انتخاب بهترین مکان برای شروع داستان جایی است که شمارا بهعنوان یک نویسنده به هیجان میآورد.
اگر شما به عنوان نویسنده از نوشتن آن بخش احساس هیجان نداشته باشید نمیتوانید از خواننده برای دنبال کردن آن توقع داشته باشید.
زندگی واقعی بهترین منبع داستان نویسی است ولی هیچوقت به خبرهای روزنامهها و تلویزیون تکیه نکنید چون همیشه واقعیت را آنگونه که خودشان میخواهند روایت میکنند.
استفاده از نوشتههای نویسندگان دیگر نیز زیاد خوب نیست چون شبیه گرم کردن دوباره گوشت یخزده سوپرمارکت است. برای داستانپردازی بهتر، جستجو و تحقیق شخصی بهترین گزینه است یعنی اینکه به منبع اصلی داستان نزدیک شوید.
اگر میخواهید بدانید پس از مرگ چه اتفاقی افتاده بهتر است سری به بیمارستان بزنید و با پزشک معالج صحبت کنید.
اگر میخواهید درباره عملیات پلیس بدانید با بازرس صحبت کنید و به شاهدان عینی هم اعتماد نکنید.
کارشناسان هر رشتهای همیشه گوش کنندههای خوبی هستند. تحقیق خوب داستان را جالبتر میکند و رؤیاپردازی شمارا نیز تقویت میکند. ولی به این واقعیتها اجازه ندهید داستان شمارا اشغال کنند چون خواننده بیشتر از حوادث واقعی نیاز به داستان هیجانانگیز دارد.
برای نوشتن رمان جنایی البته به یک حادثه جنایی نیاز است که البته قدیمیترین آنها مربوط به داستان هابیل و قابیل است. مورد بعدی یک اول شخص، برای پیدا کردن معمای جنایت است ولی مهمتر از اولشخص، نیاز به ایجاد شرایطی دارید که خواننده نیاز به جستجوی عدالت دارد.
نکته بعدی در رمان جنایی «انگیزه قتل» است که اگر خیالی و مصنوعی باشد از سوی خواننده پذیرفته نمیشود. سعی کنید انگیزههای عملی و ممکن در زندگی واقعی استفاده کنید. در داستان اخیر خودم (کراشر) حسادت، عصبانیت یا چیزهایی مثل این برای انگیزه جنایت استفادهشده است.
وقتی از این عناصر استفاده میکنید فوراً این سؤالات پیش میآید که چه کسی حسودی میکند یا عصبانی میشود. همه این انگیزهها باید در داستانهای مربوط به خودشان بیان شوند تا بتواند نتیجه مطلوبی به همراه داشته باشد. بهجای منتظر ماندن برای جوابهای احتمالی کشفشده از سوی شخصیتهای خودتان مسائل را بهصورت فعال برای خواننده بازگو کنید تا بتواند خودش درباره معمای موجود فکر کرده و خودش حدس بزند و برای یافتن کلیدهای احتمالی برای معماهای داستان دست به آزمونوخطا بزند و همین باعث میشود خواننده تا انتهای داستان برای خواندن انگیزه داشته باشد.
و نکته آخر اینکه همیشه داستانهای معمایی را با اعمال شخصیتها آشکار کنید و آنها را به حادثه و احتمالات واگذار نکنید.
نظر شما