جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۲:۱۱
استقبال از مامان بزرگ گانگستر/ در اتاقم را به روی خودم قفل می‌کنم

«در اتاقم را به روی خودم قفل می‌کنم» و «مامان بزرگ گانگستر» دو رمان تازه منتشر شده‌ای هستند که با ورود به نمایشگاه کتاب استقبال مخاطبان روبرو شدند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) رمان «در اتاقم را به روی خودم قفل می‌کنم» اثر جویس کرول اوتس با ترجمه‌ای از مریم حسین‌زاده، توسط انتشارات قطره چاپ و منتشر شد.

نویسنده در پس‌گفتاری که در انتهای کتاب اضافه کرده، نوشته:
"در اتاقم را به روی خودم قفل می کنم" از لحاظ ساختار، در دو تصویر قاب گرفته می‌شود: عاشقان سرکش در قایقی پارویی بر جریان تند و روان رودخانه‌ شاتوکا، تسلیم خودکشی‌ای رمانتیک؛ و بچه‌هایی که از مدرسه به خانه برمی‌گردند در جاده‌ای روستایی، در آغاز تاریک شدن هوا، در زمستان، با فانوس‌هایی در دست که از فاصله دور شبیه کرم‌های شب‌تاب است. این یکی تصویری از سودایی نابودگر است، آن یکی تصویری از تبعیت، از پیش‌بینی پذیری اطمینان بخش. تصویر فانوس ظاهرا وعده آسودگی و اطمینانی آیینی را می‌دهد که تکرار می‌شود. هر دو تصویر، البته، زودگذر و ناپایدار هستند، و اتفاق افتاده‌اند، همان‌طور که کالا هانی استون به نوه‌ی دختری‌اش می‌گوید: «خیلی سال‌ها پیش.»

کالا آن شبی را به یاد می‌آورد که زندگی‌اش برای همیشه به دو قسمت نامساوی تقسیم شد، آن شب‌هایی که حداقل در ابتدا واقعا به نظر می‌رسید رویاهایی که او را در برمی‌گرفت رویای عمیق‌ترین ناب‌ترینِ ناب‌ترینِ سودایی‌ترین آرزوی خودِ او بود و نه رویایی خارج از کنترل یا درک او، آن شب‌هایی که گویی همه یک شب بود ابتدا بی‌مهتابی، سپس چنانکه چشمی باز شود، ماهی پدیدار شد به غایت خیره کننده و مردی که شوهرش بود عرق ریزان غرق در خوابِ سنگینِ گوش خراشش به ظاهر بی‌خبر و آسوده خاطر، و کالا که از زیر رواندازهای خفه کننده و آزار دهنده به بیرون لغزید، بی‌هیچ نیازی به نفس کشیدن، بی هیچ نیازی به دیدن آن در تاریکیِ همیشه آشنا، اما قلبش با چه شدتی می‌تپید! نبضش دیوانه‌وار در مچ دستش ‌می‌پرید! زیرا شنیده بود که آن مرد او را به خود می‌خواند کالاآهای کالا! کالا! و کالا نمی‌توانست انکارش کند.
در واقع هرگز هم او را انکار نکرده بود. با تابش اولین شعاع نور بی پروای صبحگاهی.
من کاری را می‌کنم که می‌خواهم بکنم: کاری که می‌کنم کاری است که می‌خواستم بکنم و از لباسش را از همان جایی که با بی‌بندی انداخته بو دبرداشت، ‌با گام‌های آسته، ژابرهنه و بی قراری روی ژنجه‌های پا، و گویی که در خواب راه می‌رود، با چنان ظرافت و احتیاط عجیبی که پاهایش به ندرت زمین را لمس می‌‌کرد. در شاه‌نشینی در سالن طبقه بالا لباس می‌پوشد و به چابکی موهایش را پشت گردنش جمع می‌کند و می‌بندد و صدای آن مرد را می‌شنود که بلند می‌گوید کالا! آهای کالاصدایش آرام و حزن انگز چون مرغ‌های غواص کنار رودخانه که در این شبهای اواخر تابستان، او را بیدار نگه می‌دارند. قلبش از درد و اشتیاق و آنچه نمی‌دانست که نامش اشتیاق است، می‌تپد، حالا پشت پنجره می‌ایستد، انعکاس نور را می‌بینم که چگونه چون شبنمی یخ ‌زده، روی سقف زیرین می‌افتد و روی بام‌های شیب دار ساختمان، روی سقف فلزیِ مخروطی شکل سیلو، حالا چشمانش گشاد شد، تقریبا سراسر مردمک شد، و زیر نور مهتاب در دنیایی چنین خالی از رنگ‌های معمول و آشنا غیرممکن است بفهمی کجا چمنزار پایان میابد و زمین شروع می‌شود؛کجا زمین پایان می‌یابد و آسمان شروع می‌شود؛ در کجای سایه لرزان انبار غله در باد تیرل تامپسون با لباس مشکی می‌ایستد و او را فرامی‌خواند...

این کتاب در 123 صفحه و شمارگان 400 نسخه با قیمت 5500 در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شده است.

این ناشر همچنین رمان «مامان بزرگ گانگستر» نوشته  ديويد واليامز را با ترجمه‌ای از مریم رفیعی به بیست و هفتمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران آورده است.

«مامان بزرگ گانگستر» داستان پسری 11 ساله به نام بن است که مادربزرگش را دوست ندارد و از اين‌که مجبور است جمعه‌ها به خانه‌ او برود، ناراضي است. هر چه باشد مادربزرگش فقط غذاهاي کلم‌دار، مخصوصاً سوپ کلم، درست مي‌کند و حوصله‌ او را سر مي‌برد. يک روز بن به پدر و مادرش زنگ مي‌زند و از آن‌ها مي‌خواهد او را با خود ببرند، چيزي که حسابي باعث دلخوري مادربزرگ مي‌شود. دفعه‌ي بعد که به خانه‌ي مادربزرگش مي‌رود، جعبه‌اي پر از جواهرات را بالاي کمد آشپزخانه پيدا مي‌کند. و اين اتفاق مادربزرگ را مجبور مي‌کند هويت واقعي خود را به عنوان يک دزد بين‌المللي افشا کند!

«مامان بزرگ گانگستر» نوشته  ديويد واليامز با ترجمه‌ای از مریم رفیعی در 234 صفحه و شماگان 400 نسخه، با قیمت 9300 تومان به بازار کتاب عرضه شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها