به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از رویترز، بهتازگی«رونالد رنگ» دوست بسیار نزدیک و صمیمی او کتابی را بهنام «یک زندگی بسیار کوتاه» A Life too Short درباره زندگی سی و دو ساله دوست قدیمیاش نوشتهاست و کتاب را با شرح خاطرهای از این دروازهبان بزرگ آغاز کرده است. «رونالد رنگ» کتاب را چنین آغاز کرده است: در هشتم ماه نوامبر سال 2009 در دربی بزرگ منطقه شمالی آلمان و بازی هانوفرـ هامبورگ «روبرت انکه» به عنوان دروازهبان شاخص تیم ملی آلمان مقابل تهاجمات مهاجمان هامبورگ ایستادگی ستودنی کرد و باعث شد تا نتیجه این بازی با تساوی 2-2 به پایان رسد و 63 هزار تماشاگر حاضر در فولکس پارک شهر بندری هامبورگ یکصدا نام او را به عنوان شاخصترین بازیکن میدان فریاد زنند.
نویسنده در ادامه کتاب آورده است که قبل از بازی «پیوتر تروچووسکی» هافبک تهاجمی هامبورگ و همبازی «روبرت انکه» در تیم ملی آلمان به او هشدار داد که امروز ترا خواهم کشت و «انکه» هم به وی گفت، اگر جرات داری پا به منطقه هجده قدم ما بگذار تا دو قلم استخوان خرد شده تحویلت دهم!
شاید این دیدار بهترین بازی این دو بازیکن در تاریخ دوران بازیگری آنان بود که با درخشش این دو نفر بازی به تساوی 2-2 انجامید و گویا «روبرت انکه» میدانست که این آخرین ملاقات او با این تماشاگران خواهد بود، زیرا در پایان مسابقه او به کنارههای زمین رفت و با همه آنان خداحافظی کرد و بعد از آن دسته گلی تهیه کرد و برای صرف شام و بودن در کنار همسرش به خانه رفت و دو روز بعد یعنی دهم نوامبر سال 2009 وی با پرت کردن خود جلو قطار به زندگیاش پایان داد و در یکی از بیسابقهترین روزهای تاریخ فوتبال آلمان 40 هزار نقر در مراسم خاکسپاری او شرکت کردند.
این حادثه بزرگترین شوک برای مردم آلمان بود و هیچ کس نمیتوانست این واقعیت را قبول کند و همه از خود میپرسیدند که حالا چه کسی در درون دروازه تیم ملی آلمان برای بازیهای جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی قرار خواهد گرفت.
«یواخیم لو» سرمربی آلمانیها متأثرترین چهره ورزشی حاضر در این مراسم بود، زیرا او خود را با وجود این دروازهبان آماده کسب جام قهرمانی در جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی کردهبود که حالا باید در مراسم خاکسپاری وی شرکت میکرد.
«رونالد رنگ» با چنان احساس لطیفی از «روبرت انکه» یاد کرده و در مورد زندگی کوتاه وی نوشتهاست که این کتاب فروشی فوقالعاده داشته است و نگاه مردم را به زندگی بازیکنان فوتبال عمیقاً تغییر میدهد و به آنان گفته است که بازیکنان فوتبال هم انسان هستند و سرشار از احساس انسانی و هیچ فرقی میان آنان با افراد عادی جامعه وجود ندارد و نگاه آنان را نسبت به بازیکنان فوتبال تغییر داده است.
«رونالد رنگ» از تلاش بیحد و حصر فدراسیون فوتبال آلمان و باشگاه هانوفر در ارتباط با بیماری این دروازهبان بزرگ یاد کرده و دلیل این مسأله را مرگ دختر چهار ساله دوست قدیمیاش عنوان میکند که او هرگز نتوانست با این واقعیت کنار آید و در نهایت نیز به همین خاطر به زندگی خود پایان داد.
نویسنده گفتگویی با «ترسا» همسر این دروازهبان بزرگ داشته که از بیماری «روبرت انکه» به تلخی یاد کرده و میگوید: او شش سال تلاش کرد تا با واقعیت مرگ دخترمان کنار آید، که متاسفانه نتوانست و در نهایت مرا به غمگینترین موجود عالم بدل کرد و رفت تا در آرمانشهر خود زندگی دیگری را تجربه کند.
نویسنده در نهایت آورده است: «روبرت انکه» یک بازیکن فوق حرفهای بود که در سال 2002 مورد توجه مربیانی همانند سرالکس فرگوسن در منچستر یونایتد، خوزه مورینیو در پورتو و «آرسن ونگر» در آرسنال قرار گرفته و مدیران باشگاه آتلتیکو مادرید نیز خواهان انتقال وی به این تیم بودند که او در نهایت به درخواست لوئیز فان گال مربی آن زمان بارسلونا پاسخ مثبت داد و راهی این تیم شد، ولی متاسفانه «فان گال» در نیوکامپ او را نیمکتنشین دروازهبانی جوان بهنام «ویکتور والدز» کرد که از «لامانسیا»( آکادمی جوانان باشگاه بارسلونا) به این تیم پیوسته و جایگزین او در درون دروازه بارسلونا شد.
نویسنده در پایان این کتاب از عشق یک پدر نسبت به فرزندش یاد کرده و مینویسد: اگرچه همیشه مادرها در عشق ورزیدن نسبت به فرزند شهره عام و خاص هستند، ولی «روبرت انکه» در این ارتباط از همه چیز گذشت تا نشان دهد پدران هم همانند مادران هستند، ولی نمیتوانند همانند آنان احساس خود را علنی کنند.
شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۲ - ۱۰:۴۹
نظر شما