خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- کتاب «سیره ابوترابی»، از کتابهای شاخصی است که شرح حال و شیوه رفتاری حجتالاسلام سید علیاکبر ابوترابی فرد، معروف به سید آزادگان، در زمان اسارت را بیان میکند و نهال ایثار و از خود گذشتگی در سختترین موقعیتها را در دل مخاطبان مینشاند.
کتاب «سیره ابوترابی» مجموعه دو جلدی اثر غلامعلی رجایی است که ویژگیهای شخصیتی و خصوصیات این آزاده را به خوانندگان معرفی میکند. جلد نخست این مجموعه، شخصیت سید علی اکبر ابوترابی در طول اسارت را به تصویر میکشد و جلد دوم به توصیف ویژگیهای شخصیتی او از زبان دوستان و خانوادهاش میپردازد. در بخشی از این کتاب درباره وضعیت آزادگان دربند در ماه رمضان چنین آمده است:
«... تیر ۱۳۶۱برابر با رمضان۱۴۰۲، اولین رمضانی بود که ابوترابی در کنار دیگر اسرا در موصل یک حضور داشت. او رمضان ۱۴۰۱ را در زندان وزارت دفاع و دیگر زندانهای بغداد سپری کرده بود. اما موصل یکِ قدیم حال و هوایی دیگر داشت...
...در تنگنای اسارت به خاطر حاکمشدن یک روح معنوی خاص، برادران عزیزمان این واقعیت را که بندگانی هستند که به میهمانی خدا دعوت شدهاند، حس میکردند. خصوصاً با توجه به اینکه افطاری هم نداشتیم، چون دشمن حاضر نمیشد در ماه رمضان افطار بدهد و میگفت: من کاری به روزه گرفتن شما ندارم؛ کسی را هم از روزه گرفتن منع نمیکنم، ولی همان ناهاری را که میدهم هر کس میخواهد ظهر بخورد و هرکس هم که میخواهد برای افطار نگه دارد..
این بیانصافها در این ۱۰سال، ۸سالش را هر روز صبح ساعت ۵/۸ آش میدادند و برادران ما این آش را هنگام افطار صرف میکردند. هر قدر هم که اصرار میکردند آش هنگام افطار پخته شود، عراقیها نمیپذیرفتند. همین طور غذای ظهر را نیز برای سحر نگهداری میکردند.
نحوه نگهداری هم به این صورت بود که ظرفهای غذا را با گونیهای پلاستیکی میبستند و در نتیجه بخار داخل ظرف، آش ولرمی برای افطار باقی میماند...
... در هوای فوقالعاده گرم تیرماه، تشنگی، با آب گرم و آفتاب خورده وگل آلود آب انبار رفع نمیشد. روزهداران در بند با استفاده از کیسههای پلاستیکی بزرگ که دور آن را با گونی می پوشاندند، مشک میساختند. آن را پر از آب میکردند و شبها بیرون از آسایشگاه قرار میدادند و روزها در سایه میگذاشتند تا شاید آب داغ انبار کمی خنکتر شود.
باهمه این سختیها، اسرا خود را در ضیافتالله مییافتند و از نیم ساعت مانده به غروب سکوت مطلق بر آسایشگاه حاکم میشد. یعنی دیگر کسی باکسی حرف نمیزد. همه مشغول دعا و نماز میشدند. این نیم ساعت در ماه مبارک رمضان اثر معنوی بالایی داشت. نزدیک اذان، مناجات و دعاهای معمول قبل از افطار را میخواندند و بعد افطار با حالتی معنوی صرف میشد...
... معمولاً بچهها سعی میکردند نمازهای مستحبی بخوانند. قرآن را بدون استثناء همه میخواندند. چون در ابتدا قرآن خیلی کم بود و در یک آسایشگاه ۱۵۰نفری بیش از دو یا سه قرآن پیدا نمیشد. بچهها قرآنها را به صورت جزءجزء تقسیم میکردند و آن را به شکل ساعتی در اختیار برادران قرار میدادند. سحر هم با اینکه غذا همان برنج از ظهر مانده بود ولی بچهها با شور و شوق و حرمت خاصی پای سفره سحری مینشستند که خیلی لذتبخش بود. هیچ وقت به کسی نمیگفتیم: چرا روزه نمی گیری؟بلکه معمولاً می گفتیم: توکه مریض هستی چرا روزه میگیری؟ در این میان عده زیادی بودند که عوارض ناشی از اسارت شرعاً به آنها اجازه روزهگرفتن نمیداد و تکلیفی هم نداشتند.
با این حال کمتر کسی بود که حاضر شود خودش روزه نگیرد. بلکه ما لیست این افراد را از برادرانی که مسئول رسیدگی به امور پزشکی بودند میگرفتیم و مجبورشان میکردیم که روزه نگیرند، والا جوّ معنوی حاکم بر اردوگاه، برایشان اهمیت داشت.[...]بسیاری از برادران شبهای ماه مبارک رمضان احیاء میگرفتند و به عبادت و راز و نیاز با خالق بینیاز خودشان مشغول میشدند. چون در بقیه ایام سال نمیگذاشتند که بچهها بیدار باشند، عدهای از برادرانمان از ماه مبارک رمضان به این صورت استفاده میکردند. ماه مبارک رمضان از ایامی بود که تمام ضعفها و خستگیهای روحی را از روح و جان برادران عزیزمان بیرون میبرد...»
مطالب مندرج در این مجموعه، با همکاری سید حبیب حبیبپور و در گفتوگو با شخصیتهای سیاسی، دوستان، خانواده و اسیران همدوره مرحوم ابوترابی گردآوری شده است.
در کنار این اطلاعات، از اسناد و مدارک موجود در انتشارات پیام آزادگان و همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین هم استفاده شده است.
مجموعه دو جلدی «سیره ابوترابی»، به سفارش بنیاد شهید استان قزوین، از سوی انتشارات «پیام آزادگان» با شمارگان دو هزار نسخه، 871 صفحه، جلد گالینگور، به بهای 401 هزار ریال منتشر و روانه بازار کتاب شده است.
سهشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳ - ۰۹:۱۵
نظر شما