ـ شما در یک رباعی، نفرین کردهاید کسی را که بخواهد علی (ع) را از انسان بگیرد و گفتهاید که تا «غیرت عشق» هست، رسالت آن حضرت پایان نمیپذیرد. انس شما با قرآن و نهجالبلاغه هم بر آنها که شما را میشناسند پوشیده نیست. حال فرض کنید یک شهروند کشوری پیشرفته که از آزادیهای عقیدتی، اجتماعی و سیاسی، عدالت قضایی، رفاه اقتصادی، امنیت در جنبههای گوناگون آن، حق انتخاب رهبران و مسئولان، حقوق بشر و دسترسی به منابع آزاد اطلاعات برخوردار است، از شما بپرسد که: "آیا کاربرد آموزههای علی (ع) متعلق به برخی سدههای گذشته یا محدودههای خاص جغرافیایی نیست؟" یا مثلاً: "نهجالبلاغه چه دستاورد تازهای به من و جهان پیشرفته میبخشد؟" شما چه پاسخی برای او دارید؟
ـ اولاً در مورد محدودیت تاریخی یا جغرافیایی پیامهای علی (ع) باید بگویم چنین نیست. واژه قرآنی "ناس" ــ که به «مردم» یا «انسانها» ترجمه میشود ــ در گفتهها و نوشتههای علی (ع) نیز بسیار به کار رفته است. استدلال من این است که چه در قرآن و چه در نهجالبلاغه تعریفها و سفارشها همه انسانها را در بر میگیرند و واژه «ناس» زمانناپذیر و زمینناپذیر است. حالا در جهان امروز میتوانیم «ناس» را برداریم و به جای آن «بشر» یا «بشریت» را بگذاریم. علی (ع) ناس را مطرح میکند و با ناس سخن میگوید و حقوق مردم را به آنها میشناساند بی آن که قید مخاطب یا زمان یا مکان را بر گفته یا نوشته خود بگذارد. مثلا در خطبه 216 نهجالبلاغه علی (ع) حق را تعریف میکند و حقوق متقابل مردم و حاکمان را مطرح میسازد. نوع بیان او هم مردمی و خطاب به مردم است. انگار وقتی مسئله حقوق اجتماعی و سیاسی مردم پیش میآید علی (ع) در یک همایش بینالمللی سخن میگوید که خود، آن را برپا کرده است. در این خطابه درس مردمسالاری، مردمگرایی، حقگرایی و حقگزاری میگیرید در صورتی که مردم عادی که در آن زمان و مکان بودند شاید نمیتوانستند کل مطالب را آن گونه که باید، درک کنند. امام علی (ع) آنچه را باید میگفت، بیان میکرد و به نیاز و ضرورت آن گفته اهمیت میداد نه این که کجاست. جالب این است بدانید که این سخنرانی در جنگ «صفین» مطرح میشود. جایی که علی (ع) صحبت میکند، هم موافق هست هم مخالف. اما علی (ع) هر جا باشد آنجا کلاس است. محتوای سخنان و نوشتههای علی (ع) جمعبندی نیازهای تاریخی و جغرافیایی انسان است. از ویژگیهای این خطبه هم همیشگی و همهجایی بودن آن است.
ـ اما این سخنان برای کسی که امروزه در کشوری با همان آزادیها و حقوق زندگی میکند، چه حرف تازهای دارد؟
مولانا میگوید:
"کیست مولا؟ آن که آزادت کند
بند رقیت ز پایت برکند."
من این گفته مولانا را در مصراع دوم را این گونه تغییر میدهم که: «بند رقیت ز جانت بر کند» زیرا انسان تا جانش آزاد نشود هر بندی را که از پایش بگشایند، میشود با بند دیگر او را اسیر کرد. علی (ع) درس «مردمگرایی» میدهد نه «عوامیگری». بسیاری از آزادیها، آزادیهای دلخوشکننده عوام است نه آزادیهای اساسی مردمی. برای نمونه، علی (ع) در نامه 53 خطاب به مالک اشتر مینویسد که بارها از رسول اکرم (ص) شنیده است که میفرماید: "هیچ جامعهای پاک نمیشود مگر این که در آن ضعیف بتواند حق خودش را بدون لکنت زبان از قوی بگیرد." این معیاری است برای آزادی بیان. «بیان» یعنی به روشنی و راحتی حرف زدن. امروز این اتفاق در کجای جهان افتاده است که یک نفر ضعیف بتواند بهسادگی و بدون لکنت از حق خود در برابر قوی دفاع کند و آن را بگیرد. شما به جامعه بینالمللی و سازمان ملل هم که مراجعه کنید میبینند که با «حق وتو»، حق خیلی راحت پایمال میشود و هیچ ملتی نمیتواند در برابر یک قدرت ظالم از حق خود دفاع کند. برخی آزادیهای فردی، اجتماعی و سیاسی در برخی کشورها ارزشمندند و در جهت همین منویات علی (ع) هستند اما این دلیل نمیشود که حتی در جهان پیشرفته امروز به آن چه علی (ع) گفتهاست رسیدهایم. تنها اگر به آرمان علی (ع) برسیم، آزاد میشویم.
ـ چه باید کرد تا بتوان به آرمان علی (ع) رسید؟
قرآن کتاب تردیدها نیست؛ کتاب تصمیمهاست. قرآن کتاب «چه باید کرد» است و این دغدغه علی (ع) است. نهجالبلاغه یعنی انسان از زبان علی (ع) یا به عبارت دیگر انسان از زبان آن انسان کامل که در کتاب کامل ــ یعنی قرآن ــ آمده است. انسان نهجالبلاغه مستقل از تاریخ و جغرافیاست اما بر تاریخ و جغرافیا مسلط است. خطبه 157 نهجالبلاغه به تاریخینگری و عبرتگیری از تاریخ و بحث تکرار رفتارها و سنتهای تاریخی اشاره میکند که قدرت تسلط بر تاریخ را به انسان میبخشند. اما درباره جغرافیا، حکمت 442 به شما میگوید که چگونه بهترین شهر را برای زندگی انتخاب کنید و این که چه شهری بهتر از شهر دیگر است: "هیچ شهری برای تو بهتر از شهر دیگر نیست. بهترین شهر، شهری است که پذیرای تو باشد." اینها یعنی این که جغرافیا و تاریخ به انسان وابسته است نه این که انسان به جغرافیا و تاریخ وابسته باشد. ملاحظه میکنید که نگاه علی (ع) به انسان نگاه تقدیری است؛ نگاه مهندسی و مدیریت است؛ مدیریتی که به خود انسان برمیگردد.
از این رو علی (ع) هرگز به تنگنا نمیافتد. حتی زمانی که میگویند علی (ع) خانهنشین بود، مقصود این است که او در جای خود نبود و مسئولیت حکومت را به عهده نداشت. در همین دوران فعالیتهای اقتصادی داشت. زمانی که کشاورزی میکرد، کارهای بزرگ کرد. در مسئله نخلستان و فدک، بحث علی (ع) اقتصادی بود. این کار علی (ع) پیام دارد: اگر مسئله اقتصادی را حل نکنیم قادر به کار فرهنگی نیستیم. به همین دلیل رمز دستیابی به حیات طیبه، قناعت است. قناعت یعنی مستقل باشیم و بر اساس داشتهها و سرمایههای خود با بیشترین بهرهوری تولید کنیم. قناعت از جنس تولید است نه مصرف. باید حرکت کنیم. در حرکت است که هدایت معنی مییابد. قرآن کتاب هدایت است؛ هدایت متقین. متقین کسانی هستند که حرکت میکنند و میخواهند که درست حرکت کنند و سریع حرکت کنند و در این راه بتازند. «تازیدن»، «تازش» و «تازه» همریشهاند. علی (ع) از این جنس است. علی (ع) «تازه» است. علی (ع) نهتنها تازه که پیشتاز حرکت است. از این روست که همواره نوبهنو میگوید.
منظور شما از ارتباط میان "غیرت عشق" و رسالت مولا در آن رباعی چیست؟
خدا قرآن را با رحمانیت آغاز میکند. این یعنی آن که قرآن مخاطب عام دارد و بنیاد خطابش بر مهربانی است. ما اگر رحمانیت را نفهمیم نمیتوانیم قرآن را بفهمیم. نمیشود من همه را دوست نداشته باشم و قرآن را بفهمم. در قرآن آمده است که جهنمیان از یکدیگر متنفرند. پس کسانی که متنفرند و تنفر میپراکنند در واقع، جهنم را توسعه میدهند نه بهشت را. انسان روی زمین حامل و حاصل روح خداست و ما چه بد میکنیم وقتی انسانها را به خودی و غیرخودی تفکیک میکنیم.
علی (ع) هم مخاطب عام دارد و بنیاد خطابش بر مهربانی است. علی (ع) دوست و دوستدار مردم است و مخاطب علی (ع) عموم مردم در همه زمانها و مکانها هستند. این را نامهها و خطابههای علی (ع) میگویند. به طور صریح، وصیتنامه امیرالمؤمنین به دو فرزندش حسن و حسین را بخوانید که در آن اگرچه آنها مخاطباند اما بعد از خواندن چند سطر میفهمید که ایشان جز فرزند و خانواده راه را برای تمام تاریخ بازگذاشته و مخاطبش همه انسانها در همه زمانها و همه جغرافیا هستند. عشق او مطلق است نه نسبی. او به این کار ندارد که چه کسی دشمن و یا چه کسی دوست است. علی (ع) به از بین بردن جهل می اندیشد. در حقیقت او نه با جاهل که با جهل تقابل دارد.
نهجالبلاغه را در چند کلمه چگونه تعریف میکنید؟
کتاب تعریفها و بازتعریفها. ما امروزه نیاز به بازنگری، بازنگاری و بازتعریف بسیاری مفاهیم داریم و قرآن و نهجالبلاغه پر است از دستمایههایی که میتوانیم بر اساس آنها به بازتعریف انسان، جهان، حیات و حتی گاه مفاهیمی جزئی بپردازیم.
آیا شما قبول دارید که همه نهجالبلاغه گفتهها یا نوشتههای علی (ع) باشد؟
در همه مسائل باید با تحقیق، نقد و بررسی پاسخ دهیم و ارزیابی کنیم. به نظر من حداقل معیار و میزان تشخیص بخشهایی از نهجالبلاغه که گفته و نوشته علی (ع) هستند، از بخشهای دیگر، انسان، عقل و قرآن است. علم اسلامی حداقل از ترکیب این سه پدیدار میشود و علم با نقد رشد میکند. این معیاری برای بهرهگیری از دیگر دانشهای اسلامی از جمله حدیث است.
----------------------------------------------------
ابوالقاسم حسینجانی شهریور سال 1328 در استان گیلان، بندر انزلی به دنیا آمده است. پدرش ماهیگیر بود و خانوادهای ساده و روستایی داشت اما در 7 سالگی وی در دریا غرق شد و مسئولیت خانواده و مشکلات زندگی را برای ابوالقاسم گذاشت که فرزند بزرگتر بود.
ابوالقاسم تا سن یازدهسالگی نتوانست در مدرسه ثبتنام کند و تقریباً بیسواد ماند. در 8 سالگی برای تأمین مالی خانواده در یک آرایشگاه به پادویی مشغول شد و شبانه به کلاسهای اکابر میرفت. آنجا خواندن و نوشتن را فراگرفت و با گرفتن گواهینامه پایان تحصیلات بزرگسالان توانست وارد کلاسهای پنجم و ششم شود. او در این دوره توانست تنها یکسال در کلاسهای روزانه حاضر شود چرا که شرایط زندگی او را وادار میکرد برای تامین معاش خانواده همواره کار کند. حسینجانی غیر از کار اقتصادی، فعالیتهای مطبوعاتی نیز داشت و با این حال شاگرد ممتاز بود و توانست تأخیر آموزشی خود را جبران کند. در سن 19 سالگی پس از دریافت مدرک دیپلم، در رشته مهندسی برق وارد دانشگاه شد. تحصیل دانشگاهی او گرچه به علت بازداشتهای سیاسی و گذراندن روزهای زندان با کمی تأخیر به پایان رسید اما او در تیرماه سال 54 توانست با مدرک کارشناسی ارشد مهندسی برق با گرایش قدرت از این دانشگاه فارغالتحصیل شود. او نخستین فرماندار انزلی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود و پس از آن نیز سمتهایی اجرایی، مدیریتی یا مشاورهای در وزارت ارتباطات و فنآوری اطلاعات داشته است و دارد. حسینجانی با زبانهای انگلیسی و عربی آشناست و جز حوزه شعر و نویسندگی در زمینه پژوهش در قرآن و نهجالبلاغه، روزنامهنگاری و ترجمه نیز فعالیت میکند.
از ابوالقاسم حسینجانی شاعر، نویسنده و پژوهشگر مذهبی حدود 14 اثر در قالب شعر و غیر شعر به چاپ رسیده است. «فراتر از خیال خاکیان»، «بیمرگ مثل صنوبر»، «مقدمهای بر شیطان»، «حسین احیاگر آدم»، «چفیههای چاکچاک»، «سمت صمیمانه حیات»، «جرئت تازگی»، «عشق کبریت نیست»، «جغرافیای رازها»، «دور بهار را سیم خاردار نمیشود کشید»، «بهار نمیشود که نیاید»، «بهرهوری آفرینش فراوانی است» و «بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم» از این جملهاند.
کتاب «آزادسازی انسان و جهان در اندیشههای راهبردی پیامبر» اثر جدید اوست که با شمارگان 2200 نسخه در قطع رقعی توسط نشر هزاره ققنوس با همکاری روابط عمومی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد. این کتاب در 180 صفحه با چاپ 4 رنگ به قیمت 19 هزار تومان قابل تهیه است.
اواکنون کتاب «نامهها و برنامهها» را در دست تألیف دارد. در این کتاب، برنامهریزیها و طرحهای مرتبط با زندگی، حکومت و انسان از نامههای امیر مؤمنان علی (ع) استخراج میشوند.
نظر شما