اتحادیه ادامه داد: در این زمان، روسها بعد از انقلاب بلشویکها به دلیل مسایل داخلی خود از صحنه خارج شده بودند و در اوضاع ایران نقش چندانی نداشتند و در واقع برای نخستینبار بود که در این زمان انگلیسیها حضور خود را در ایران بدون رقیب دیدند.
وی افزود: علیرغم حضور بلامنازع انگلیس در ایران، این کشور به دلیل بحرانهای اقتصادی خود، خواهان آن بود که قشون خود را از ایران خارج و به طور غیر مستقیم سلطه خود را در ایران ادامه دهد. از این رو، به فکر بستن قراردادی با ایران، معروف به قرارداد 1919 بود که از طریق آن، علیرغم بیرون کشیدن قشون خود از ایران، نفوذ بیشرط خود را در این کشور ادامه دهد.
این تاریخنگار با بیان اینکه قرارداد 1919 و اجرایی نشدن آن، موجب ایجاد نخستین جرقه در تغییر اوضاع ایران و طرح کودتا شد، تصریح کرد: این قرارداد با آنکه مورد قبول اولیه وثوقالدوله، رییسالوزرای ایران واقع شد اما در آن زمان، دولت ایران و افرادی مانند نصرتالدوله (وزیر وقت امور خارجه ایران)، احمدشاه و هیاتی از دربار خواستار اجرای شروطی از جمله حمایت انگلیس از ایران برای دریافت غرامت جنگی از روس و ترکها به دلیل خرابیهای به بار آمده ناشی از جنگ جهانی اول بودند تا این قرارداد از طرف ایرانیها به امضا برسد.
اجرایی نشدن قرارداد 1919 دلیل اصلی کودتای سوم اسفند 1299 بود
اتحادیه در ادامه سخنان خود به رفت و آمدها و مذاکرات مکرر هیات ایرانی با لرد کرزن، وزیر امور خارجه انگلیس برای رضایت دولت انگلیس با شروط ایران اشاره کرد و گفت: در نهایت این مذاکرات به سرانجامی نرسید و انگلیسیها به هیچ وجه زیر بار پیش شرطهای ایران نرفتند.
این تحصیلکرده دانشگاه ادینبورگ انگلستان در ادامه به واکاوی شرایط ایران پیش از کودتا پرداخت و بیان کرد: به دلیل شرایط سخت و اوضاع نابسامان ایران در آن زمان احمدشاه، پادشاه ایران بالاخره ناگزیر به پذیرفتن قرارداد 1919 (هرچند با اکراه) شد. اما با امضا نشدن این قرارداد در مجلس ایران اوضاع و شرایط ایران به سمت دیگری رفت و بستر کودتا از سوی انگلیسیها فراهم شد، چراکه انگلیس در آن زمان خواستار بیرون بردن قشون خود و سلطه غیرمستقیم در ایران بود و با اجرایی نشدن این قرارداد و دلسرد شدن آنها از تغییر شرایط ایران بدین طریق، به این نتیجه رسیدند که ایران را باید به وسیله دیگری از جمله کودتا کنترل کرد.
مدیر نشر تاریخ ایران با تاکید بر این موضوع که کودتای 1299 بستگی تام به اجرایی نشدن این قرارداد و عدم تشکیل مجلس چهارم برای تصویب آن داشت، ادامه داد: اتفاقی که در این زمان میافتد و عزم انگلیس را برای طرح کودتا جزم میکند، پیاده کردن قشونی هرچند ضعیف در بندر انزلی از سوی بلشویکها و درخواست کمک آنها از «میرزا کوچکخان جنگلی» برای تسخیر تهران بود. در این زمان بود که انگلیسیها به سرعت با رضاخان، فرمانده قزاق وارد مذاکره و وی را برای این کودتا انتخاب کردند و طرح کودتا در ایران قطعی شد.
هدف اصلی کودتای انگلیسی 1299، به قدرت رساندن سیدضیا بود نه رضاخان
وی در پاسخ به این سوال مبنی بر اینکه چرا سیدضیا و رضاخان در انجام این کودتا همدست شدند و انگیزه هرکدام چه بود، گفت: همدستی سیدضیا و رضاخان به تصمیم و انتخاب انگلیسیها بود؛ چراکه سیدضیا مهره و دستنشانده انگلیس، انگلوفیل و صاحب روزنامه رعد بود و انگلیسیها به خوبی از عقاید و اندیشههای وی با خبر بودند و در واقع، رضاخان فقط مهرهای برای کمک به سیدضیا به دلیل نیروی نظامیاش بود.
این مورخ ادامه داد: در حقیقت، هدف اصلی انگلیس از این کودتا، «سید ضیا» بود که دولت قدرتمندی را در تهران تشکیل و به اوضاع کشور سر و سامان دهد. اما به علت عملکرد و سختگیریهای سیدضیا نسبت به مخالفین و رجال سرشناس و زندانی کردن آنها بلافاصله بعد از کودتا، وی به چهرهای منفور و بدنام تبدیل شد و علیرغم برنامههای خوب و پیشرفتهاش برای ایران، احمد شاه مجبور به کنار زدن وی از قدرت شد و از این زمان به بعد است که رضاخان در مقام وزارت جنگ به مهره اصلی، کلیدی و مقام نخست مملکت تبدیل میشود.
کوتای سوم اسفند، تصمیم دیپلماتهای انگلیسی بود نه دولت انگلیس
تدوین کننده کتاب «تاریخ غفاری» با تاکید بر این موضوع که کودتای سوم اسفند و طرح آن، تصمیمی از جانب دیپلماتهای انگلیس بود نه دولت انگلیس، ادامه داد: زمانیکه قرارداد 1919 در ایران به تصویب مجلس نرسید، کرزن، وزیر امور خارجه انگلیس با دادن چراغ سبزی به دیپلماتهای انگلیسی در ایران، دست آنها را در اتخاذ تصمیمات محلی باز گذاشت. از اینرو، کودتای سوم اسفند، به هیچ وجه کودتایی از جانب لندن و دولت انگلیس نبود بلکه کودتایی با همکاری سفارت انگلیس و نظامیان ایرانی داخل کشور بود.
اتحادیه در پاسخ به این سوال که چرا و بر طبق چه اسناد و مدارکی تاریخپژوهانی مانند همایون کاتوزیان، کودتای رضاخان را کودتایی کاملا ایرانی(ناسیونالیستی) و نه انگلیسی میدانند، گفت: متاسفانه تاریخنگاری ایرانیان همیشه با وابستگیهایی همراه بوده است. به همان نسبت که افرادی در ایران، بسیاری از وقایع ایران را با نگاه توهم توطئه (دیدگاه دایی جان ناپلئونی) میبینند، کسانی نیز با دید ناسیونالسیتی و با عرقی ملی به قضایا نگریسته و آنها را مورد تحلیل قرار میدهند. با اینکه به شدت مخالف تئوری توطئه هستم ولی با اسناد تاریخی موجود مانند خاطرات ادموند آیرونساید (ژنرال انگلیسی) و نامههای لرد کرزن (وزیر وقت امور خارجه انگلیس) و با نگاهی واقع بینانه به تاریخ، به هیچ وجه نمیتوان دست دیپلماتهای انگلیس و همکاری آنها را با رضاخان و سیدضیا نادیده انگاشت و نقش انگلیسیها را در این مورد رد کرد./
نظر شما