علیرضا قزوه، مسوول واحد ادبیات و شعر حوزه هنری که مدیریت برنامه را بر عهده داشت، در ابتدا سرودهای را به احمد زارعی تقدیم کرد و چنین خواند: سکوت میکنم اینجا ز شرم مرثیهخوانی، که شاعران بت لفظند ای خدای معانی/ دلش اویس قَرَن بود و قرن، قرن دورویی، کفن کنید عقیق مرا به برد یمانی...
وی با بیان اینکه احمد زارعی را از سال 1362 میشناسم گفت: او کسی است که تاثیرات بسیار ماندگار و شگفتی در زندگی خود من داشته از تاثیرگذاران ادبیات ما و از سرداران ما بوده که در دو جبهه عملیاتی و فرهنگی نبرد میکرده است.
قزوه شکلگیری مجلههای سپاه را دستاوردی مهم از روانشاد زارعی دانست و اظهار کرد: شاید به همین دلیل از او به عنوان «شهید» یاد میشود. احمد به عنوان تاثیرگذارترین شاعر در شکلگیری کنگرههای شعر جنگ بود. در نخستین کنگره، وی استادان دانشگاه و ادیبان را به صحنه جنگ آورد. احمد فرزندان و دوستان خوبی داشت و آنها همیشه به یاد او هستند. شعری که در آغاز خواندم را در سالهای ابتدایی آشنایی با او به وی تقدیم کرده بودم.
سپس فائزه زارعی، دختر این شاعر فقید در دلنوشتهای خطاب به پدرش چنین خواند: وقتی تو رفتی همه آمدند. غصه خوردند گریه کردند و رفتند. دلشان برایمان میسوخت. اما من دلم برای آنها میسوخت. آنها که کمتر با تو بودند. کمتر در آغوششان کشیده بودی. کمتر با تو نسبت داشتند. میگفتند بزرگ میشوند. سَرِ خانهزندگی خودشان میروند یاد شان میرود. احمد جان بزرگ شدیم، سر خانه زندگی خودمان رفتیم، چه بسا، بیشتر؛ مادر هم شدیم. اما یادمان که نرفت، هیچ؛ بزرگ شدنمان هم نبودن تو را به رخ میکشد.
علیرضا کمری در این مراسم با اشاره به اینکه 20 سال از وفات احمد زارعی به سرعت سپری شده است، گفت: ادعایی ندارم که سالهای طولانی را با زارعی سپری کردهام. ارتباطی در انتشارات تحقیقات سپاه با او داشتم که در زمان آغازین تاسیس حوزه هنری هم ادامه یافت. وی مدتی مسوول پژوهش حوزه هنری شد. قصد از یادبود و ذکر بزرگان این نیست که شخص متوفی اعزاز شود. این یادها شاید توفیری برای او نداشته باشد اما برای رها شدن باز ماندگان از نسیان این ذکر ضرورت دارد.
وی افزود: مرحوم زارعی از انسانهای متمایز روزگار بود. پارهای از یادداشتها او را در اختیار دارم. باید گفت که او شاعر بود اما متشاعر نبود. شعر او حاصل جوششهای درونیاش بود. ضمن شاعر بودن در شعرشناسی و شناخت ادبیات صاحبنظر بود. وی انسانی دردمند و در عین حال باورمند و دانا بود. عمل او معتقدانه بود و نه منفعلانه. گاه طنازیهایی داشت و هیچگاه دچار تعصب خام نبود.
کمری ادامه داد: احمد زارعی تشنه یاد دادن و یاد گرفتن بود. به همین دلیل به خود خیره نشد و در خود نماند. نقش مهمی در راهاندازی اولین سمینار ادبیات انقلاب اسلامی در دانشگاه تهران داشت. نگاه خاصی نسبت به امام داشت. او در نگارش کلمه «بسمهتعالی» با وجود بحثهایی درباره نحوه نگارش آن، در نوشتن این کلمه از امام (ره) تاسی کرده بود. نقش زارعی در ادبیات انقلاب اسلامی ماندگار است. اگر بخواهیم تاریخ ادبیات جامعی بنویسیم، نام او به یقین در این کتاب جای خواهد داشت.
حجتالاسلام عبدالله حسینی نیز در این آیین، از احمد زارعی به عنوان شهید یاد کرد و گفت: نخستینبار در کنگره سراسری شعر دانشجویان سراسر کشور و در مشهد آشنا شدم. آن زمان 18 سال داشتم و شعری ارایه کردم که آخرش با ردیف رفتن بود. این شعر مورد پسند زارعی به عنوان دبیر جوان کنگره قرار گرفت. وی از من اجازه گرفت تا اصلاحاتی را بر شعر لحاظ کند. پس از آن در کنگرههای دیگری شرکت کردم و در مجله امید انقلاب فعالیتهایی در کنار او که داشتم.
وی افزود: احمد وقتی متوجه شد در مشهد فعالیت شعری دارم، پرسید: کتاب «صور خیال در شعر فارسی» را خواندهای؟ گفتم نه. گفت: در مشهد بدون خواندن این کتاب چگونه جلسه را اداره میکنی؟ اهمیت کار شعر را در آغاز نمیدانستم. این اهمیت را احمد به من گوشزد کرد که 20 سال دیگر باید افرادی را به جامعه معرفی کنی که اثرگذار باشند.
حجتالاسلام حسینی با اشاره به اینکه در آغاز خواندن شعر فروغ را کفر میدانست، گفت: تعصبم به اندازهای بود که در جلسه شعر «فرخ» شرکت نکردم. اینگونه پذیرفته بودیم که ما انقلابی هستیم و آنها غیر انقلابی! آقای قهرمان در شعری گفته بود که «در خانهای به کوچکی خانه حباب، جای نفس کشیدن اگر یافتی بگو» تعبیر ما این بود که این شعر غیر انقلابی است و شعر «در این چمن که ز گلهای برگزیده پر است، برای چیدن گل انتخاب لازم نیست» قیصر امینپور را در مقابله با آن میدانستیم که اشتباه آن زمان بود. احمد ما را از چنین اشتباههایی بیرون میآورد.
وی سپس درباره دیوانی که تصمیم گرفته بود آن را منتشر کند، گفت: احمد با دقت زیادی تمام شعرهایم را بررسی کرده بود. ولی در پایان من را تا زمان رسیدن شعرم به پختگی خاص، از انتشار اثری در این حوزه برحذر داشت. من هنوز آن اثر را چاپ نکردم. شاید بتوان گفت که خدمت بزرگ او به من این بود که مرتکب چاپ آثارم نشدم! ورود احمد به حوزه هنری در زمان محمدعلی زم بسیار مفید و اثرگذار بود.
در ادامه قزوه با خوشآمد گویی به ساعد باقری و سهیل محمودی گفت: شب گذشته خواب سهیل محمودی را دیدم و یقین دارم که جلسه بزرگداشت زارعی زمینهای برای ایجاد دوستیهایی هم خواهد بود.
محسن مومنی، رییس حوزه هنری هم در این آیین اظهار کرد: در حوزه هنری با احمد آشنا شدم که معاون شمسالدین رحمانی بود. ادبیات برای وی بسیار جدی و فراتر از ذوقورزیدن بود. وی در زمینه شعر با پایان یافتن جنگ نگرانیهایی برای حفظ ارزشهای دفاع مقدس داشت و میگفت اکنون دیگر زمان شعر جمالی نیست و زمان شعر جلالی است. وی با شهید آوینی مناسبات خوبی داشت و در شعرهایش همواره امیدوار بود که شهید میشود و به گمان ما هم او شهید است. متاسفم که نتوانستیم هنوز آثار وی را با وجود زحماتی که کشیده شد، جمعآوری کنیم و امیدواریم که ما را به خاطر این کوتاهی ببخشند.
سپس علیرضا مختارپور و محمدباقر شمسیپور از یاران مرحوم احمد زارعی، یادداشتها و نوشتههایی را که از این شاعر در اختیار داشتند، برای انتشار کتاب در اختیار محسن مومنی قرار دادند.
گزارش تکمیلی نشست بر خروجی ایبنا قرار خواهد گرفت.
نظر شما