ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
برخی از نویسندگان کتاب میکوشند نشان دهند «تعارض علم و دین» واقعیت ندارد. ایشان مدعیاند علم ودین، ضرورتاً متعارض نیستند و به لحاظ تاریخی نیز اغلب چنین نبوده است، بلکه میان علم و دین در پانزده قرن نخست میلادی و پیش از آن، رابطهای پیچیده برقرار بوده است؛ رابطهای که گاه با مخالفت دین با علم همراه بود و گاه با پذیرش و حمایت دین از علم. همچنان که این کتاب روشن میسازد، این رابطه پیچیده از قرن داروین تا عصر حاضر ادامه داشته است. مخالفت با «علوم کلاسیک» با نام ترتولیان (تقریبا دو اوایل قرن سوم) گره خورده است. ظاهراً کلیسای رومی نیز با رفتاری که با جوردانو برونو و گالیله در پیش گرفت، مخالفت بعدی را نشان داد، هرچند در مورد گالیله، نگرش ارسطویی جامعه علمی در زمانه وی نیز با نظرات تازه او مخالف بود. با این حال، کلیسای دوره میانه با این اندیشه آگوستین هدایت میشد که علوم طبیعی مشرکان میتواند در خدمت کلیسا باشد؛ چنین اندیشهای حامی فلسفه طبیعی یا علم بود.
کلیسا از قرن دوازده از دانشگاههای نوپدید در مناطقی همچون بولونیا، پاریس و آکسفورد پشتیبانی میکرد؛ دانشگاههایی که در آنها الاهیات و علوم طبیعی به رغم وجود پارهای از تنشها، در کنار هم بودند و هزاران دانشجو در این دانشگاهها به فراگیری علوم طبیعی میپرداختند. جنبه دیگر این رابطه (یا روابط) میان علم و دین در دوره قرون وسطا، تقسیم کاری ویژه بود. فلسفه طبیعی به تشریح پدیدههای طبیعی براساس «علل ثانوی» طبیعتگرایانه میپرداخت، بیآنکه در تبیینهای خود به خدا تمسک جوید و همواره تحت این فرض به فعالیت میپرداخت که خدا علت اولی است که از طریق علل ثانوی عمل میکند.
صفحه 143 و 144/ کتاب ادیان/ محمد کیوانفر، علی مهجور و عباس مهدوی/ انتشارات خانهکتاب/ چاپ اول/ سال 1392/ 284 صفحه/ 8500 تومان
نظر شما