دکتر رحمتاله صدیق سروستانی، را کمتر دانشجوی علوم اجتماعی است که نشناسد، استادی مسوول و نویسندهای متعهد که عمر خود را در دانشگاه تهران برای تربیت دانشجویان صرف کرد و علاوه بر تربیت دانشجویانی که امروز در کسوت استادی هستند کتابهای بسیاری را تالیف کرد. حسن محدثی از جمله دانشجویان این جامعه شناس است که در نوشتار خود برای خبرگزاری کتاب ایران او را جامعهشناسی مسوول خطاب کرده است.
جامعهشناسی و مواضع
«جامعهشناسی یک حرفه است و اتّخاذ موضعگیریهای سیاسی و تعهّد اجتماعی داشتن، لازمه جامعهشناس بودن نیست. بر همین اساس، سیاسی بودن و متعهّد بودن لازمه جامعهشناس خوب بودن هم نیست. همچنانکه یک پزشک خوب پزشکی است که بتواند در کار حرفهایاش موفقیت بالایی داشته باشد و نسخههای مؤثّری بنویسد و نظریههای پزشکی کارآمدی را تولید کند، یک جامعهشناس خوب نیز کسی است که بتواند نظریههایی جامعهشناختی تولید کند که در تبیین مسایل و موضوعات اجتماعی کارآمد باشند و راهحلهای مناسب و ثمربخشی را پدید آورند. اما جامعهشناسان نیز مثل دیگر افراد جه بسا درگیریهای اجتماعی و سیاسی دارند؛ بهویژه در کشوری که با مسایل اجتماعی عدیدهای مواجه است.
حرفه آنها بهدلیل پرداختن مستقیم به موضوعات اجتماعی میل به این نوع درگیریهای اجتماعی و سیاسی را در آنها بیشتر میسازد. بهسختی میتوان جامعهشناس بود اما درگیریهای اجتماعی و سیاسی نداشت. با این حال، جامعهشناسان متعددی هستند که از پس این دشواری برمیآیند و دامان خود را به امور اجتماعی و سیاسی نمیآلایند! در یک دستهبندی کلی میتوان جامعه شناسان را از منظر نوع موضعگیریها و جهتگیریهای اجتماعی و سیاسیشان به سه دستهی کلی زیر تقسیم کرد: جامعهشناسان بیاعتنا یا بیتفاوت، جامعهشناسان اپورتونیست، و جامعهشناسان متعهد.
صدیق متاخر را می شناسم
دکتر صدیق سروستانی دورههای مختلفی داشت. من بیشتر صدیق سروستانی متأخر را میشناسم و از صدیق متقدّم شناخت چندانی ندارم؛ جز از طریق گفتهها و در واقع، غیبتهای دیگران؛ یکی از عادات زشت بسیاری از ما ایرانیان.
من صدیق متأخر را در میان جامعهشناسان متعهد قرار میدهم. ایشان در دورانهای مختلف زندگیشان مواضع اجتماعی و سیاسی گوناگونی اتخاذ کرده است. او هیچگاه جامعهشناسی اپورتونیست یا بیاعتنا نبوده است. بهعنوان یک شاگرد، میتوانم بگویم که صدیق متأخر انسانی مسوول بوده است. صادقانه بگویم که در دوران شاگردیام نزد ایشان بهلحاظ فکری تأثیر چندانی از ایشان نگرفتهام. اگر چه ایشان کلاس گرم و جذابی داشت و کم و بیش به دانشجویان اجازهی بحث و گفتوگو میداد، از نظر رویه تدریس برخی از رویههای ایشان را نپسندیدهام. مثلاً اگر کسی چند دقیقه دیر به کلاس ایشان میرسید از آن جلسه محروم میشد و من چندبار پشت در کلاس ایشان متوقف شدم. اما دکتر صدّیق انسان مسئولی بود و من تجربههای جالبی از مسوولیتپذیری ایشان دارم.
گشادهرویی در برابر دانشجویان و شنیدن مسائل و مشکلات آنان و استقبال از همصحبتی با آنان از جمله خصلت خوب او بود، در حالی که بسیاری از استادان بهسختی در بیرون از کلاس به دانشجویان اجازه همصحبتی با خود را میدادند و اغلب دانشجویان باید بهدنبال استادان میدویدند، دکتر صدیق درِ اتاقش همیشه بهروی دانشجویان باز بود. بهیاد دارم رفتار زشت استادی را که با اکراه یکی از کتابهایش را به دانشجویی امانت داد و در حین اینکار متفرعنانه گفت که «تفمالی نکن و کپی نگیر»، دکتر صدیق به دانشجویاناش کتاب هدیه میداد و من نیز کتابی انگلیسی از ایشان هدیه گرفتهام و این فقط یکی از یادگاریهای استاد نزد من است.
به یاد دارم وقتی که زمان تحصیل در مقطع کارشناسی در اوایل دههی 1370 ما تعدادی از دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با پول ناچیز شخصیمان سعی کردیم نوارخانهای برای دانشکده علوم اجتماعی تأسیس کنیم، به استادان مختلف جامعهشناسی رجوع کردیم و از آنان کمک مالی و غیرمالی خواستیم. تنها استادی که درخواست ما را اجابت کرد دکتر صدیق سروستانی بود که حدود 300 نوار از سخنرانیهای آیتالله مطهری و آیتالله خمینی همراه با پنجاه هزار تومان (که در آنزمان رقم قابلتوجهی بود) به ما هدیه کرد تا در کنار نوارهای سخنرانی دکتر شریعتی و دکتر سروش و نوارهای موسیقی سنتی، نوارخانه غنیتری برای عرضهی خدمات به دانشجویان داشته باشیم و تقاضاهای طیفهای وسیعتری از دانشجویان را پاسخ بدهیم.
صدیق؛ جامعهشناسی منتقد
صدیق متأخر جامعهشناسی منتقد بود و به قصد اصلاحگری و دلسوزانه کاستیهایی را در نظم اجتماعی و سیاسی میدید و به نقد آنها میپرداخت. او منتقد فرهنگ عمومی و فرهنگ دانشگاهی نیز بود و این نقدها را در کلاسها و نیز در نوشتههای اخیرش منعکس میکرد. شاید در موارد متعددی ما با نقدهای او همسو نبوده باشیم و یا آماج نقد او را مناسب تشخیص نداده باشیم اما همینقدر که ایشان جسارت نقادی داشت و عافیتطلب نبود و بهدنبال موجّهسازی همهی امور نبود، شایان تقدیر است. این اواخر قلم نقادانهاش در وبلاگ بسیار خواندنی «جامعهشناسی زمینی» جلوهگری میکرد؛ نثری روان و طنزآمیز و همه کس فهم و شیرین. امیدوارم یکی از دانشجویانش نوشتههای ایشان در این وبلاگ را گردآوری کند و تحت همان عنوان «جامعهشناسی زمینی» منتشر سازد.
صدیق، جلوهای ارزشمند
آدمی حیات متحوّلی دارد. داوری همهجانبه درباره افراد نیازمند اطّلاعات دقیق و فراوانی است. من فقط از پارهای جهات محدود ایشان را دیده و شناختهام. دیگران که بیشتر از ایشان میدانند باید قلم بردارند و درباره ایشان بنویسند. بیآنکه بخواهم درباره صدیق متقدّم داوری کنم، معتقد ام که صدّیق متأخر بهخاطر پارهای رفتارها و جلوههای انسانی ارزشمندش شایسته قدردانی است. امیدوارم نوشتههای منتشر نشده ایشان گردآوری و منتشر شود و برای ما به یادگار بماند. سخنام را با خاطرهای شیرین از ایشان به پایان میبرم و از خداوند میخواهم با رحمت واسعهاش به ایشان و کارنامهشان نظر کند.دکتر صدّیق شیوهی تدریس جذابی داشت. کلاس ایشان همیشه با بحث و گفتوگو همراه بود.»
مرحوم دکتر رحمتاله صدیق سروستانی، ۱۸ فروردین سال ۱۳۲۷ در سروستان به دنیا آمد. وی بهعنوان یک جامعهشناس ایرانی و استاد گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران بود شناخته شده بود،پژوهشهای او در حوزه آسیبشناسی اجتماعی، روش تحقیق، تربیت بدنی، نابرابری اجتماعی و جامعهشناسی صنعتی بوده و بیش از ده کتاب با موضوعات ذکر شده تالیف کرد.
سروستانی دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد را در دانشگاه شیراز و دوره دکتری را در دانشگاه اوهایو گذراند و به ایران بازگشت.
این استاد جامعهشناسی بهار سال گذشته چشم از جهان فروبست.-
نظر شما