نصرتالله مسعودی، شاعر گفت: طنز، برآیند موقعیتهای کاذبی است که میخواهد خود را به جای موقعیتهای اصیل قالب کند.-
وی توضیح داد: بعضی موقعیتها سبب میشوند عناصری که باید در جایگاه خود باشند، در آن جایگاه قرار نمیگیرند. بعضی آدمها ادایی را در میآورند که متعلق به آنها نیست و همین موضوع سبب میشود که عناصر واقعی آن موقعیت تغییر کند.
شاعر مجموعه شعر «شمایل گردان» گفت: فرض کنید دیکتاتوری مثل صدام ادعای آزادیخواهی میکند و معتقد است که در آخرین رأیگیری 99 درصد آرا را به خود اختصاص داده است؛ این حرف که رسانهها در عراق همه در تیول دولت است طنز محسوب نمیشود اما در کشوری دیگر طنز به حساب میآید. پس حرف صدام سخن مسخرهای است. طنز در یک کلام یعنی موقعیتی که اصیل نیست و ادای موقعیت دیگری را در میآورد.
شاعر مجموعه شعر «به لهجه برگ به بام باران» افزود: من عبید ذاکانی را شاعری طنز پرداز میدانم همین طور حافظ و سعدی را هم طنز پرداز بهشمار میآورم. عبید در طنز سبک و سیاق خودش را دارد و منحنی طنز او با حافظ فرق دارد. حافظ در جایی میگوید:
«در میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند»
مسعودی ادامه داد: برای دریافت ظرافتهای طنز باید آن ظرافتها را کشف کرد. همچنین در آثار مولانا هم طنز دیده میشود و برای دریافت آنها باید دقت و ظرافت به خرج داد. او در جایی میگوید:
«پیش چشمت داشتی شیشه کبود
زان سبب عالم کبودت مینمود»
شاعر مجموعه شعر «چهقدر شبیه هماند این دوستت دارمها» یادآور شد: اشکال مختلفی از طنز در آثار شاعران ما دیده میشود. البته طنز به آن معنا نیست که حتماً مخاطب را بخنداند. ایپسن نمایشنامه نویس معروف، در نمایشنامههایش از فرط طنز آدم را میگریاند یا اغلب کارهای آنتوان چخوف به طنز سیاه معروف است.
این شاعر گفت: طنز ممکن است لبخندی را بر لب خواننده بنشاند اما بعد تو را به تفکر وا میدارد و اگر میخندی خندهات هستی شناسانه است. در حالی که لبخند میزنی دانش و آگاهی تو دارد گریه میکند. ظنر واقعی با هجو و هزل فرق دارد. هجو و هزل صرفاً برای خنداندن است و کسی را به تفکر وا نمیدارد.
مسعودی درباره طنز در دوره مشروطه گفت: در زمان مشروطه طنز مقداری در سطح بود و در سطح عبور میکرد. آنچه در دوران مشروطه در سرودههای شاعران آن عصر خوانده میشد، خیلی حالت عریان داشت و به سمت و سوی هزل و هجو گرایش داشت در حالی که شاعری مثل حافظ قرنها پیش طنزی ظریف را در لایههایی از زبان خود این گونه بیان میکند:
«ابلهان را همه شربت به گلاب است و شکر
قوت دانا همه از خون جگر میبینم.»
و یا در جایی دیگر میسراید:
«زاهدان کین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند.»
مسعودی، شاعر و پژوهشگر متولد 1332 خرم آباد است.
از وی تاکنون مجموعه اشعاری با عنوانهای «کی برمیگردی پارمیدا»، «به لهجه برگ به بام آبان»، «بوی دست حوا»، «چقدر شبیه هماند این دوستت دارمها»، «شمایل گردان» منتشر شده است. دو کتاب وی با نامهای «حیف که این سفر در انتهای هیچ بوسهای به پایان نمیرسد» و «جنون که در نمیزند عزیز دلم» امسال(1392) از سوی نشر اردیبهشت منتشر شده است.
نظر شما