لیلی گلستان، مترجم با سابقه کشورمان و نگارخانهدار ایرانی در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، تجربیات خود را در سالهای فعالیتش به عنوان مترجم بیان کرد. وی در سال 1323 در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد و اغلب اعضای خانوادهاش نیز به سمت و سوی هنر و ادبیات روی آورند. لیلی، فرزند ابراهیم گلستان، داستاننویس و فیلمساز پیشرو معاصر و خواهر زندهیاد کاوه گلستان، هنرمند عکاس است. مانی حقیقی، بازیگر و کارگردان سینما هم فرزند لیلی گلستان است.
مبلغ نخستین قرارداد کتاب گلستان، 16 برابر اجاره خانهاش!
لیلی گلستان درباره نخستین کتابی که از وی چاپ شد و فرایند تحویل دادن آن به ناشر گفت: اولین کتابم «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» بود. کتاب را که ترجمه کردم، دوست نازنینام سیروس طاهباز که یادش به خیر باشد، مرا که فقط 24 سال داشتم و نابلد بودم نزد عبدالرحیم جعفری، مدیر انتشارات امیرکبیر برد. امیرکبیر آن وقت مهمترین موسسه نشر در ایران بود. آقای جعفری خیلی از این کتاب استقبال کردند و فوری با من قرارداد بستند. قرارداد «یک بار برای همیشه»؛ هر چه کتاب تجدید چاپ میشد دیگر چیزی به من تعلق نمیگرفت، اما مبلغ قرارداد خیلی زیاد بود: هشت هزار تومان! برای این که بهتر متوجه شوید بگویم که اجاره خانه ما پانصد تومان بود؛ پانصد تا یک تومانی!
نخستین کتابم که چاپ شد زدم زیر گریه!
این مترجم ادامه داد: یادم میآید که شب عید بود و به من از انتشاراتی تلفن کردند و خواستند بروم آنجا. رفتم و وقتی کتابم را چاپ شده و آماده دیدم، از خوشحالی زدم زیر گریه. کتاب خیلی سروصدا کرد، خیلی زود به چاپهای بعدی رسید و رسانهها از مترجمش تعریف کردند. من در آسمانها بودم و خوشحال. بعد از دو سه چاپ با فاصلههای زمانی کم، یک روز آقای جعفری مرا خواستند و گفتند چون کتاب خیلی موفق بوده پنج هزار تومان دیگر به عنوان هدیه به من میدهند. من هم به سرعت رفتم مغازه «مظفریان» و یک انگشتر مصری را که مدتها میخواستم و پولش را نداشتم به قیمت هشتصد تومان برای خودم خریدم که هنوز آن را به یادگار آن کتاب دارم.
گلستان چاپ کتاب نخستش را در هموار شدن ادامه راه برای فعالیت در حوزه ترجمه بسیار موثر دانست و اظهار کرد: بعد از آن کتاب، دیگر دنبال ناشر نرفتم و آنها به من پیشنهاد همکاری دادند و هنوز هم میدهند. البته چند ناشر تازه پا از من خواستند که کمکشان کنم و یک کتابم را بهشان بدهم تا پشتگرمی پیدا کنند. این کار را انجام دادم اما نتوانستند رابطه درست را با مترجم پیدا کنند و کارشان را با نظم انجام ندادند. پس دیگر این کار را نمیکنم و فقط با یکی دو ناشر کار میکنم که کارشان را بلدند.
خاطره گلستان و لحن چاله میدانی ناشر!
گلستان، فروش کتاب را مهمترین بخش نشر دانست و اظهار کرد: ناشری که نتواند کتاب را خوب پخش و تبلیغ کند به درد نمیخورد. مهمترین ضعف ناشران امروز ما نداشتن فرهنگ است و متاسفانه ناشران بیفرهنگ زیادند. ناشری هست که گاهی به من زنگ میزند و با لحن چاله میدانی میگوید: «خانوم چیزی برای چاپ داری؟! فکری هم به حال ما کن.» که من ترجیح میدهم هیچ وقت هیچ فکری به حالش نکنم و کتابم را به او ندهم!
مدیر گالری گلستان به نقش پر رنگ تبلیغات در دیده شدن کتابها تاکید کرد و گفت: تبلیغ بسیار مهم است. متاسفانه ما با این تلویزیون کاری نداریم ولی تبلیغ کتاب در این رسانه میتواند در کار اهالی نشر تاثیر زیادی داشته باشد. البته ناشران من کارشان را بلدند، خودم هم بلدم!
فرهنگ ناشر برایم در اولویت است
مترجم «بیگانه» آلبر کامو درباره ویژگیهایی که در انتخاب ناشر برایش اهمیت زیادی دارند گفت: نظم، خوش قولی، خوش حسابی و از همه اینها مهمتر داشتن فرهنگ برایم در اولویت هستند. دیگر به جایی رسیدهام که ترجیح میدهم فقط با یکی دو ناشر کار کنم. اصولا تنوع در این مورد کار درستی نیست.
وی در پایان صحبتهایش از ناشرانی نام برد که همکاری با آنها برایش لذتبخش بوده و اظهار کرد: نشر آگاه و آگه، نشر مرکز و نشر ماهی، ناشرانی هستند که تا به حال با آنها کار کردهام؛ ناشرانی که هم درست کار میکنند، هم با وسواساند و با فرهنگ، پس حرفهای هستند./
چهارشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۰:۰۰
نظر شما