خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -نظریه «گفتوگوی تمدنها» نظریهای است که نخستین بار از سوی سید محمد خاتمی، رئیس جمهوری پیشین ایران، مطرح شد. عبارت گفت وگوی تمدنها بعد از این که در سپتامبر ۱۹۹۸ سازمان ملل متحد در بیانیهای سال ۲۰۰۱ را «سال گفتوگوی تمدنها» نام نهاد، مشهور شد.
در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران نیز روز ۳۰ شهریور «روز گفتوگوی تمدنها» نامگذاری شده بود که در سال ۱۳۸۹ به دلیل «منقضیشدن زمان این مناسبت و نداشتن متولی خاص» از تقویم حذف شد. ایده گفتوگوی تمدنها واکنشی به نظریه جنگ تمدنهای ساموئل هانتینگتون بود.
در این گزارش با مبنا قرار دادن کتاب «گفتوگوی تمدنها» نوشته سید محمد خاتمی، به نظرات چهرههای مختلف داخل کشور به آن پرداخته میشود.
پیشنهاد گفتوگوی تمدنها پیش از ریاست جمهوری به ذهنم رسید
خاتمی در کتاب خود درباره این ایده میگوید: «هنگامیکه پیشنهاد گفتوگوی تمدنها مطرح شد به خصوص از آن نظر که پیشنهاد دهنده یک فرد سیاسی بود بسیاری از افراد تصور کردند این پیشنهاد بهانهای است برای گفت و گوهای سیاسی و داد و ستدهای سیاسی در سطح بینالمللی؛ بهانهای است برای اینکه باب گفت و گوی میان سیاستمداران، آن هم با منافع و انگیزههای خاص باز بشود. در حالی که پیشنهاد گفت و گوی تمدنها در پی تامین هیچ مقصود سیاسی به معنای خاص کلمه نبود. این پیشنهاد حتی پیش از انتخابات ریاست جمهوری به ذهن بنده رسید از همان موقع به نظرم میرسید که اساس رابطه در دنیای امروز غلط است و حاصل آن در قرن بیستم جنگهای جهانی اول و دوم، جنگهای منطقهای، ترور، خشونت، وحشت و بیعدالتی بوده است.»
وی میگوید: عبارت «گفت و گوی تمدنها و فرهنگها» که در واقع باید از آن به گفت و شنود تمدنها و فرهنگها تعبیر کرد ... مستلزم شنیدن از سایر فرهنگها و تمدنها است و اهمیت شنیدن از سایرین اگر بیشتر از گفتن نباشد، قطعا کمتر نیست.
جهان اسلام و گفت و گوی تمدنها
«پذیرش پیشنهاد گفت و گوی تمدنها و فرهنگها به معنای پذیرش تساوی ملتهاست و این دستاورد بزرگی برای بشریت است. ما مسلمانان باید با تکیه بر موارد اشتراک خود که فراوان هم هست برای کاهش موارد اختلاف خود تلاش کنیم. من معتقدم که بخش قابل توجهی از اختلافات موجود یعنی اختلافات فقهی، کلامی و فرهنگی قابل رفع است. عمده این اختلافات از سوی کسانی ایجاد شده که وحدت و همبستگی جهان اسلام را نمیخواستند یا اگر مخلوق آنان نیست، آنها دست کم به اختلافات طبیعی دامن زدهاند. این اختلافات قابل رفع است، برخی اختلافات هم طبیعی است، چرا که انسانها متفاوت هستند و همه یکسان فکر نمیکنند و برداشتهای یکسان ندارند. این اختلافات را میتوان در پرتو توافقها و اشتراکات فراوان بسیار کم رنگ کرد و امکان تکامل و پیشرفت جهان اسلام را فراهم نمود. وقتی دو اندیشه در مقابل هم قرار میگیرند همدیگر را کامل میکنند زیرا دو اندیشه مشابه با همدیگر رو به رو نمیشوند. مهم این نیست که اندیشهها رو به روی همدیگر قرار نگیرند، مهم این است که تقابل اندیشهها به معنای تضاد، تعارض و ستیز نباشد.» (ص68)
«آینده جهان بدون تردید در پرتو همکاریهای مشترک جهان اسلام و اروپا تصویر مطلوبتر و امیدبخشتری به خود خواهد گرفت. ارتباط اروپا با جهان اسلام و خاورمیانه که یکی از عناصر اساسی سیاست جهان امروز است متکی به همکاری مشترک کشورهای منطقه و کشورهای صاحب تمدن و فرهنگ و مستعد و رو به توسعه است.» (ص85)
سه چهار قرن است که در دنیا فقط یک صدا به گوش میرسد
خاتمی اعتقاد دارد: «گفت و گوی تمدنها یک شعار نیست؛ تلاشی است برای برهم زدن اساس و چارچوب رابطه - یا به قول امروزیها برهم زدن پارادایم رابطه - در جهان کنونی. ما میخواهیم که ستیز میان تمدنها و قدرتها و ملتها به گفت و گو و تبادل نظر تبدیل شود. اگر این امر تحقق یابد و در حد شعار نماند، میتوان انتظار دنیای دیگری را داشت. ما میتوانیم با اتکا به ظرفیت تاریخی و ذاتی خود منادی چنین تحول اساسیای در دنیا باشیم. ملتی که معجزههای بزرگی در طول تاریخ آفریده است، چرا نتواند مبنای استقرار جدیدی نه تنها در درون که در کل دنیا باشد؟....
سه چهار قرن است که در دنیا فقط یک صدا به گوش میرسد؛ صدایی که دیگران باید بشنوند و بپذیرند. روابط دول استثماری و تحمیلی بوده است. این رابطه در دل خود ستیز و جنگ را میپرورد و انسانها شی نیستند اما متاسفانه یکی از نقاط ضعف تمدن جدید این است که خود را محور و مدار عالم و آدم میداند ... آنها شرق یا اسلام را به عنوان واقعیتی در گذشته مورد شناسایی قرار میدهند؛ واقعیتی که امروز یک شی تاریخی و موزه است و میتوان در آن تصرف کرد.»
این در حالی است که «ساموئل هانگینتون»، استاد رشته مسایل بینالمللی و مطالعات استراتژیک در دانشگاه هاروارد که نظریه «برخورد تمدنها» را پیش از خاتمی مطرح کرده بود به ستیز و چالش میان تمدنها اعتقاد دارد. او در کتاب پرآوازه خود یعنی «برخورد تمدنها» بر اساس مبانی نظری خود استدلال میکند که تمدنهای بزرگ جهانی در مسیر ستیز و برخورد با همدیگر به پیش میروند. او مینویسد: «مردم به سوی کسانی میشتابند که با آنان اجداد، دین، زبان، ارزشها و نهادهای مشترک دارند و خود را از کسانی که در این امور {اشتراکی} با ایشان ندارند دور نگه میدارند» (هانگینتون، 1374:46)
نظرات صاحبنظران ایرانی درباره گفت و گوی تمدنها
عزتالله فولادوند در کتاب «مجموعه خرد در سیاست» در این رابطه میگوید: «نگرانی برخی صاحبنظران در بحث منافع ملی و ارتباط آن با گفت و گوی تمدنها در کشورمان از این جهت است که کشور پیشنهادکننده گفت و گوی تمدنها به واسطه کجاندیشی، چالشهای فرهنگی داخلی علوم اجرای موفق یک سمبل و مدل کوچک گفت و گو در جامعه خود و ... نهایتا نتواند این فرصت گفت و گوی تمدنها در جهت منافع ملی بهره گیرد.» (مجموعه خرد در سیاست، تهران نشر طرح نو1376:)
منوچهر آشتیانی، جامعهشناس ایرانی و پژوهشگر فلسفه (خواهرزاده نیما یوشیج) نظرش درباره گفت و گوی تمدنها چنین است: «برخی از گفتوگوهایی که در گذشته انجام شده بیشتر حالت عتاب خطاب داشته است که نه افق تمدنها را به سوی هم باز میکند و نه پلی بین فرهنگها به وجود میآورد. برخی از این گفتوگوکنندگان تنها طالب افراد و جامعه یک فکر و یک شکل شده بودهاند (نمونه آنها استالین و هیتلر در عرصه جهانی هستند) امروز باید این نکته دانسته شود که چه عواملی در عرصه گفت و گوی تمدنها میتواند کارساز باشد... از آنجا که داوریهای گفتوگوکنندگان از درون مناسبات اجتماعی و فرهنگی نشات میگیرد بهترین راه برای بارورساختن گفتوگوها شناخت طرفین از این مناسبات است. شناخت ویژگیهای فرهنگها و علوم عقلانی ملتها و بشریت به ما در گفتوگوها کمک میکند.» (نشریه کلک، آذر ، ش 100)
هاشم آقاجری، یکی از تاریخنگاران مطرح ایرانی معتقد است: «گفتوگوی تمدنها گفتوگوی زندگان است. گفتوگوی مرده با زنده معنا و مفهومی ندارد. تمدن ایرانی-اسلامی به مثابه یک تمدن ماضی و تاریخی نمیتواند در فرایند گفتوگوی بینا تمدنی حضور داشته باشد، جز آنکه این تمدن ماضی به تمدن کنونی استحاله یابد. تمدن اسلامی-ایرانی ماضی، متعلق به انسان ایرانی- مسلمان ماضی است. چنین تمدنی آنگاه معاصر میشود که قادر باشد پرسشها و معضلات انسان کنونی را پاسخ گوید و این امر با لحاظ التفاتی شرقشناسانه تحقق نخواهد یافت.» («چیستی گفتوگوی تمدنها» 1377، ص 315)
سید حسین سیفزاده، عضو هیات علمی موسسه مطالعات خاور میانه در واشنگتن معتقد است: «خاتمی با ارائه تعریفی عقلانی-عرفانی از انسان، منادی پارادایمی جدید در رفتار انسانی است که کششهای غریزی و محاسبات عقلانی را تابعی از عشق انسانی میکند. خاتمی نتیجه وضعیت موجود را برای بشریت اسفناک میداند و برخلاف هانگینتون که دلنگران افول قدرت غرب و صعود دیگر تمدنهاست، خاتمی دل در سودای تعالی بشریت دارد.» («چیستی گفتوگوی تمدنها»، 1377، ص 229)
وی در جای دیگری از کتاب «چیستی گفتوگوی تمدنها» مینویسد: «واکنشهای خاتمی نسبت به جلوههایی از مدرنیسم در قالب نوستالژی سنتگرایانه نیست، بلکه وی به نقد مطلقگرایی در تفسیر دستاوردهای علمی تمدن غرب میپردازد.»
داریوش شایگان، فیلسوف و اندیشمند معاصر درباره گفتوگوی تمدنها مینویسد: «نتیجه تمام تحولات بیست سال گذشته، دنیای بینهایت جالب و رنگارنگ و متلونی به وجود میآورد که به صورت شهر فرنگ ظاهر میشود. تمام فرهنگها موزاییکوار کنار همدیگر قرار میگیرند با هم برخورد میکنند و دیگر نمیتوان آنها را زنجیروار و به دنبال هم در طرح خطی جای داد. اکنون هم زمانی و تقارن جایگزین توالی شده است. آنچه گفتوگوی تمدنها میگویند در بافت کلی جهانی رسوب کرده است. مضاف به اینکه این اوضاع همزمان با پایان اثر ایدوئولوژیهای حاکم و سیستمهای بزرگ فلسفی است.» (کتاب افسونزدگی جدید، صفحه 38)
چاپ دوم کتاب «گفتوگوی تمدنها» نوشته سید محمد خاتمی، در 138 صفحه، شمارگان یکهزار و 500 نسخه و بهای 6 هزار تومان از سوی انتشارات طرح نو منتشر و به چاپ رسیده است.
نظر شما