محمود جعفریدهقی در «سمپوزیوم بینالمللی کوشنامه» (مبادلات فرهنگی 1500 ساله ایران و کره) که پنجشنبه (11 مهرماه) در بوستان سئول برپا شده بود، درباره «کوشنامه» بیان کرد: در عصر نهضت علمی و فرهنگی دوران ساسانیان متون بسیاری از یونانی به پهلوی ترجمه شدند. این متون از پزشکی، نجوم و دیگر علوم گرفته تا داستان بهشمار میرفتند. کوشنامه نیز از متون پهلوی بود که مانند بسیاری از متون از میان رفته یا مفقود شدهاند.-
محمود جعفریدهقی در سخنرانی خود با عنوان «سرچشمه مکتوب کوشنامه و ارتباط آن با سیلای باستان» بیان کرد: نهضت فرهنگی و علمی ایران باستان از زمان شاهپور اول و خسرو انوشیروان باعث تالیف و ترجمه متون مختلفی شد که واژههای پزشکی هندی در متون پهلوی نشان از ترجمه متون پزشکی از یونانی و هندی به پهلوی در این دوران دارد. ساسانیان با استفاده از تجربه غرب، ایران را به پایگاهی مهم تبدیل کردند که دانشگاه جندیشاپور از نشانههای آن در دوران اوج این سلسله بود. کتابهایی چون «سیرک» و «السموم» از آثار این دوران هستند.
این استاد فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران به کتابهای نجوم تالیف و ترجمه به پهلوی اشاره کرد و گفت: «وزیدگ (گزیده)» در دوره خسرو اول ترجمه شد. «تنگوش» و «زیج شهریان» نیز از این دسته کتابهای ترجمهای هستند. در دیگر علوم نیز «رساله کشاورزی» و «ورزنامه» را میتوان نام برد. ترجمه داستانهایی چون «بلوهر و بوذاسف»، «کلیله و دمنه (یا پنجه تنتره)»، «طوطینامه»، «سندبادنامه»، «داستان بلاش و دختر شاه هند» نیز بخش دیگری از این کتابها بهشمار میروند. «قصه وامق و عذرا»، «شادبهر و عینالحیات» و «فرزه و سیماس» نیز از یونانی به پهلوی ترجمه شدند و ابوریحان بیرونی آنها را به عربی برگردانده است.
وی افزود: منظومه کوشنامه متنی به زبان پهلوی در عصر نهضت علمی و فرهنگی دوران ساسانی بود و نشاندهنده رونق روابط اقتصادی فرهنگی ایران با سرزمینهای شرقی مانند چین، کره یا سیلای باستانی است. وجود شواهدی مانند اظهارات شاعر، شواهد زبانی چون واژههای پهلوی و شواهد موضوعی مانند نقل متون اندرزی پهلوی نشان میدهد ماخذ واقعی کوشنامه متنی به زبان پهلوی بوده که مانند بسیاری از متون از میان رفته یا مفقود شده است.
سیلا در متون کهن جغرافیایی در موقعیت شبهجزیره کره است
محمدباقر وثوقی در این نشست با موضوع «جایگاه کنگدژ در تصور جغرافیایی ایران» سخنرانی و اظهار کرد: «مکتب جغرافیایی ایرانی» مجموعه آگاهیهای علمی ایرانیان در دوره پیش از اسلام و تکامل این اطلاعات در دوره اسلامی است و در واقع آمیختهای از تعلیمان دینی زرتشتی و دیگر ادیان ایران باستان، همچنین یافتههای علمی منجمان در اواخر دوره ساسانی بوده که بهتدریج در متون و روایات دینی ایرانیان متجلی شده است. این تصور درباره «کنگدژ» محدود به موقعیت جغرافیایی نیست و برخی ویژگیهای آرمانشهری را نیز به آن نسبت دادهاند.
این استاد تاریخ باستان دانشگاه تهران افزود: شباهتهای بسیاری با تصور جغرافیایی مسلمانان از موقعیت «سیلا» پیدا شده است و این روند در یک دوره طولانی تا قرن 16 میلادی در متون جغرافیایی، تاریخی و ادبی مسلمانان ادامه دارد. در متون کهن ایرانی مانند «بندهش» و «مینوی خرد»، همچنین متون اسلامی چون «مفاتیحالعلوم» نوشته «ابوعبدالله محمد خوارزمی» و «تاریخ حبیبالسیر» نوشته «غیاثالدین خواندمیر»، کنگدژ در شرقیترین نقطه کره زمین و شرق چین در 180 درجه فاصله از غرب آفریقا واقع شده اما کتاب «حافظ ابرو» این منطقه را در شرقیترین نقطه معموره و منطبق با مکان کنونی کشور کره و سیلا بیان کرده است.
وی به متون دینی و پهلوی ایران باستان و خداینامهها اشاره کرد و گفت: بر اساس این منابع، کنگدژ در شرق چین و منطبق با شبهجزیره کره است و در تصور جغرافیایی مردم ایران باستان بدون بیماری، درد و سرسبز بهشمار میرود و بر پایه نظر جغرافینویسان ایرانی در نقطه مقابل شرقی جزیره خالدات، مبدا نصفالنهار قرار داشت.
وثوقی با اشاره به متون اسلامی و انطباق صورتهای مختلف نام این منطقه با شبهجزیره کره، اظهار کرد: سیلا، بسیلا، شیلا و گسیلا در متون اسلامی آمده و نشان از این منطقه دارند. نخستین آگاهی ما درباره آن از اطلاعات دریانوردان ایرانی خلیج فارس و متون دریایی، همچنین «سفرنامه سلیمان و ابوزید سیرافی» در قرن دهم میلادی بهدست آمده است. مستندترین مدرک در اینباره «نقشه جهان حافظ ابرو» بهشمار میرود و توصیف فردوسی از کنگدژ در شاهنامه نیز با توصیف سیلا در کوشنامه مشابهند.
دیو در کوشنامه بهمعنای زیانآور و به شخصیتهای منفی اتلاق میشود
زهره زرشناس در این نشست با مقاله «کلمه دیو در کوشنامه» شرکت کرده بود، گفت: کلمه daeuua اوستایی بهمعنی اهریمن و Devá سانسکریت بهمعنی خدا به لحاظ ریشه لغوی کاملا یکسان هستند اما معنی متفاوتی دارند. این تضاد معنایی بین کلمه هندی و ایرانی در اصل بهدلیل جدایی مذهبی در زمان پیش از تاریخ بین دو جامعه هند و ایران است. دئواها، خدایان یکی از جوامع شرقی ایرانی بودند و زرتشت آنها را خدایان دروغین دانست و مطرود شدند. این کلمهها نهتنها در متون اوستایی و سانسکریت بلکه دئوها در متون مذهبی سُغدی یعنی بودایی، مانوی و مسیحی نیز حضور دارند.
استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: در داستانهای حماسی مانند داستان سغدی رستم، دیوان سوار بر فیل، خوک، روباه، سگ، مار و کروکودیلها، جنگی ضد رستم را رهبری کردند. در کوشنامه نیز این واژه همیشه به معنای بد و زیانآور استفاده و به شخصیتهای شرور بهویژه کوش نسبت داده شده است. در متون مختلف دیو در دو معنای مثبت و منفی بهکار میرود که معتقدم برداشت منفی از آن متاثر از زرتشتیگری و مفهوم مثبت آن ریشه در مذهب باستان یکی از دو شاخه جامعه هند و ایرانی دارد.
نقش مهم سُغد در انتقال هنر پارسی به شرق
«وون یونگ ـ پیل» نیز در ارایه مقاله «مبادله و تاثیر فرهنگی بیان پارس و کره باستان از منظر تاریخ هنر» اظهار کرد: هنر ایران در زمان باستان در امتداد جاده ابریشم به شرق گسترش یافت. سبک هنر پارسی که در شبهجزیره کره دنبال و دگرگون شد علاوهبر جاده ابریشم، از مسیر چین به این منطقه انتقال پیدا کرده بود. بهطور مثال گریفون امپراتوری هخامنشی، طرح خنجر برنزی اکینکه، تصویر پرتاب پارتی امپراتوری اشکانی و ظروف سفالی پارسی به شکل حیوان با دهانهای روی آن و ریتونهای مزین به تصویر حیوانات، همچنین سبک هنر ساسانیان در آثاری چون ظروف نقرهای، طرح شیر بالدار (گریفون) با هنر کرهای در ارتباط بودند.
این استاد دانشگاه تانگجی به سکونتگاههای ایرانی و نیایشگاههای زرتشتی در شهر «چنگ ـ آن» اشاره کرد و گفت: در قرن پنجم میلادی سفیران امپراتوری ساسانی به چین سفر کردند و مبادلات فرهنگی میان دو سرزمین بهصورت رسمی آغاز شد. با حمله اعراب، یزدگرد سوم (632-651) به چین گریخت و هنر پارسی بهطور مستقیم در آسیای شرقی گسترش پیدا کرد.
این پژوهشگر اظهار کرد: واژه ایرانی ـ بیرونی که برای توصیف قدرت و تاثیر هنر ایرانی در خارج از مرزهای این سرزمین بهکار برده میشود، نخستینبار از سوی «رن گروست» در 1939 و پس از آن «ریچارد فرای» و «ماریو بوسگلی» در 1962 و 1963 استفاده شد اما «ای. ام بلنیزکی» آن را نپذیرفت. در اینجا نیز این عبارت را به روابط مشترک بین هنر ساسانی و سغدی نسبت میدهیم و معتقدم سغدیان نقش مهمی، نهتنها در تجارت بلکه در انتقال فرهنگ پارسی بر عهده داشتند.
ایران انتقالدهنده فرهنگ غرب به شرق و شرق به غرب است
مقاله ارایه شده بعدی از سوی «کی دانگ بای» به عنوان «مهاجرت در قاره اوراسیا» انجام شد. وی گفت: دو الگوی پراکندگی انسانی در دوران پلیستوسن در قاره اوراسیا وجود دارد. انسان قاره آفریقا را ترک و از دو مسیر آسیای مرکزی و خطوط ساحلی جنوبی به سمت بخشهای شرق دور مهاجرت کرد. هدف اصلی پروژه باستانشناسی در گیلان و دیگر بخشهای شمالی ایران بهدلیل برخی ادعاها مبنیبر حضور انسانهای نخستین در آلتایی روسیه بهشمار میرود. جاده ابریشم بهعنوان مسیر مهاجرت انسان متاخر از سوی برخی اسناد باستانشناسی معرفی شده است.
این استاد دانشگاه هانیانگ بیان کرد: معتقدم ایران بهعنوان قلب بسیاری از فرهنگهای اوراسیایی فرهنگ شرق را به غرب و برعکس انتقال داد. موقعیت جغرافیایی ایران بهعنوان دروازه مسایل فرهنگی از شرق نزدیک و شمال شرقی آسیا به مناطق دیگر است.
موسیقی کرهای تحت تاثیر موسیقی ایرانی است
«گیم بو هی» نیز با ارایه مقاله «موسیقی زرتشتیگری ایرانی و شمنیسم کرهای» در «سمپوزیوم بینالمللی کوشنامه» شرکت کرد و گفت: اعتقاد دارم موسیقی ایرانی بر موسیقی سنتی کرهای تاثیر گذشته است. در قرن 15 و 16 سرزمینهای ایرانی و آسیای مرکزی به بازسازی موسیقی سنتی خود پرداختند. به نظرم آواز آیینی «موگا» زودتر از قرن 15 ابداع شد و با موسیقی دربار تانگ و ساسانی در ارتباط بوده است.
این استاد دانشگاه هانیانگ افزود: پیش از زرتشتیگری، آوازهای هوریان که مجموعهای از موسیقی نوشته شده به خط میخی روز لوحهای گِلی است در هزار و 400 سال پیش از میلاد بهوجود آمد. به لحاظ تاریخی، موسیقی کردی به دوره هوریان برمیگردد. ویژگیهای موسیقی کردی بر پایه سیستم مقام و بر مبنای ملودی مشهور گورانی است.
وی بیان کرد: اسامی آوازهای قدیمی به قالب کهن موسیقی در پارس و آسیای مرکزی بسیار شباهت دارد و مدارک موجود به مبادلات بینالمللی فرهنگ و موسیقی به قرن هفتم میلادی مربوط است. یافته نشان میدهد این مبادلات نهتنها با چین بلکه ملل ترک و ایران نیز انجام میشد که ابزارآلات موسیقی کرهای را تحت تاثیر موسیقی پارسی قرار میدهد.
نظر شما