احمد عربلو، نویسندهای است که علاوه بر نوشتههایش میتوان رگههایی از طنازی را در گفتوگوی عادیاش هم احساس کرد. او معتقد است که ایجاد زبان طنز خصوصاً برای نوجوانان کارسادهای نیست و به هر متن که لبخندی بر زبان بیاورد نمیشود صفت طنز داد.-
اگر بخواهید خودتان را برای خوانندگانی که تازه با آثارشما آشنا میشوند، معرفی کنید. چه می گویید.
بنده، احمد عربلو، متولد سال 1344 در تهرانم و از دانشگاه تهران لیسانس ادبیات فارسی را دریافت کردهام. از نوجوانی، فعالیتم را با مجلات رشد شروع کردم و در 21 سالگی سردبیر مجله رشد نوجوان شدم. موازی با این قضایا هم، هی نوشتم و نوشتم و نوشتم وسعی کردم طنز را وارد چارچوب کتابهای نوجوانان بکنم.
یعنی تمام نوشتهها و کتابهایتان خنده بر لب دارند؟
عجب اصطلاح و تشبیهی! بله. حدود صد و چند جلد کتاب دارم که به جز چندتا که مربوط به بزرگسالان با موضوع دفاعمقدس است، بقیه خنده بر لب دارند!
ظاهراً نوشتن طنز شما را بیشتر از دیگر انواع نوشتن راضی می کند. چرا؟
چون طنز مقولهای است که جای مانور زیادی دارد. از طرفی طنزنویسی و طنزگویی و طنزبینی، کار سادهای نیست! یک نگاه و روحیه باز و دقیق میخواهد و خوشذوقی! و روحیهای خاص که ممکن است فقط در وجود بعضیها باشد.
طنزنویسی انتخاب شما بود یا خودش دنبالتان آمد؟
راستش چون خندیدن و خنده را دوست دارم فکر کنم کار به اینجا کشیده شد! اما این من دنبالش رفتم یا او دنبالم آمد، این را نمیدانم! فقط چشم باز کردم و دیدم وقتی کتابم به دست کودکان و نوجونان میرسد شروع میکنند به خندیدن! شادی بچهها را خیلی دوست دارم. خیلی قشنگ است.
به نظر شما هرنوشته ای که لبخند به لب میآورد، طنز است.
طنز اصولاً یک ادبیات و یک ماهیت انسانی است که هدفمند پیش میرود. آنهایی که مطالب بیماهیت را بهنام طنز قالب میکنند، دارند از نام این مقوله سوءاستفاده میکنند.
میشود در اینباره توضیح بیشتری دهید؟
بعضی مجلات، صفحاتی تحت عنوان لطیفه و یا کارهایی از این دست، برای مخاطبان تهیه میکنند؛ آنهم فقط برای سرگرمی. خوب، تا اینجای قضیه خیلی هم خوب است، اما همین مطالب یا صفحهها، وقتی در یک کتاب جمعآوری میشوند و تحتعنوان یک کتاب طنز، از آن نام برده میشود، دیگر کار خوبی نیست. چون اساساً طنز، نه مسالهای پیشپا افتادهاست نه هزل و سرگرمی! بلکه کاری است از پیش مطالعه شده و در عین حال صاحب موقعیت خاص.
درباره استفاده از کلمهای که گاه بین مردم ، رایج میشود و برخی اوقات نیز، موجب نقشبستن لبخندی روی لب میشود چه میگویید؟ چون خیلی از اوقات میشود آنها را در سطر به سطر مطالب و متونی که در مجلات و خاصه، مجلات کودک و نوجوان چاپ میشوند مشاهده کرد.
ما باید برای زبان خودمان، ارزش و اعتبار درستی قایل شویم. با ورود به جنبههایی که حالت انحرافی دارند، چیزی را نمیتوانیم به نام طنز، به خورد مخاطب بدهیم، از طرفی، آنها که میآیند و با استفاده از هر کلمهای تکیه کلامی میسازند تا بین نوجوانان رواج پیدا کند، آن هم تکیه کلامهایی که عمدتاً نه معنای درست و حسابی دارند و نه با زبان ما جور درمیآیند، جز بدآموزی و دستزدن به موضوعهای سخیف هیچکار دیگری نمیکنند.
بهنظر شما، نوجوانان ما اکنون شناخت کاملی از چیزی به نام طنز دارند؟
ببینید! نوجوانان ما بسیار باهوشاند. البته این درست است که وقتی با مطلب خندهداری برخورد میکنند، میخندند اما این خندیدن به معنای آن نیست که آنها، تفاوت یک متن لطیفه، با یک متن طنز را نمیتوانند تشخیص دهند.
آیا طنز میتواند گاه چهره خشک یا خشنی هم داشته باشد؟
بههیچوجه. تمام خاصیت طنز به نرمی و لطافتی است که دارد، اما فقط گاهی ممکن است به گزندگی منتهی شود، آن هم زمانی که نگاهی انتقادی در میان باشد.
آیا وجود این گزندگی را نمیتوان رکناساسی طنز بهحساب آورد؟
اتفاقاً همینطور است. همین گزندگی یا به قول شما، رکن اساسی است که تفاوت بین طنز با سایر موارد از جمله مطایبه، هزل، هجو و ... را مشخص میکند.
هدف نهایی در یک نگاه یا متن طنز چیست؟
ایجاد اصلاح و بیان واقعیتها و سازندگی. یعنی نویسنده میآید و با نگاه ظریف خودش، کمبودها و مشکلاتی را که حس میکند، بررسی، و آنها را با بیانی بهجز آن بیانی که مرسوم است، عنوان میکند. در واقع یکجورهایی میشود گفت زبان طنز، زبان درمان است! درمانی که برای کمبودها و نارساییها و مشکلات، اعمال میشود.
به گمان شما حق طنز، تا کنون برای نوجوانان ما ادا شده است؟
خیر. وقتی طنزنویسی واقعی نداشته باشیم، چطور میشود گفت حق مطلب ادا شده؟
فکر میکنید این مشکل ریشه در چه عواملی داشته باشد؟
کوتاه بگویم که مشکل اصلی ازناحیه آنهایی است که میتوانستند این عرصه را رشد دهند و ندادند .
به عنوان یک طنزنویس بگویید که در داستان طنز رعایت کدام مورد یا موارد مهمتر از بقیه است؟
خیلی چیزها مهم است. از جمله نوع طنز، فضایی که بهوجود میآوریم، حرف مشخص، تشخیص موقعیت طنز، انتخاب نثر و در یک مجموعه اساسی، تجربه!
به جز انتشار چاپ پانزدهم مجموعه «ملانصرالدین» ظاهراً یک کتاب دیگر هم به تازگی از شما چاپ شده.
بله. کتاب «چوپان دیگر دروغ نگفت» آخرین کتاب مناست که انتشارات مدرسه منتشرش کرد.
کتاب در دست نگارش و یا آماده چاپ هم دارید؟
بله. حکایت گرشاسب که یک بازآفرینی است از کتاب گرشاسبنامه، نوشته جناب اسدی طوسی و همینطور یک مجموعه هفت جلدی کمیک(قصههای تصویری) درباره پهلوانان ایرانی که قرار است در مرکز انیمیشن حوزه هنری چاپ شود. کتابی هم درباره زندگی امام جواد(ع) نوشتهام که در انتشارات سورهمهر چاپ خواهد شد.
و سخن پایانی شما؟
بقیه گفتوگوی ما درباره مقولهای به نام طنز، باشد برای چندسال بعد!
گفتوگو: فاطمه مشهدی رستم
نظر شما