این روزها که دوباره بحث شکسپیر داغ شده و بازار مجادلات بر سر این که آیا او خالق نمایشنامه ها و کتاب های متعددی که به نام وی موجود است، هست یا خیر داغ است، نگاهی به پرمخاطب ترین آثاری که توسط وی خلق شده، میتواند اهمیتی را که این نویسنده در دنیای هنر دارد، یادآور شود.-
شکسپیر از چنان نبوغ و توانایی خاصی برخوردار است که هر یک از این نمایشنامههایش در هر اجرای متفاوت، بیان و لحنی متفاوت به خود میگیرند و ساخت آثار سینمایی با اقتباس از آنها حتی میتواند با فرهنگ امروز سازگار شود.
آثار این نویسنده را میتوان در ژانرهای کمدی، تاریخی و تراژدی به صحنه برد و آنها را با لباسها و لهجههای مختلف تصویر کرد. آنچه در آثار شکسپیر تغییر نمیکند اثری است که بر دل مخاطب به جای میگذارد.
سینما نیز مثل صحنه نمایش از آثار شکسپیر بهره بسیار برده و سینماگران متفاوت موفق شدهاند تا آثار این نابغه را برای امروز قابل درک کنند و در برابر چشم مخاطب خاص و عام قرار دهند. مهمترین آثاری که از شکسپیر راهی پرده سینما شدهاند عبارتند:
ریچارد سوم؛ نمایشنامه ریچارد سوم که داستان تراژیک به قدرت رسیدن ریچارد سوم پادشاه بریتانیا و سقوط وی را به نمایش میکشد، هر چند بارها بر صحنه های مختلف نمایش اجرا شده، در سینما نیز کارگردانهای متفاوتی را مجذوب خود ساخت. اما بیشک بهترین نمونهای که از این فیلم ساخته شد، اثری است که توسط ریچارد لانکرین در سال 1995 بر پرده رفت. شکسپیر این پادشاه را به عنوان مردی بدقیافه، گوژپشت، مکار و خشن تصویر میکند؛ مردی که با خود قسم خورده تا به هر قیمتی شده صاحب تاج و تخت شود و جای برادرش را که شاه است، بگیرد. در نسخه سینمایی این اثر که با بازی یان مک کالن به پرده رفت، گریم سنگین و در عین حال عجیب این بازیگر، بیش از هر چیز یادآور چهرهای شد که شکسپیر از ریچارد سوم ترسیم کرده بود. جیم براد بنت و آنت بنینگ دیگر بازیگران این فیلم بودند که توسط یونایتد آرتیست ساخته شد.
داستان وست ساید؛ این فیلم مشهور سینمایی که به عنوان یکی از بهترین آثار سینمایی نزد منتقدان شناخته میشود، در اصل با اقتباس از «رومئو و ژولیت» ساخته شده است. رابرت وایز و جروم رابینز در سال 1961 با اقتباس سینمایی از این اثر آن را در قالب یک فیلم موزیکال فراموش نشدنی بر پرده بردند. در این فیلم ناتالی وود، ریچارد بیمر و ریتا مورینو شخصیتهای شکسپیر را در قالب چهرههایی امروزی به نمایش کشیدند و تراژدی حاصل از اختلاف دو خانواده «کپیولت» و «مونتگیو» را در اختلاف دو دسته نیویورکی دهه 60 تصویر کردند. فیلمنامه این اثر که نخستین نمایشنامه تراژیک شکسپیر محسوب می شود، توسط ارنست لمن نوشته شد.
مکبث؛ هر چند نسخه های متعدد سینمایی از این فیلم موجود است، اما فیلمی که اورسون ولز در سال 1948 با اقتباس از این اثر ساخت و خودش هم در آن بازی کرد، هنوز از جایگاه مهمی برخوردار است. ولز این فیلم را در فضایی سرگرم کننده و در عین حال وحشتناک و عجیب خلق کرده است. در این نمایشنامه که کوتاهترین تراژدی نوشته شده توسط شکسپیر است، وقایع تاریخی اسکاتلند محملی برای بیان ضعف های بشری قرار گرفته و در دل حوادث و جنگ ها، تراژدی سردار دلیری به نام مکبث خلق شده است.
هنری پنجم؛ در سال 1989 کنت برانا فیلمی با اقتباس از این اثر شکسپیر ساخت که خیلیها آن را بهترين فيلم سينمايي اقتباسی از نمايشنامههاي ويليام شكسپير میدانند. برانا در این اثر هم کارگردان بوده و هم در کنار سایمن شفرد و رابی کالترین به ایفای نقش اصلی یعنی هنری پنجم پرداخته است. برانا برای خلق این ماجرا از فلش بکهای متعدد استفاده کرده و بخشهایی از نمایشنامه «هنری ششم» را یادآوری می کند. این فیلم را غالبا با فیلم 1944 به بازی و کارگردانی لارنس اولیویه مقایسه می کنند اما فیلم برانا واقع گرایانه تر است.
کوریولانوس؛ جدیدترین اقتباسی که از این اثر مطرح صورت گرفته، اقتباسی است که رالف فاینس در سال 2011 از این اثر انجام داد و آن را با حضور خودش، جرارد باتلر و ونسا ردگریو جلوی دوربین برد. این نمایشنامه که در میان آثار شکسپیر کمتر شناخته شده است در فاصله سال های 1605 تا 1608 نوشته شده است. فیلمنامه این فیلم را جان لوگان نوشته و فاینس در این فیلم نقش مردی خشن را بازی میکند، که در نقش آفرینیهایش از ظرافت شکسپیری فاصله می گیرد. داستان این فیلم مانند آثار دیگر شکسپیر از جمله «هملت»، «شاه لیر» و «رویای شب نیمه تابستان» قابل پیش بینی نیست و برمبنای سرگذشت سردار افسانه ای روم کوریولانوس که در قرن پنجم پیش از میلاد زندگی میکرد، خلق شده است. این سردار خشن که ابتدا قصد داشت تا از مردم شهر خودش انتقام بگیرد، سرنوشتی متفاوت را انتخاب می کند. در این اقتباس داستان فیلم به دنیای امروزی آورده شده اما دیالوگها به همان زبان شکسپیر ادا میشوند و لحن روان ادا کردن آنها زبانی امروزی را به ذهن متبادر می کند. همه اینها موجب شده تا فیلم در میان منتقدان بازخوردهای مثبتی به دست بیاورد.
سیاره ممنوعه؛ «توفان» شکسپیر دستمایه ساخت فیلمی با عنوان «سیاره ممنوعه» توسط فرد ام.ویلکاکس شد. این فیلم که سال 1956 ساخته شد، نمایشنامه شکسپیر را به ژانر علمی تخیلی می برد که پس از گذشت هفت دهه از تاریخ نمایشش، هنوز در نوع خود جسورانه و غیرمنتظره است. فیلمنامه این فیلم توسط سیریل هیوم، ایروینگ بلاک، و آلن ادلر نوشته شده و داستانی نرم و کلاسیک را خلق کرده است.
هرچند شخصیت های اصلی این داستان در ادبیات ایتالیایی فراوان دیده می شوند و همین از عواملی است که برخی معتقدند شکسیپر زبان ایتالیایی می دانست و از ادبیات این کشور بسیار الهام گرفته، این نمایشنامه که در پنج پرده نوشته شده، داستان یک کشتی، گروهی مسافر و جزیره ای دلکش را بیان می کند که وجوه مختلف شخصیت ها را روشن می کند. در نسخه جدید این فیلم ساخته جولی تیمور این نمایشنامه در قالب روایتی سینمایی و نوین با بازی هلن میرن شکل گرفته است.
فرار؛ آکیرا کوروساوا کارگردان مشهور ژاپنی در سال1985 با حضور بازیگران ژاپنی، این فیلم را با اقتباس از اثر مشهور شکسپیر یعنی «شاه لیر» ساخت. دید گسترده و بلند پروازانه کوروساوا و هدایت استادانه صحنه های جنگ های تاریخی وتوانایی ارایه اندوه درونی انسان در زمانی مناسب، این فیلم را به یکی از دیدنی ترین آثار اقتباسی از نوشته های شکسپیر بدل کرده است.
ژولیوس سزار؛ اقتباس جوزف منکیه ویچ در سال 1953 با بازی مارلون براندو این فیلم را به یکی از بهترین فیلمهای اقتباسی از آثار شکسپیر در هالیوود تبدیل کرده است. پس از این نسخه، فیلم های دیگری هم از این نمایشنامه ساخته شدند و بر پرده نقره ای رفتند و حتی موفق شدند از این فیلم هم فراتر بروند. در این فیلم مارلون براندو در نقش مارک آنتونی ظاهر شده و برای این بازی نامزد اسکار شد.
هیاهوی بسیار برای هیچ؛ کنت برانا در سال 1993 این فیلم را کارگردانی کرد و در کنار اما تامسون و دنزل واشنگتن در برابر دوربین قرار گرفت. این نمایشنامه کمدی که از آثار اولیه شکسپیر است و پیش از سال 1600 نوشته شده، الهام گرفته از داستان مشابهی از قرن شانزدهم ایتالیاست و در پنج پرده با 16 شخصیت نوشته شده است. موضوع اصلی این اثر تهمتهای رذیلانه و شخصیتهای فریبکار است. به تازگی جاس ویدون آمریکایی نیز این فیلم را دوباره جلوی دوربین برد.
هملت؛ لارنس اولیویه این فیلم را در سال 1948 ساخت و خودش نیز در آن بازی کرد. او برای این فیلم دو جایزه اسکار را یکی برای بهترین فیلم و دیگری برای بهترین بازیگر نقش اول مرد دریافت کرد. این فیلم دو ساعت و نیمه با وجود حذف شخصیتهای مهمی از اثر شکسپیر به عنوان کلاسیکی خوش ساخت و روانشناسانه از آثار موفق ساخته شده با اقتباس از این نمایشنامه ماندگار محسوب میشود.
نظر شما