به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) روابط عمومی موسسه انتشاراتی روایت فتح، به مناسبت فرارسیدن روز جهانی قدس، کتاب «کاپوچینو در رامالله»، نوشته سعاد امیری را این گونه معرفی کرده است: «يادداشتهاي روزانهام را كه مربوط به سال 1981 تا 2004 است با سفري كه از مادرم جدا شدم آغاز شد؛ سفر از امان، شهري كه در آن بزرگ شدم و بيشتر زندگيم را در آن جا گذرانده بودم، به رامالله شهري كه در اشغال اسرائيل بود. اين سفر كه قرار بود فقط شش ماه طول بكشد، به سفري براي همه عمر تبديل شد. در رامالله زندگي كردم، كار كردم، عاشق شدم، ازدواج كردم و صاحب يك مادر شوهر شدم.»
خيال خواننده، راحت! كتاب «كاپيچينو در رامالله»، در همين جملات خلاصه ميشود، جملاتي كه «سعاد اميري» نويسنده كتاب در مقدمه آن ذكر كرده است و در حقيقت اين مقدمه، توصيفي است از آنچه در «كاپوچينو در رامالله» رخ ميدهد. شايد لازم باشد پس از ورق زدن كتاب و رسيدن به مقدمه نويسنده، از جلد آن آغاز كنيم، از نخستين صفحهاي كه از اين كتاب به چشم ميخورد؛ فنجاني سفيد رنگ بر زمينه سدري، اين فنجان، حاوي كاپوچينو است، اما عنوان كتاب نيز در آن جاي گرفته.
و همه اينها درباره يك زندگي است، يا در واقع روزهايي از زندگي «سعاد اميري» كه در قالب يادداشتهايي منتشر شده. در اين يادداشتها از توالي منظم رويدادها يا تاريخها خبري نيست. رويدادها رخ دادهاند و با توجه به احساس نويسنده بر روي صفحات كاغذ نقش بستهاند. هر بخش با نامي از بخشهاي ديگر مجزا شده، «ولخرجي به خاطر موشكهاي اسكاد صدام»، «حماسهي هفت ساله هويت من»، «ماسك ضد گاز»، و «رامالله در حكومت نظامي» عناوين برخي از اين بخشهاست. نام كتاب نيز از بخشي به نام «كاپوچينو در رامالله» برگرفته شده. صراحت موجود در تعريف وقايع و حتي خصوصيترين اتفاقات زندگي نويسنده، به اين كتاب جذابيتي خاص بخشيده، افراد واقعي داستانها هم صراحت ويژه خود را دارند. «ديگر دخترك را دوست نداشتم. خسته بودم. او را براي شام دعوت كردم. چه شام ملالتباري. حرفي براي گفتن نداشتيم. به او پيشنهاد ازدواج دادم. پذيرفت. بعد از آن با هم زندگي كرديم.»
نويسنده هم در تعريف وقايع زندگياش همين قدر صراحت دارد: «بدجوري عاشق شده بودم. فقط ميخواستم با او باشم. او در رامالله بود و من در ادينبورو. مادرش از روي حسابهاي تلفن بو برد بين ما عشق هست. بعد از هر تلفن عجيب احساس ميكردم خالي شدهام. بعد هم خيالات به مغزم هجوم ميآورد. اگر هيچ وقت نتوانم برگردم رامالله چه؟ اگر فرماندار اسيرائيل به من مجوز رفتن به رامالله را ندهد چه؟»
در واقع «كاپوچينو در رامالله» شرحي از زندگي روزمره «سعاد اميري» در وضعيت اشغال و رويارويي مدام با سربازان اسرائيلي است.
كاپوچينو در رامالله؛ متن کوتاه «شارون و مادر شوهرم»، نوشته سعاد اميري، ترجمه ليلا حسيني ، با شمارگان 2200 نسخه، 156 صفحه، قطع رقعی، جلد شومیز از سوی انتشارات روايت فتح منتشر شده است.
جمعه ۳ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۸:۲۸
نظر شما