زمانی که پای کودک و نوجوان به عنوان مخاطب به میان می آید آنچه بیشتر کاربرد دارد، رویکرد علمی دوم است. به این معنا که در روایت شرح زندگانی یک شخصیت، باید برش هایی از زندگی را انتخاب کرد که هم حلاوت خواندن را ایجاد کند و هم انگیزه برای شناخت هرچه بیشتر را فراهم آورد.
زندگینامهنویسیداستانی درکشورما معمولا با نوعی غلو همراه است، یعنی این که نویسنده در مواجهه با یک شخصیت بزرگ سعی می کند او را در همان هیبت امروزی ارزیابی کند و نه تنها توجهی به مسیر طی شده پشت سرندارد بلکه این نکته را هم قبول ندارد که این شخصیت، درست مانند تمام آدم ها دوران کودکی و نوجوانی هم داشته است!
ارزیابی یک شخصیت در مسیر روایت داستانی می تواند با چند برش واقعی و هزاران برش تخیلی همراه باشد و هنر نویسنده در تلاقی هنرمندانه این دو حس است. یعنی همان کاری که در رمان خیالباف شاهدیم.
پم مونوز رایان در رمان خیالباف سعی دارد برش هایی از زندگی ریکاردو الیسر نفتالی باسوآلت(پابلو نرودا) شاعر بزرگ اهل کشورشیلی را در دوران نوجوانی روایت کند. این رمان که موفق به دریافت جایزه پورا بلپره هم شده، روایت نوجوانی است که مانند همه نوجوانان شیطنت دارد و بازیگوشی و باهوش هم است.
شخصیت «نفتالی» بر خلاف داستان های بسیاری از این دست هرگز تافته ای جدا بافته نیست و همین امر است که او و روایت داستان را باور پذیر کرده و حسی از شناخت هرچه بیشتر پدید می آورد.
ساخت لحظه های ناب داستانی و همخوان با روحیه خواننده نوجوان و تمایز یک شخصیت با شخصیتهای دیگردر این کار وجهی شعارگونه به خود نگرفته و نویسنده هرگاه قصد پرداختن به روحیه شاعرانه نرودا را در نوجوانی دارد چنین فضایی خلق می کند: «عدد های دو وسه از روی کاغذ بلند شدند و برای بقیه دست تکان دادند تا به صفشان بروند. اول از همه پنج ها و هفت ها بالا پریدند و بالاخره بعد از کلی سیخونک زدن، چهارها و یک ها و شش ها هم دنبال بقیه راه افتادند اما صفرها و نه ها از جایشان تکان نخوردند. عددها دریک صف طولانی از اشکال ریزه میزه، دست های همدیگر را گرفتند و از شکاف پنجره فرار کردند... نفتالی کتابش را بست و لبخند زد...»
خیالباف، رمانی خالی از عیبهای داستانی و فنی نیست و اگر با دقت خوانده شود عیوبی مانند وجود چند شخصیت اضافه و ناکارآمد در روند داستان، گسست های روایتی و خطای دید راوی رامی توان درک کرد اما اگرقصدمان فقط خواندن و سرگرم شدن و آشنایی با روند ساخته شدن و به کمال رسیدن شخصیتی مانند نرودا باشد، دست خالی بر نخواهیم گشت زیرا نویسنده همه این عناصر را به شکلی قابل قبول به ما عرضه کرده است.
نکته جالب توجه در این کارهمسانی نوع نگاه زندگی نامه نویس داستانی با نوع نگاه پابلو نرودا در شعر است. نویسنده سعی کرده در این کار مبلغ همان نگاه ساده شاعر به آدمها و اشیا باشد. نرودا خود برای مردم معمولی و ازچیزهای معمولی می نوشت. او معتقد بود وقتی کسی چیزی را لمس می کند، انگشتانش اثری از حضورش روی آن باقی می گذارد و گوشه ای از آن حضور در خاطره آن شیء حک می شود. او معتقد بود همه داستان ها، از قبل وجود داشته اند و الهام را می توان در ساده ترین چیزها و جزئی ترین ریزه کاری ها یافت. در وسایل باغبانی، در پیچ و مهره ها یا حتی میز لقی که روی آن خمیر نان ورز می هند. نرودا شیفته چیزی بود که خودش آن را اثر ابدی انسانیت بر درون و بیرون اشیا می نامید و رعایت این حس را می توان درجای جای رمان پم مونز رایان هم دید.
رمان خیالباف با ترجمه ریحانه عبدی در شمارگان 1100 نسخه باقیمت 10500 تومان توسط انتشارات ماهک منتشر شده است.
نظر شما