به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) به نقل از تلگراف، 10 مرگ تاثیرگذار ادبی به انتخاب منتقد این نشریه عبارتاند از:
مرگ آنا در «آنا کارنینا» اثر لئو تولستوی (1878)
در رمان تراژیک تولستوی همه چیز روندی ناخوشایند برای قهرمان داستان یعنی «آنا» دارد. وقتی آنا زندگیاش را به خیالی واهی رها میکند، جامعه وی را طرد میکند و همسر دلشکسته او نیز دیگر اجازه دیدار با پسرش را به وی نمیدهد. در نتیجه همه این رویدادها، آنا سرخورده و به بن بست رسیده، راهی جز این نمیبیند تا به زندگیاش خاتمه دهد و برای این کار خود را در برابر قطار میاندازد.
مرگ لاوینیا در «تیتوس آدرونیکوس» نوشته ویلیام شکسپیر (1593- 1588)
در خونینترین تراژدی خلق شده توسط شکسپیر تنها دختر تیتوس با ماجرایی تلخ روبهرو میشود. بیست و یک برادر او پیش از شروع نمایش در نبردی کشته شدهاند، اما سرنوشت لاوینیا هنوز تلختر از این رقم خورده است: مورد هتک حرمت قرار میگیرد، زبانش را میبرند، و دستهایش را قطع میکنند تا نتواند متجاوز را نشان دهد. در اینجا انتقامی کور در اوج قرار میگیرد و تیتوس دو متجاوز را شناسایی میکند، آنها را میپزد و به خورد مادرشان میدهد و پیش از جشن، با شکستن گردن دختر رنجدیده به زندگی او پایان میدهد.
مرگ لئونارد بست در «هواردز اند» نوشته ای.ام. فورستر (1910)
لئونارد بست بیچاره، هیچ وقت در زندگی خوش شانس نبود. همه چیز با به دست گرفتن چتری دزدیده شده در هوایی بارانی شروع شد. از همینجا زنجیره گرفتاریها شروع شد. بست با هلن اشلگل آشنا میشود . خانواده کلاس بالای هلن در صدد انتقام برمیآیند. او وقتی ضربهای با سمت پهن شمشیر میخورد، تعادلش به هم میخورد و به قفسه کتابخانهای اصابت میکند که روی او میافتد و سرانجام دچار حمله قلبی میشود.
مرگ شارلوت هیز در «لولیتا» اثر ولادیمیر ناباکوف (1955)
مادر لولیتا شخصیت اصلی کتابی که ناباکف خلق کرده، فردی عجیب است. اول این که میداند هامبرت علاقهای به او ندارد، اما مجبورش میکند با هم ازدواج کنند. بعد وقتی سردی همسرش را میبیند، با حالتی عصبی از خانه فرار میکند. اما او امکان ایجاد تغییری در سرنوشتش را پیدا نمیکند، زیرا در تصادف با یک اتومبیل کشته میشود.
مرگ کاترین ارنشاو در «بلندیهای بادگیر» اثر امیلی برونته (1847)
اعتصاب غذا از سختترین راه ها برای مردن است. کاترین که به عشق هیث کلیف نرسیده، راهی جز پذیرش این مرگ تدریجی ندارد.
مرگ سپتیموس وارن اسمیت در «خانم دالووی» اثر ویرجینیا وولف (1925)
یک کهنه کار جنگ نخست جهانی به نام سپتیموس وارن اسمیت از جنگ بازگشته و در عالم اوهام پرندگانی را میبیند که آواز یونانی میخوانند. اما تشخیص پزشکان که معتقدند او سالم است موجب میشود خودش را از پنجره بیرون بیندازد و به زندگیاش پایان دهد.
مرگ اوستاشیا وای در «بازگشت از ولایت» اثر تامس هاردی (1878)
اگدون هیث با موهای سمورمانندش همیشه در دنیای متفاوتی زندگی می کرد و اوستاشیا که دوست داشت فراتر از وی زندگی کند، وقتی وایلدو، محبوب سابقش پیشنهاد میدهد به پاریس سفر کند، بر سر دوراهی قرار میگیرد. اما خانواده های این دو سعی می کنند مانع آنها شوند و سرانجام اوستاشیا که در تنگنا قرار گرفته، درون آببندی میافتد و میمیرد. برای هیچکس روشن نمی شود که او به عمد این کار را کرده یا تصادفی مرده است؟
برتا میسن در «جین ایر» اثر شارلوت برونته (1847)
اگر گفته شود که برتا میسن زندگی فلاکت باری داشت، حرف غیرمنصفانهای نیست. ابتدا شوهرش که تصور میکند او دیوانه است، وی را در اتاق زیرشیروانی حبس میکند و بعد شیفته جین ایر 18 ساله میشود و سعی میکند با او ازدواج کند. درست در اوضاعی که وضع نمیتواند برای زن زندانی بدتر از این شود، برتا، تورنفیلد هال را به آتش میکشد و از بام عمارت پایین میپرد.
سیسیلیا در «خودکشی دوشیزگان» اثر جفری اوژنید(1993)
سیسیلیای 13 ساله با داشتن چهار خواهر کاملا تنهاست. او سعی میکند با زدن رگهایش خودکشی کند، و پس از ناکام ماندن تلاشش خودش را از پنجره پرت میکند و میمیرد. پس از او خودکشی چهار خواهرش خواننده را دچار شوکی عمیقتر میکند.
آلبوس دامبلدور در «هری پاتر و شاهزاده دورگه» اثر جی. کی. رولینگ(2005)
مرگ دامبلدور موجی از شوک در دنیای جادوگری ایجاد کرد. این جادوگر بزرگ تنها یک سال وقت زندگی داشت زیرا یک حلقه نفرین شده اتفاقات متعددی را علیه او رقم زده بود. به همین دلیل او با کمک سوروس اسنیپ مرگی را پذیرفت که موجب میشد کمتر رنج بکشد و در عین حال جهان هری پاتر را دگرگون کرد.
یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۲ - ۱۴:۳۹
نظر شما