از قرار معلوم فروش بیاجازه آثار نویسندگان و مترجمانی که سالها برای اثر خود زحمت کشیدهاند، حساب و کتاب خودش را دارد و در ظاهر بازار بساط دست فروش ها از کتابفروشی ها داغ تر است، اما مشخص نیست که چرا برخورد با این پدیده در هیچ حساب و کتابی نمیگنجد.
پهن کردن چند متر نایلون و یا کارتن در کنار پیادهروها
بساطهای خود فروشی کتاب این روزها در بیشتر خیابانهای شهر تهران وجود دارد و محل اصلی تمرکز آنها خیابان انقلاب و مقابل دانشگاه تهران است. فروشندگانی که با پهن کردن چند متر نایلون و یا قرار دادن چند کارتن در کنار پیادهروها به فروش کتاب میپردازند. در بساط این کتابفروشیها آثار متنوعی دیده میشود اما بسیاری از این کتابها به حوزه ادبیات داستانی تعلق دارند؛ «صد سال تنهایی»، «دایی جان ناپلئون»، آثار صادق هدایت، «همسایهها» و ... . البته به مدد دستگاههای جدید چاپی آثار نویسندگانی که اجازه انتشار دارند نیز به این بساطها راه یافته است؛ «شوهر آهو خانم» علی محمد افغانی و «خواجه تاجدار» ذبیحالله منصوری و...
توقف در کنار یکی از این کتابفروشیها موارد بسیاری را آشکار میکند. بسیاری از این کتابفروشان معتقدند که آثاری که آنها میفروشند یا اجازه چاپ ندارند و یا اینکه از روی نسخههای اصلی چاپ شدهاند که با نسخههای جدیدی که منتشر میشوند، تفاوتهایی دارند.
روزانه بین 30 تا 50 هزار تومان به جیب میزند
با صحبت درباره چند کتاب، صحبت میان من و فروشنده یکی از این بساطیها کُرک میاندازد و به قول معروف یخ میان ما آب میشود. از او درباره درآمد روزانه از فروش کتاب میپرسم. او پاسخ میدهد که این به شرایط بازار بستگی دارد و به طور متوسط روزانه بین 30 تا 50 هزار تومان به جیب میزند. این فروشنده جوان عنوان میکند: «کتابهای قدیمی و نایاب سود بیشتری برای ما دارد زیرا با گران شدن قیمت کاغذ در دو سال گذشته قیمت کتابهای افست به شدت افزایش پیدا کرده است و دیگر به مانند گذشته مقرون به صرفه نیست. این گونه کتابها به مانند گذشته برای بساطیها سودآور نیستند و باید به سود 15 تا 20 درصدی قناعت کرد».
چاپخانههایی هستند که چنین کارهایی میکنند
وقتی صحبت به چاپ افست میرسد از او درباره انتشار کتابهای افست میپرسم و از چاپخانهدارانی که به این کار میپردازند. فروشنده جوان که از شدت سرما دستهایش را در جیبهای شلوارش فرو برده، پاسخ میدهد: «برای انتشار نسخه افستی از یک کتاب باید سرمایه داشت و حداقل یک کتاب را در تیراژ هزار نسخه منتشر کرد. این نیازمند سرمایه است که از عهده ما خارج است اما چاپخانههایی هستند که چنین کارهایی میکنند».
وقتی از او درباره ماموران شهرداری و جمع کردن بساط آنها میپرسم، میگوید: «باید با آنها آشنا باشی در غیر این صورت بساطت یکساعته جمع میشود».
برای بساط کردن باید به شبکه مافیا وصل باشید
یکی دیگر از این دستفروشان کتاب که محل دنج و خوبی را در راسته انقلاب برای خود انتخاب کرده است، معتقد است که به این راحتیها کسی نمیتواند در این خیابان بساطی راه بیاندازد. او میگوید: برای بساط کردن باید به شبکه مافیا وصل باشید در غیر این صورت خیلی زود مجبور به ترک این راسته میشوید. این کار حساب و کتاب خاص خودش را دارد و هر کسی نمیتواند بدون اجازه وارد اینجا شود.
مسوولیت با کیست شهرداری یا ...
از قرار معلوم فروش بیاجازه آثار نویسندگان و مترجمانی که سالها برای اثر خود زحمت کشیدهاند، حساب و کتاب خودش را دارد اما مشخص نیست که چرا برخورد با این پدیده در هیچ حساب و کتابی نمیگنجد. شهرداری ناشران را مسوول این کار میدانند و ناشران نیز توپ را به زمین شهرداری میاندازند و معتقدند که آنها باید جلوی این فروشندگان غیرقانونی را بگیرند.
در شرایطی که انتشار بدون اجازه مطالب دیگران در کتابها با عناوینی چون «انتحال»، «سرقت ادبی»، «پخته خواری»، «چسب و قیچی» و «کتابسازی» شناخته میشود، برای انتشار بدون اجازه آثار دیگران و فروش آن در بساطیها گویا هنوز کلمهای جعل نشده است. در حالی که هنوز واژهای برای این کار بوجود نیامده است باید دید که چه قوانین و مقرراتی میتواند برای جلوگیری از این اقدام به کار گرفته شود؟
نظرات