حسن رحیمپور ازغدی در این برنامه «داستان کوتاه» در مقابل «داستان بلند» را مانند پیامک در مقابل پیام دانست و گفت: برخی فکر میکنند که داستان کوتاه تمرینی برای نوشتن داستان بلند است در حالی که عدهای از نویسندگان بعد از نوشتن داستان بلند، به سراغ داستان کوتاه رفتهاند. مهارتهایی که در نوشتن داستان کوتاه لازم است، در داستان بلند احتیاج نیست. در نوشتن داستان بلند، نویسنده فرصت دارد اشتباههایش را جبران کند اما داستان کوتاه را میتوان ریسک دانست.
وی با اشاره به نام این جشنواره ادبی داستان کوتاه دفاع مقدس (یوسُف) گفت: در ابتدا داستا حضرت یوسُف در قرآن به ذهنم رسید. داستان حضرت یوسف(ع) یک داستان کوتاه قرآنی است در حالی که داستان حضرت موسی(ع) یک داستان بلند است و بیش از صد و چند آیه درباره این پیامبر بنیاسرائیل در قرآن وجود دارد. داستان قرآنی به آن معنای مصطلح ادبیاتی، نیست اما شباهتهای مفهومی و معنایی دارد. جالب است که داستان حضرت یوسف(ع) 25 کلام فلسفی، اخلاقی، حقوق بشری و حتی روانشناسی جنسی دارد. این داستان از این جهت که وارد حیطه موضوعات ممنوعه میشود، یک ریسک است و میتوان چنین برداشت کرد که که اگر اخلاق نباشد، وارد مقولات اروتیک و پورنو میشویم.
ازغدی با تاکید بر اینکه نمیتوان اثر بدون ایدئولوژی خلق کرد، گفت: برخی میگویند ما آثاری تولید میکنیم که از ایدئولوژی عاری باشد اما این حرف بیمعنی است. ممکن است خود صاحب اثر توجه نداشته باشد اما در پس آثار، همیشه اندیشهای است. میدانیم که ابن سینا چندین داستان کوتاه دارد و ابن رشد هم درباره داستان کوتاه نوشته است. حتی ابتداییترین داستانها هم هدف دارند. مهم این است که اثر ادبی یا هنری چه جهتی داشته باشد. نویسندگان اگزیستانسیال، سوسیال یا لیبرال و ... هر یک با نگاه خود داستانشان را مینویسند و حتی ممکن است نامی از آن واژه نبرد اما نگاه نویسنده بر متن همواره تحمیل میشود.
این محقق با عذرخواهی از نویسندگان، داوران و دیگر اصحاب فرهنگی که در برنامه حضور داشتند، گفت: به نام فرد خاصی اشاره نمیکنم اما معتقدم که بسیاری از آثار داستانی و نمایشی سیاه، ناامیدانه، مثلثهای عشقی یا خیانتهای زن و شوهری که در آثار نمایشی میبینیم، در واقع داستان زندگی صاحب اثر یا تهیهکننده هستند. این گونه هنرمندان میخواهند مسایل شخصی خود را به کل جامعه نسبت دهند. گفته میشود که اینگونه فیلمها و داستانها رئالیستی هستند و ایدئولوژی یا جهتگیری ندارند اما داستان کوتاه یا بلند رئالیستی هم در عین حال، ایدهآلیستی است. نمیتوان اثری به سبک رئالیست محض خلق کرد.
وی در بخش دیگری از سخنانش با ابراز احترام به صادق هدایت به عنوان آغازگر جریان داستان کوتاه در ایران، اظهار کرد: با مطالعه داستانهای هدایت از یک طرف، از مهارت این نویسنده و قلمش لذت میبرید اما از طرف دیگر حالتان به هم میخورد. بنا بر نامههایی که از خودش موکجود است، او بر روانی بودن خودش اذعان دارد. دوست داشتم که او را میدیدم و با او درباره افکارش گفتو گو میکردم اما متاسفانه قدری دیر به دنیا آمدم! او در نامهای نوشته است که پاییز به شکل کثیفی اظهار وجود میکند. مخاطب شاید گمان کند که او دیدگاه مثبتی نسبت به فصل بهار داشت. اما امنتاسفانه بهار را هم بدتر از آن توصیف میکند.
ازغدی همچنین به نامهای از هدایت که خطاب به جمالزاده نوشته بود، اشاره کرد و گفت: وی در این نامه نوشته که «شکست و بیزاری سر تا پایم را گرفته و حوصله اعتراض هم ندارم. همه چیز بنبست است، همه جا بنبست است.» باید به این داستاننویس گفت که آقای هدایت چنین واقعیتی که پاییزش بوی گند و بهارش آشغال است، واقعیت ذهنی شماست نه واقعیتی که در بیرون جریان دارد. اگر بهار واقعا آشغال و پاییز کثیف است، چرا هنرمندان دیگر بهار و پاییز را به گونه دیگری توصیف میکنند؟
این پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی ادامه داد: شاید جملههای هدایت را به عنوان یک نویسنده زیبا دانست اما او به عنوان یک انسان، یک بیمار است. پس باید محتوا را از فرم جدا کرد. باید از نویسندگانی چون صادق هدایت پرسید که چه پیامی برای مخاطبانت داری در حالی که خودت در نامههایت اشاره میکنی که در حال استفراغ و قی کردن هستی؟ مخاطبان چرا باید قی تو را مصرف کنند؟ البته این موضوع وجه دیگری هم دارد. گاهی نویسندگان مذهبی بیسواد نوشتار ضعیفی را به عنوان کتاب چاپ میکند و هنگامی که مخاطبی برای کتابش پیدا نمیشود، همه را متهم به حراملقمگی میکند که حرف حق من در آنها اثر نمیکند! باید گفت که اینگونه نیست. او خود بیسواد است.
بنا بر نگاه قرآن کریم، باید به خالق اثر احترام گذاشت
ازغدی با بیان اینکه بیشتر مخاطبان و از جمله من برای رفع خستگی فیلم میبینم و رمان میخوانم گفت: اما مطالبی از سوی صاحب اثر به ذهن من منتقل میشود. بر اساس فرمایشهای قرآن کریم، نباید خالق آثار را محکوم کرد و باید به او تا جایی که زحمت کشیده و موفق است، احترام گذاشت. به این مفهوم نمیتوان گفت که آندره ژید چون همجنسگرا بود نباید رمانش را خواند. یا نمیتوان گفت که چون ژان پل سارتر، در برخی از آثارش اگزیستانسیالیست بوده، باید به آثارش بیتوجه بود.
رحیمپور ازغدی داستان حضرت یوسف(ع) را سرشار از ظرافت دانست و ادامه داد: این داستان قرآنی موضوعی است که اگر تقوا و اخلاق در روایتش رعایت نمیشد، تبدیل به محصول پورنو میشد. اما آیا در آخر، داستان حضرت یوسف به خیانت ختم میشود یا تقوی پیشه کردن؟ اگر به فیلمهایی که در روزهای ماههای مذهبی پخش میشوند دقت کنیم، میبینیم که متاسفانه گمان میکنند که داستانهای مذهبی فقط باید در محیط مسجد و حسینیه و هیات جریان داشته باشند. اما باید دانست که اتفاقا همین رویکرد، نگاه سکولار به دین و مذهب است. معتقدم که اگر با نگاهی باز بنگریم، تمامی فیلمهای هالیوودی بد نیستند و میتوان به تماشای آنها نشست.
محمد رضا سرشار نیز در این برنامه در ادامه سخنان ازغدی گفت: صادق هدایت پدر داستان کوتاه ایران نبود. خیلی هم هنرمند بزرگی نبود و نسبت به زمان خودش نویسنده بدی نبود. اما حتی بهترین زمان خودش هم نبود. ادبیات مقاومت به نظر من پای خود را فراتر از مرزهای کشور گذاشته است. اکنون در لبنان ادبیات مقاومت شکل گرفته و آثار نویسندگان لبنانی به عنوان آثار برگزیده انتخاب شده. در بحرین مقاومت شکل گرفته و به زودی ادبیات آن شکل خواهد گرفت. در عراق شیعیان مظلوم به زودی ادبیات مقاومت خود را تولید خواهند کرد. به این نوع ادبیات کسی جایزه نمیدهد و ایران به عنوان امالقرای فعلی جهان اسلام اگر مرزهای خود را گسترش ندهد، این نوع ادبیات در مظلومیت خواهد ماند. ما باید مرزهای «جایزه ادبی یوسف» را گسترش دهیم.
نظر شما