یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۲
تاثیر ادبیات جنگی و کولی‌ها بر نوشته‌های نویسنده بوسنیایی: ولیبور کولیک

ولیبور کولیک در آخرین کتاب خود، «ادرلزی» (Ederlezi)، کمدی پر فروغی از کولی‌های خانه به دوش «روما» را به تصویر می‌کشد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از «لوپوآن»، ولیبور کولیک نویسندۀ بوسنیایی، در نشستی در جشنواره «مسافران شگفت‌انگیز» در شهر سن‌مالو (Étonnants Voyageurs à Saint-Malo) کتاب خود را معرفی کرد. وی در این جشنواره در میان جمعی از نویسندگان و فیلم‌سازان مصری، سوری و اوکراینی احاطه شده بود و همۀ توجه‌ها را به خود جذب کرده بود، گویی مشکلات ناشی از جنگ بالکان به او، نوعی از «تجربه» را بخشیده است.

ادبیات جنگ
وی در این جشنواره از خوانندگان خود برای گزینش این ژانر عذر‌خواهی می‌کند. در واقع ویلبور کولیک از زمان انتشار نخستین رمانش، «بوسنیایی» (Bosniaques)، در سال 1994 تا‌کنون، هرگز نتوانسته رمانی بدون نقل داستان‌های جنگ بنویسد. جنگ تقریباً سر رشتۀ تمامی رمان‌های این نویسندۀ بوسنیایی بوده است. جنگ حقیقتی است که محل تولد کولیک همیشه آن را تجربه کرده است: از سال 1918 تا سال 1991 میلادی دو جنگ بالکان و دو جنگ جهانی در این منطقه رخ داده است. او در این باره می‌گوید: «من در بوسنی متولد شده‌ام. و به همین دلیل به یک کارشناس ادبیات جنگ تبدیل شده‌ام.»

در مورد زندگی شخصی او باید گفت که کولیک برای فرار از جنگ کشورش را ترک کرد، اما در کرواسی، در مرز بوسنی بازداشت شده و در استادیومی که به اردوگاه تبدیل شده بود، زندانی می‌شود. وی نهایتاً در سال 1992 از آنجا می‌گریزد، به فرانسه رفته و در پارلمان نویسندگان در استراسبورگ پناهنده می‌شود.

کولیک می‌گوید: « یک روز در سال 2002 میلادی، در یک جلسه ادبی در سارایوو با «خورخه سمپرون» (خورخه سمپرون مائورا (نویسنده و سیاست‌مدار اسپانیایی بود) ملاقات کردم. در آن روز، در طی سخنرانی آرزو کردم که آخرین کسی باشم که در یک اردوگاه زندانی شده است. آنگاه سمپرون در حالی که اشک امانش را بریده بود، گفت که این همان چیزی است که او نیز 50 سال است که آرزوی آن را دارد.»

هرگز تسلیم ناامیدی نشوید، او به وعده‌های خود عمل نمی‌کند
کولیک در حال حاضر در فرانسه زندگی می‌کند. رمان جدیدش را نیز به زبان فرانسه نوشته است. این رمان که توسط انتشارات «گالیمار» (Gallimard) منتشر شده است، ششم می ماه، مصادف با جشن سنت جورج و بهار کولی‌ها روانۀ بازار شد.

این رمانِ «رندنامه» (Picaresque novel) زندگی یک گروه ارکستر کولی در طول سه دوره را حکایت می‌کند: جنگ جهانی دوم در اروپا، کمونیسم و جنگ بوسنی. حکایت آن‌ها در نهایت با آزادی گروه در فرانسه به پایان می‌رسد (آزادی‌ای که به یک اردوگاه: در «جنگل»، مرکز پناهندگان سانگت، ختم می‌شود). اما در تمام این لحظات، این کولی ها در سفر از کشوری به کشور دیگر، و از کنسرتی به دیگری، همیشه خود را اخراج‌شدگانی می‌بینند که هیچ کس آن‌ها را نمی پذیرد و در پایان نیز همگی آن‌ها قتل عام می‌شوند.

اما کولیک در صفحۀ تقدیم رمان جدید خود، « ادرلزی»، جمله‌ای از «جرزی لک»، استاد لهستانی جملات قصار، را به عنوان سرلوحه خود نقل می‌کند: « هرگز تسلیم ناامیدی نشوید، او به وعده‌های خود عمل نمی‌کند» و در زیر آن عنوان دیگری را می‌گنجاند: «کمدی بدبین».

«چرا رفتار اغلب ما با کولی‌ها تا این حد خشونت‌آمیز بوده است؟»
هنگامی که ماجراهای این گروه ارکستر را می‌خوانی، هیچ اندوهی درک نمی‌کنی. ادرلزی داستان گروه ارکستری است که خواننده را با فرهنگ غنی خود، آهنگ‌هایی در مدح زندگی و عشق و افسانه‌های خارق العاده آشنا می‌کند. کولیک، همچون نقاش فلاندرزی، صفحات، چهره‌‌ها، سلنجس‌ها و حتی بوها را به تصویر می‌کشد. اما از سویی با کلیشه‌ها بازی می کند: او شخصیت‌های خود را در خوشی‌ای دیرینه به نمایش می‌کشد. «هر قدر بیشتر در ادبیات پیش می‌روم، بیشتر به این یقین می‌رسم که دشمن قهار این هنر، حس خوبی است. کولی‌ها فرشته نیستند، حتی اگر آن‌ها را در یک فضای اسطوره‌ای، فضایی شبیه به یک روئیا، قرار دهیم، آنها باز هم انسان‌هایی همچون بقیه انسان‌ها هستند. انسان‌هایی که ممکن است مرتکب خطا شوند، اما در عین حال بسیار هم دوست‌داشتنی‌اند.»

او از همان دوران کودکی‌اش در بوسنی، احساس شیفتگی مخلوط با ترسی را نسبت به این عشایر، که در شهرها اسکان داده شده بودند، تجربه کرده است: «مادرانمان به ما می‌گفتند که اگر از آن ها حرف شنوی نداشته باشیم، کولی‌ها ما را می‌دزدند.» اما، در بزرگسالی نفرت کولی‌ها نسبت به دیگران را درک کرد. «کولی قربانی‌ای است که در مواجهه با او ریسکی وجود ندارد. در بلوک شرقی، جایی که من از آن می‌آیم، کولی‌ها در معرض یک آپارتاید واقعی قرار دارند... من با نوشتن این کتاب می‌خواستم این سوال را از همگان بپرسم که گناه بزرگ آن‌ها چست و چرا رفتار اغلب ما با کولی‌ها تا این حد خشونت آمیز بوده است؟ در حقیقت من به عنوان یک فرد کروات، بر خود واجب می‌دانستم که از اردوگاه مرگ ناشناخته‌ای سخن بگویم که در آن فاشیست‌های کروات در سال 1943، صرب‌ها و کولی‌ها را قتل عام می‌کردند.»

« انسان از همه چیز برتر است اما بالاتر از او دین قرار دارد»
از نظر او «کولی ها محتاط هستند و برای این کار خود دلیل دارند. همیشه مردم در اروپا، برای یورش به سوی آن ها مسلح و آماده هستند. اما آن ها ...»

و اما کولیک برای نجات از ترسی که همه جا را فرا گرفته است، راهکاری جز آموزش و فرهنگ نمی‌بیند. او در هنگام ارائۀ اثر خود به هیئت داوران رقابت‌های دانش‌آموزان جشنواره «مسافران شگفت‌انگیز»، در یادبود صدمین سالگرد جنگ سال 1914، از روئیای خود سخن می گوید: «آرزو می کنم که حداقل برخی از 3600 جوانی که در این مسابقه شرکت کرده‌اند، نگاه متفاوتی به بنای یادبود شهر خود داشته باشند.» او در ادامه می‌افزاید: «من ادبیات را اینگونه می‌بینم: در برتری انسان. اما بالاتر از انسان دین قرار دارد و در زیر پای او بدبینی است.»

از نظر کولیک، کولی نیز انسان است. او در ادرلزی کوشیده است تا خواننده با خواندن این کتاب تجربۀ تازه ای را لمس کرده و نگاهش به این مردم را تغییر دهد.
( اِدِرلِزی (Ederlezi) جشنی است که کولی‌های روما هر ساله در فصل بهار برگزار می‌کنند. نام این جشن ریشه در واژه ترکی هیدیراِلِز (Hıdırellez) دارد که در واقع ترکیب نام‌های «خضر» و «الیاس» است و به روزی اشاره می‌کند که این دو پیامبر با نوشیدن آب حیات عمری جاودانه یافتند.)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها