هدایت علویتبار در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) اظهار کرد: متاسفانه نه از نظر کمیت و نه از نظر کیفیت در وضعیت خوبی نیستیم. از لحاظ کمی، کافی است نگاهی به انبوه آثار ترجمه نشده فیلسوفان بزرگ بیندازیم. گاهی میبینیم که حتی یک کتاب از برخی از فیلسوفان بزرگ به فارسی ترجمه نشده است.
وی ادامه داد: به عنوان مثال، اگوست کنت را در نظر بگیرید. او پدر یکی از مکاتب مهم فلسفی یعنی پوزیویتیسم است، اما از میان کتابهای متعددش حتی یک نمونه هم به فارسی ترجمه نشده است. از لحاظ کیفی وضعیت از این هم بدتر است و به معنای واقعی کلمه میتوان گفت در این زمینه آشفتهبازاری وجود دارد.
وی در همین باره اضافه کرد: از آنجا که رشته فلسفه، بازار کار محدودی دارد بسیاری از کسانی که در این رشته فارغالتحصیل میشوند، نمیتوانند در مراکز آموزشی یا پژوهشی مرتبط با فلسفه جذب شوند. برخی از این افراد بدون آنکه صلاحیت داشته باشند، فقط از سر ناچاری به ترجمه متون فلسفی رو می آورند. برخی زبان مبدأ را نمیدانند، بعضی با زبان مقصد به درستی آشنا نیستند، جمعی به موضوع احاطه ندارند و گروهی نیز از صلاحیت لازم در دو یا هر سه زمینه مذکور برخوردار نیستند.
به گفته علویتبار، یکی از عواملی که باعث شده است تا این افراد به کار خود ادامه دهند، سودجویی برخی از ناشران است. تعدادی از ناشران از چاپ آثار فلسفی هدفی جز کسب درآمد ندارند و به کیفیت کتابهایی که منتشر میکنند، چندان توجه نمیکنند. اینان راه را برای گسترش فعالیت مترجمان فاقد صلاحیت باز کردهاند.
این استاد دانشگاه نقد آثار این افراد را مانع ادامه کار این مترجمان یا دستکم بهبود کارشان دانست و اظهار کرد: اگر مترجم بداند که ترجمهاش مورد داوری و ارزیابی دقیق قرار میگیرد، احتیاط بیشتری به خرج میدهد و میکوشد تا ترجمه بهتری ارایه دهد اما هنگامی که میبیند کسی به فکر نقد نیست و به ندرت کتابی نقد میشود، ممکن است انگیزه خود را برای عرضه کار بهتر از دست بدهد.
وی با بیان اینکه «متأسفانه در جامعه علمی کشور فرهنگ نقد وجود ندارد و نقد نوعی عیبجویی تلقی میشود» اظهار کرد: این در حالی است که نقد، یک کار علمی است. مترجم باید بداند که منتقد با نوشتن نقد به او خدمت میکند، زیرا اگر ترجمه را تأیید کند باعث تشویق مترجم میشود و اگر آن را رد کند به او نشان میدهد که در کار ترجمه توان لازم را ندارد و باید وقت و انرژی خود را صرف کار دیگری کند که در آن از استعداد و توان لازم برخوردار است.
این مترجم آثار فلسفی همچنین عنوان کرد: امروزه در جامعه علمی کشور سعه صدر لازم برای تحمل نقد وجود ندارد. فردی که کاری علمی را انجام میدهد، فقط توقع تعریف و تمجید دارد و اگر نقد جدی صورت گیرد معمولاً آن را برنمیتابد و منتقد را به غرضورزی متهم میکند و نقد وی را توهینی به خود میداند.
به گفته علویتبار، یک نقد علمی در کشور ما میتواند یک دوستی را تا آخر عمر به دشمنی تبدیل کند، به طوری که نقدنویسی معادل دشمنتراشی شده است. نتیجه اینکه بسیاری از افراد که میتوانند نقدهای جدی بنویسند عطای نقد را به لقایش میبخشند و حاضر نیستند در جامعهای که داشتن روابط قوی برای پیشرفت انسان بسیار مهم است، این روابط را فدای پیشرفت علم و دانش کنند.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی یادآور شد: باید دانست که در کنار ترجمههای نامطلوب، شاهد برخی ترجمههای خوب نیز هستیم که نباید تلاش مترجمان این آثار را نادیده گرفت.
این مترجم در پاسخ به این سوال که «چه راهکاری برای معادلسازی واژگان تخصصی فلسفه وجود دارد؟» گفت: یکی از مشکلات اصلی در کار ترجمۀ آثار فلسفی، پیدا کردن معادل مناسب برای اصطلاحات تخصصی است. برخی معتقدند باید مرکزی تأسیس شود و برای هر اصطلاح یک معادل را تعیین و اعلام کند. در این صورت دیگر شاهد معادلهای بسیار گوناگون برای یک اصطلاح نخواهیم بود و تشتت کنونی از میان خواهد رفت.
وی ادامه داد: به عقیده من، این کار نه ممکن است و نه درست، زیرا کسانی که میخواهند در این مرکز به معادلگزینی بپردازند، بر اساس سلیقه خود این کار را انجام میدهند و معلوم نیست سلیقه آنان بر سلیقه دیگران ترجیح داشته باشد. اصولاً علم و دانش قلمرویی نیست که بتوان در آن فرمایشی عمل کرد. شیوه درست آن است که اجازه دهیم مترجمان مختلف معادلهای متفاوت خود را عرضه کنند و میدان برای رقابت میان معادلها فراهم شود.
این استاد فلسفه افزود: به مرور زمان معادلی که شایستگی بیشتری دارد، معادلهای دیگر را کنار میزند و خود را تثبیت میکند. در این شیوه در واقع، جامعه علمی گزینش معادل اصلح را انجام میدهد.
علویتبار در پاسخ به این سوال که «چه عواملی باعث ترجمه یک اثر توسط مترجم می شود، نیازهای بازار و یا علایق مترجم؟» عنوان کرد: مترجمان حرفهای چون به ترجمه به عنوان منبع درآمد نگاه میکنند و فروش کتاب برایشان مهم است، معمولا به نیاز بازار توجه دارند. آنان ترجمه کتابی را در دست میگیرند که فروش داشته باشد، نه اینکه روی دست ناشر بماند و در انبار خاک بخورد.
وی اضافه کرد: فروش نرفتن کتاب نه تنها به ناشر، بلکه به مترجم حرفهای زیان مالی میرساند. بنابراین طبیعی است که مترجمی که از راه ترجمه امرار معاش میکند، به ترجمه کتابهایی تمایل داشته باشد که خواننده و در نتیجه خریدار داشته باشند اما کسانی که به ترجمه به عنوان یک حرفه نمینگرند و فقط با انگیزه علمی ترجمه میکنند، علایق خود را در اولویت قرار میدهند. بیتردید آنان نیز مایلند کتابی که ترجمه میکنند پرخواننده و پرفروش باشد، اما معمولاً نیاز بازار را بر علایق شخصی خود ترجیح نمیدهند.
علویتبار همچنین در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه «در بازار آثار فسلفی به نظر میآید که هر مترجم ترجمه آثار فیلسوفی خاص را بر عهده می گیرد و چندان بازار ترجمه آثار فلسفی رقابتی نیست. این موضوع را یک حسن می دانید یا ضرر؟» گفت: جهان در حال تخصصی شدن است و علوم آنقدر گسترش پیدا کردهاند که یک عالم نمیتواند در حوزههای گوناگون متخصص شود.
به گفته وی، در زمینه ترجمه متون فلسفی نیز نمیتوان از مترجم انتظار داشت که در زمینه فیلسوفان متعدد یا مکتبهای فلسفی متنوع دست به ترجمه بزند، زیرا یکی از شرایطی که مترجم باید داشته باشد، احاطه به موضوعی است که در زمینه آن ترجمه میکند.
وی در این باره توضیح داد: برای مثال، از مترجمی که در زمینه فلسفه دین ترجمه میکند، نمیتوان انتظار داشت که در زمینه فلسفه سیاست یا فلسفه هنر نیز ترجمه کند، زیرا احاطه به همه این حوزهها از توان یک انسان خارج است. بنابراین تخصصی شدن ترجمه در حوزه فلسفه حُسن است و باید از مترجمان خواست تا فقط در حوزهای که در آن تخصص دارند، کار کنند.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: این موضوع منافاتی با رقابتی شدن ترجمه ندارد، زیرا رقابت میتواند میان متخصصان در یک حوزه صورت گیرد.
علویتبار درباره ترجمههای چند پاره از یک کتاب در حوزه فلسفه و دلایل آن نیز عنوان کرد: عوامل متعددی میتواند باعث شود تا کتابی بیش از یک مترجم داشته باشد. نخستین عامل، حجم زیاد کتاب است.
وی ادامه داد: برخی از مترجمان حوصله ترجمه کتابهای قطور را ندارند و ترجیح میدهند این کتابها را با مشارکت فرد یا افراد دیگری ترجمه کنند. عامل دیگر، تنوع موضوعی کتاب است. برخی از کتابها در بخشهای مختلف خود به موضوعات گوناگون میپردازند و چون یکی از شرایط ترجمه آشنایی با موضوع است، چند مترجم با توجه به تخصص خودشان بخشهای مختلف کتاب را ترجمه میکنند. گاهی نیز در اصل فقط یک نفر کتاب را ترجمه کرده است، اما بنابر روابطی که با فرد دیگری دارد، نام او را به عنوان مترجم در کنار نام خود ذکر میکند.
وی توضیح داد: برای مثال، نمونههایی دیده میشوند که مترجم نام همسر یا فرزند خود را که ممکن است کمکهای اندکی در ترجمه کرده باشد، در کنار نام خود میآورد!
به گفته وی، کتابهایی که بیش از یک مترجم دارند به دو دسته تقسیم میشوند: در دسته نخست، مشخص است که کدام بخش را کدام مترجم ترجمه کرده است. برای مثال، کتابی چهار بخش دارد و هر بخش را یک نفر ترجمه کرده و نام مترجم نیز در ابتدای کتاب و ابتدای بخشی که ترجمه کرده آورده شده است. در این صورت مسوول کیفیت ترجمه در هر بخش مشخص است و کیفیت سایر بخشها به او ارتباطی ندارد. این نوع کتابها باید توسط یک نفر ویراستاری و از لحاظ فنی یکدست شود. البته با توجه به اینکه هر مترجمی سبک خاص خود را دارد، مخاطب نمیتواند انتظار داشته باشد که کل کتاب ترجمهای یکدست داشته باشد.
وی ادامه داد: در دسته دوم، مشخص نیست کدام بخش را چه کسی ترجمه کرده است. مانند کتابی ترجمه شده است و نام دو یا چند مترجم روی جلد آن دیده میشود. آیا باید فرض کنیم هر بخش را همه با هم ترجمه کردهاند، یا یکی ترجمه کرده و دیگری ویرایش کرده است؟ در هر صورت، شیوه کار باید در مقدمه توضیح داده شود تا معلوم شود هر کس درباره هر بخش تا چه میزان مسوولیت داشته است.
علویتبار با بیان اینکه به نظر میرسد شیوهای که در دسته دوم به کار گرفته میشود مطلوب نیست، یادآور شد: در واقع، مشخص نیست که کدام مترجم مسوول کدام بخش از ترجمه است. به طور کلی، بهتر است کتاب فقط یک مترجم داشته باشد و اگر به دلایلی به بیش از یک مترجم نیاز دارد، بهتر است شیوه دسته نخست به کار گرفته شود.
این استاد فلسفه درباره تاثیر مسایل مالی که مترجم با آن درگیر است در یک ترجمه خوب از کتابهای فلسفی، گفت: کسانی که به ترجمه متون فلسفی میپردازند، از یک جهت به دو دسته تقسیم میشوند. یک نخست، ترجمه را به عنوان یک حرفه و شغل انجام میدهند و دستکم بخشی از هزینه زندگی خود را از راه آن تامین میکنند.
وی افزود: دسته دیگر، حرفه مستقلی دارند و به ترجمه به عنوان منبع درآمد نگاه نمیکنند، بلکه تنها از روی علاقه به آن میپردازند. مترجمان حرفهای متون فلسفی برای کسب درآمد با چند مشکل اساسی مواجه هستند. نخست اینکه ترجمه متون فلسفی به علت دشواری موضوع، مشکلتر و در نتیجه وقتگیرتر از ترجمه سایر متون است. به همین دلیل، مترجم متون فلسفی با سرعت کمتری ترجمه میکند و بازده کمّیِ پایینتری دارد.
به گفته علویتبار، همچنین کتابهای فلسفی به علت تخصصی بودن، خوانندگان محدودی دارند و در نتیجه از فروش زیادی برخوردار نیستند. بسیاری از کتابهای فلسفی با شمارگان پایین به چاپ میرسند و امیدی به تجدید چاپشان دستکم در آینده نزدیک نیست. مترجم این کتابها نمیتواند امید داشته باشد که از طریق دریافت 10 یا 15 درصد از درآمد فروش کتاب، زندگی خود را بچرخاند.
وی با تاکید بر اینکه کتاب فلسفی، رمان نیست که بتواند گل کند و دهها هزار نسخه فروش رود، گفت: بنابراین ترجمه متون فلسفی یک شغل مناسب نیست و اکثر کسانی که کوشیدهاند تا از طریق آن امرار معاش کنند، در عمل مجبور شدهاند کیفیت را فدای کمیت و دقت را فدای سرعت کنند. بیشتر مترجمانی که امروزه در کشور در زمره مترجمان خوب آثار فلسفی قرار دارند، منبع درآمد دیگری داشتهاند و ترجمه را در وقت فراغت و از روی علاقه انجام دادهاند.
جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۰
نظر شما