عباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر ارشاد، تنها مقام مسوول حاضر در مراسم ترحیم بهمن فرزانه، بود که البته در دقایق ابتدایی مراسم آمد. عبدالرحیم جعفری، بنیانگذار انتشارات امیرکبیر، امير حسينزادگان، مدير مسوول انتشارات ققنوس (ناشر حدود 28 اثر از فرزانه)، محمد یراقچی، مدیر نشر پنجره، محمد حسینی، نویسنده و مدیر تحریریه و دبیر بخش داستان نشر ثالث، فرزاد فربد، مترجم و ناصر طهماسب، بازیگر و دوبلور پیشکسوت، نیز تنها چهرههایی بودند که از عرصه ادبیات و هنر به مراسم آمدند تا تنهاییهای بهمن فرزانه را پر کنند.
با اینکه گفته میشد اطلاعرسانی ضعیف و برگزاری بدون اطلاع مراسم خاکسپاری بهمن فرزانه، دلیل اصلی حضور نداشتن مترجمان و نویسندگان کشورمان در قطعه نامآوران بهشت زهرا (س) بود اما بعد از گذشت چند روز از درگذشت فرزانه باز هم چهرههای زیادی خود را به این مراسم ترحیم وی در مسجد پیامبر اعظم(س) خیابان شریعتی نرساندند. در حالی که در دوران بیماری بهمن فرزانه و به ویژه بعد از مرگ این مترجم، در رسانهها و حتی شبکههای اجتماعی بسیار از او نوشتند و از تنهایی این مترجم فرزانه سخن گفتند، اما باز هم فرزانه تنها ماند تا تاییدی بر این نکته باشد زندگی و مرگ مترجم «صد سال تنهایی» با تنهایی گره خورده است.
محمد یراقچی، مدیر نشر پنجره، تنها سخنران این مراسم بود که دقایقی کوتاه درباره این مترجم فقید چنین گفت: «بهمن فرزانه را بیشتر به خاطر ترجمههایش، به ویژه «صد سال تنهایی» اثر گابرییل گارسیا مارکز میشناسند. من تقریبا با اطمینان میتوانم بگویم در آیندهای نه چندان دور، او را با داستان بلند «چرکنویس» هم خواهند شناخت زیرا این اثر ساده اما عمیق، هنوز مورد نقد و تفسر واقع نشده است. مطمئنا آن را در آینده بیشتر کندوکاو و بیشتر درک میکنند. به هر حال «چرکنویس» خود بهمن است، بدون هرگونه حشو و زوائد. کسانی که میخواهند او را تمام قد ببینند، چرکنویس را بخوانند.»
او در ادامه بخشی از کتاب «چرک نویس» را خواند: «گذشت زمان را از درختهای ارغوان درک کردم. انگار همین دیروز بود که او کرسی گذاشته بود و حالا میبینم که بار دیگر در ایوان نشستهام و هوا هم به طور محسوسی گرم شده است. زمان چه به سرعت میگذرد، گاه به یاد چیزی میافتی و به خودت میگویی پنج سال پیش بود؟ و بعد که حساب میکنی میبینی بیست و پنج سال پیش بوده است! انگار کسی تقویم را تندتند ورق زده است. ک خط در میان رفته است. جا انداخته است. میبینی که در عرض چند سال، آری فقط چند سال، یک مرتبه از ده سالگی به هفتاد سالگی رسیدهای. میبینی که خودت از پدرت، از مادربزرگت پیرتر شدهای. کسانی که وقتی چهل پنجاه سال داشتند تو خیال میکردی سالخورده هستند!...»
فرزاد فربد، مترجم و ناشر، که مدتی با نشر پنجره، یکی از ناشران آثار بهمن فرزانه، همکاری میکرد در حاشیه مراسم درباره وی گفت: آقای فرزانه مردی اهل ادب و هنر بود، به جرات میتوان گفت او کاملا سینماشناس و موسیقیشناس بود و دیالوگ برخی از فیلمهای کلاسیک، مثلا کارهای تنسی ویلیامز را از حفظ بود.
مسلما صد سال تنهایی و «عشق در زمان وبا» دو اثر شاخص آقای فرزانه در حوزه ترجمه بود اما معتقدم «عشق در زمان وبا» ترجمه بسیار پختهتری بود و در مقایسه با سایر ترجمههایی که از این کتاب شد، میتوان آن را بسیار برتر دانست.
در بخشی از این مراسم نیز متنی در وصف زندگی فرزانه خوانده شد: «او در طول عمر خود، 80 کتاب را ترجمه کرد. استاد فرزانه گرچه 50 سال در اروپا زندگی کرد و به زبانهای ایتالیایی، انگلیسی، اسپانیایی و فرانسه تسلط داشت اما عشق به ایران و زبان فارسی همیشه در وجودش شعلهور بود. به راستی مایه افتخار ایرانیان است که بخشی از خاطراتشان با خواندن کتابهای استاد بهمن فرزانه گره خورده است. وی انسانی سرشار از استعداد و گذشت بود و حضورش در هر محفلی میدرخشید. فقدان او ضایعه بزرگ است زیرا شاید سالها طول بکشد که فرزانهای دیگر پا به دنیای ادبیات و هنر ایران بگذارد.»
بهمن فرزانه، مترجم ایرانی، صبح روز پنجشنبه، 17 بهمن بر اثر بیماری در بيمارستان طالقانی تهران درگذشت.
نظرات