خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) جنگ عراق علیه ایران که کمتر از 20 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در 31 شهریور 1359 آغاز شد، در ایران با نامهای «دفاع مقدس»، «جنگ ایران و عراق»،«جنگ تحمیلی عراق علیه ایران»» و در عراق با نام «قادسیه صدام» شناخته میشود. جنگ، با تهاجم همهجانبه ارتش عراق به خاک ایران آغاز شد و تا مرداد 1367 ادامه یافت.
در دوران 8ساله جنگ، یگانهای، ردهها، سازمانهای نظامی، نهادهای پشتیبانی رسمی و مردمی، سازمانها و ارگانهای دولتی امدادی، پشتیبانی،... و حدوداً همه آحاد مردم، بنا بر وظایف محوله یا احساس مسوولیت ملی مشارکت داشتند. در این میان، یکی از تاثیرگذارترین گروهها و دستههای نظامی رسمی و بعضاً مردمی، نیروهای خمپارهانداز بودند که به واسطه تجهیزات نسبتاً سبک و توان جابهجایی و تحرک مناسب و سریع، توان درگیری دفعی و پیشبینی نشده و عقبنشینی و تغییر موضع آنی، حتی در یگانهای منظم نظامی را داشتند.
«روزی از آن روزها»، قصههای خواندنی و واقعی از دستههای خمپارهانداز را با قلم سعید اسدیفر در خود جای داده است. «نارنجک»، «نگهبان» و «روزی از آن روزها» که نام کتاب نیز برگرفته از آن است، خاطره-داستانهای کتابند.
«نارنجک» عنوان نخستین خاطره- داستان است و بخشی از سرگذشت گروهبان یکم حمید آلوش را که گروهی از گردان 212 لشکر 64 ارومیه بود و شبیخون ضدانقلابیان کومله اسیر شده بود، بازگو میکند در بخشی از این فصل کتاب میخوانیم: «...حمید بی آن که دستپاچه شود، گفت: رفیق یاشار منو احضار کردهاند. نگهبان با اخم گفت: پس چرا چیزی به من نگفتند؟ همین جا وایستا ببینم. و از دوتا پله بالا رفت و وارد اتاق شد. تعداد زیادی از کادرهای مرکزی حزب کمونیست ایران و سازمان کومله در اتاق جمع شده بودند. حمید اشهدش را گفت و ضامن نارنجک را کشید...»
«نگهبان»، دومین نوشته این مجموعه، که روایتگر مطالب «مرتضی هوشیار» جمعی لشکر 77 خراسان است، هر چند محتوایی واقعی یا واقعگونه دارد اما ساختار آن داستانی نیست. روایت و شکواییهای است که در لابهلای سطور این بخش گنجانده شده و نویسنده نتوانسته با شیوهای مناسب، هماهنگی لازم را بین محتوا و ساختار با پرداخت و زبان آن برقرار کند. بخشی از این حکایت را میخوانیم: «...متاسفانه ما نظامیها چه قبل و چه بعد از جنگ تحمیلی مورد ظلم و ستم مضاعف واقع شدهایم...»
« ...مرتضی سعی کرد خود را سالم و سرحال نشان دهد. او نگفت که جانباز است. نگفت که بدنش پر از ترکشهای ریز و درشت است. نگفت که 6 سال در جبهه با دشمن جنگیده. نگفت که 27 سال با صداقت و درستکاری خدمت کرده. هیچ چیز در این موارد نگفت. از کانون هم خواسته بود که او را به عنوان جانباز به هیچ جایی معرفی نکنند. چون میدانست که هیچ جا، جانبازان را به کار نمیگیرند...»
«روزی از آن روزها» نیز نقل روایت ستوان زینالی، جمعی گردن 208 از لشکر 88 زاهدان است و اصلاً ساختار داستانی ندارد.
«روزی از آن روزها»، قصههای خواندنی و واقعی از دستههای خمپارهانداز، به قلم «سعید اسدیفر»، با شمارگان چهار هزار نسخه، قطع پالتویی، به بهای 38 هزار ریال، از سوی انتشارات سوره سبز، در زمستان 1392 منتشر شده است.
شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳ - ۰۳:۰۰
نظر شما