سید مهدی موسوی، مولف کتاب «حق تعیین سرنوشت ملت فلسطين» به مناسبت (11 دیماه) روز ملی فلسطین گفت: حقوق بشر یک مقوله کلی است که حقوق انسانها را در گسترهای وسیع دربرمیگیرد. اصل حق تعیین سرنوشت، بنیادیترین حق انسانی است که از نسل اول گرفته شده است.-
حق تعیین سرنوشت وسیلهای است که گروههای ملی با توسل به آن درصدد برمیآیند تا هویت ملی خود را به دست آورند. ملت فلسطین، در طول سالهای پس از سال 1947 همیشه در گیرودار احقاق و احیای این حق سرنوشتساز خود بوده است. روز ملي فلسطين، نمودی از همین تلاشها است، روز آغاز نبردی است مسلحانه، عليه رژيم اشغالگر قدس، در اول ژانويه 1965 میلادی. روزی است همصدا با شعر «درویش» شاعر مقاومت فلسطین «تا بر آن بنویسد: آزادی من هرگز نمیمیرد»
سید مهدی موسوی، مولف کتاب «حق تعیین سرنوشت ملت فلسطين»، با اشاره به نام کتاب گفت: حقوق بشر یک مقوله کلی است که حقوق انسانها را در گسترهای وسیع دربرمیگیرد. این حقوق، ابعاد گوناگونی را شامل میشود و این ابعاد هم به خودی خود از سه نسل تشکیل میشوند. نسل اول، حقوق مدنی و سیاسی، نسل دوم، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نسل سوم، همبستگی ملی است.
وی افزود: اصل حق تعیین سرنوشت، بنیادیترین حق انسانی است که از نسل اول گرفته شده و آنچنان همهگیر و عمومی شده است که حتی کشورهایی که به پیمان این اصل نپیوستهاند، به دلیل عام شدن این اصل، ناگزیر به پذیرش آن هستند.
استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه حقوق ادامه داد: در صفحه 27 کتاب «حق تعیین سرنوشت ملت فلسطين» به بررسی موارد کاربرد اصل حق تعیین سرنوشت پرداختهام و این حق را یکی از اساسیترین حقوق ملت میدانم.
موسوی درباره بروز استعمار، اشغال و نژادپرستی اعمال شده توسط اسراییل گفت: همانطور که در کتابم توضیح دادهام، اصل حق تعیین سرنوشت ملتها، به موجب قطعنامهها و الزامات بینالمللی، سه موضع اَعمال شناخته شده دارد.
وی افزود: درباره بررسی اِعمال یا اِعمال نشدن هر یک از این سه مورد در بستر روابط بین اسراییل و فلسطین باید گفت از آنجایی که کشوری تحت عنوان اسراییل در گذشته وجود نداشته است، بنابراین، نمیتوان این نظر را پذیرفت که اسراییل به عنوان یک کشور استعمارگر بر ملت فلسطین سلطهورزی میکند.
این پژوهشگر در ادامه بیان کرد: اما رویکرد نژادپرستی و نیز برخورد اشغالی از جانب اسراییل نسبت به فلسطین به وضوح دیده میشود. این رفتار اشغالگرایانه را به راحتی میتوان در یک نگاه مختصر به تاریخ مواجهات اسراییل و فلسطین در سالهای پس از سال 1947 دریافت.
موسوی با بیان این که از نظر حقوقی، احیای حق تعیین سرنوشت باید از طرف ملت باشد، اظهار کرد: طبیعتا ملتهایی که به دنبال احیای این حق هستند، نمایندگانی را از بین رهبران خود انتخاب میکنند که پروسه احیای حق تعیین سرنوشت را پیگیری کنند (نمایندگانی که از جانب سازمان ملل متحد نیز تایید شده باشند). در فلسطین این امتیاز به «سازمان آزادی بخش فلسطین» داده شده بود، سازمانی که در بین فلسطینیها به «جنبش الفتح» نیز معروف بود.
مولف کتاب «حق تعیین سرنوشت ملت فلسطين» درباره واکنش «سازمان آزادی بخش فلسطین» در قبال اشغالهای سال 1984 به بعد گفت: در قطعنامه (29 نوامبر 1947) که به بحث درباره طرح تقسیم سرزمین فلسطین میپردازد، 54 درصد اراضی مورد مناقشه، به اسراییل و 46 درصد نیز به فلسطین واگذار شد.
وی افزود: در سال 1948 پس از حمله اعراب به اسراییل، صهیونیستها توانستند، 24 درصد از مناطق متعلق به فلسطین را به اشغال درآورند. 19 سال بعد نیز، در جنگ 6 روزه اسراییل، 22 درصد باقی مانده از سرزمینهای واگذار شده به فلسطین از جانب رژیم غاصب اشغال شد.
موسوی به نکتهای که در کتاب نیز به آن اشاره شده پرداخت و گفت: نکته قابل تامل درباره سازمان آزادیبخش فلسطین، موضع رهبران این سازمان، در قبال سرزمینهای اشغالی از سوی رژیم غاصب صهیونیستی است. این سازمان که بعدها به «دولت خودگردان فلسطین» معروف شد، تنها نسبت به همین 22 درصد موضعگیری کرد و واکنشی در قبال 24 درصد دیگر نشان نداد.
وی افزود: مجمع حقوقی سازمان ملل نیز در بحث اشغال سرزمینهای متعلق به فلسطین تنها اراضی اشغالشده بعد از سال 1967 یعنی همان 22 درصد را مصداق اشغال دانسته زیرا اشغال 24 درصدی نخست که در سال 1948 روی داده بود، در زمانی اتفاق افتاد که سازمان ملل هنوز تاسیس نشده بود.
موسوی به فصل چهارم کتاب اشاره کرد و درباره تلاشهای فلسطینیان برای احقاق و اعمال حق تعیین سرنوشت گفت: از نظر عملی با یک ترتیب شبیه به خودگردانی در 22 درصد اراضی در دست فلسطین شاهدیم اما زمانی که درباره تحقق حق تعیین سرنوشت بحث میکنیم، علیالقاعده دو بعد داخلی و خارجی را باید برای این حق قایل شویم.
وی در ادامه افزود: بعد داخلی یعنی این که حکومت از حاکمیتی بهرهمند باشد که با بهرهبرداری از آن بتواند در داخل کشور، براساس مصلحت تشخیص داده خودش عمل کند. به عبارت دیگر، از یک مرجع بالاتر تاثیر و تاسی نپذیرد.
موسوی گفت: بعد خارجی هم یعنی این که حکومت بتواند در عرصه بینالمللی، به صورت مستقل، صلاحیتش را اعمال کند و از خود، یک شخصیت مستقل جهانی ارایه دهد. متاسفانه، در حال حاضر، چنین مرجعیتی را برای فلسطین نمیبینیم زیرا در بسیاری از سیاستهای داخلی، مانند موارد امنیتی، فلسطینیها، زیر نظر اسراییل هستند. در بعد خارجی نیز این مرجع نتوانسته است، چهره مستقلی از خود نشان دهد.
در بخشی از کتاب «حق تعیین سرنوشت ملت فلسطين» آمده است: «حق مردم فلسطین برای تعیین سرنوشت خود، به دنبال تجزیه امپراطوری عثمانی و صرفنظر نمودن ترکیه از حاکمیت بر فلسطین در سال 1923 و بر طبق معاهده لوزان ایجاد گردید. پس از آن بود که فلسطین بر اساس قطعنامه جامعه ملل تحت قیومیت انگلستان درآمد. این قیومیت توسط مردم فلسطین پذیرفته نشد و مورد اعتراض قرار گرفت، بویژه از زمان اعلامیه بالفور در سال 1917 که به موجب آن انگلستان به یهودیان حق ایجاد یک وطن ملی در فلسطین را اعطا نمود که نافی حق مردم فلسطین برای تعیین سرنوشت خود بود.»
کتاب «حق تعیین سرنوشت ملت فلسطين» تالیف دکتر سید مهدی موسوی با مقدمه دکتر فضلالله موسوی، در 304 صفحه، شمارگان یکهزار نسخه و بهای 15 هزار تومان از سوی انتشارات خرسندی منتشر شده است.
نظر شما