استاد دانشگاه تربیت مدرس و تاریخنگار در نشست نقد «تبارهای دولت استبدادی» نوشته «پِری اندرسون» گفت: اندرسون از چهرههای تاثیرگذار و بنیانگذار مکتب مارکسیسم انگلیسی در تاریخنگاری است، وی تاریخ اروپا را با تحلیلی کاربردی و عملی نوشته تا بتوان از آن راهکارهایی برای آینده اروپا ارایه داد.-
آقاجری در این نشست با اشاره به زندگی و اندیشه «پری اندرسون» گفت: اندرسون، متولد 1938، تاریخنگار و نظریهپرداز جامعهشناسی تاریخی انگلیسی و از چهرههای تاثیرگذار مطالعات و نظریههای تاریخی و جامعهشناسی، همچنین از برجستهترین متفکران چپ نو در اروپاست. اندرسون با گروهی از مورخان مانند «تامسون» و «اریک هابزبام» مکتب مارکسیسم انگلیسی را در تاریخنگاری مدرن بنیانگذاری کرد و بهمدت 20 سال سردبیر نشریه «نيولفتريويو» بود و همچنان به نوشتن و پژوهش ادامه میداد.
استاد دانشگاه تربیت مدرس افزود: اندرسون بخشی از زندگی خود را بهعنوان استاد تاریخ و جامعهشناسی در دانشگاه کالیفرنیا تدریس کرد و دو اثر کلاسیک با نامهای «گذار از عهد باستان به فئودالیسم» و «تبارهای دولت استبدادی» را منتشر کرد. این دو کتاب در واقع یک کتاب در دو جلد است و تمام تاریخ اروپا را در محدودهای دوهزار و چندصد ساله از دوران باستان و عصر بردهداری تا زوال دولتهای مطلقه در اروپا که آخرین آنها دولت مطلقه تزاری در قرن بیستم است، شرح میدهد. کتاب بر مبنای رهیافتهای تحلیلی و تئوریک میکوشد نوعی دستور کار و برنامه عملی سیاسی و اجتماعی ارایه دهد. اندرسون به تاریخ برای تاریخ معتقد نیست بلکه تاریخ را برای پراتیک (کاربرد) و عمل تحلیل میکند.
این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: «تبارهای دولت استبدادی» با ترجمه حسن مرتضوی کار بسیار مهمی بهشمار میرود اما ترجیح میدهم واژه absolutism را به معنای مطلقه و اصلی آن استفاده کنم و کتاب را «تبارهای دولتهای مطلقه» بنامم. این واژه ناظر به مفهومی خاص است و به همین دلیل بهتر است با استفاده از کلمات درست و بهجا، آشفتگی مفهومی در ادبیات تاریخی، جامعهشناسی و سیاسی را کم کنیم.
این جامعهشناس با اشاره به ویژگیهای کلی نوشتههای اندرسون بهویژه در این دو کتاب بیان کرد: اندرسون مورخی جامعهشناس است و در آثار تاریخی رهیافتی مفهومی، تئوریک و کلاننگر دارد. روش کار وی تطبیقی و مقایسهای است و برخلاف شیوههای ساختارگرایانه و نظری بهشیوه خودش مینویسد. همچنین تلفیقی بین عام و خاص و نگاهی انتقادی دارد و کلیات انتزاعی را تحقیقپذیر نمیداند. همین شیوه کار اندرسون، دوگانگی و شکاف میان فیلسوفان و مورخان مارکسیست را پر میکند. در بحث رابطه میان تئوری و تجربه، نه نظریه را فدای جزییات تاریخی میکند و نه تاریخ و تجربه زنده تاریخی و ویژگیهای آن را تقلیل میدهد.
آقاجری گفت: پژوهشهای ایدئولوژیک تاریخ را فدای ایدئولوژی میکنند اما اندرسون ایدئولوژی را چارچوب و روشی در توضیح و تفسیر تاریخ میداند. کتاب «تبارهای دولت مطلقه» نوعی تاریخ از بالا در مقابل نگاه تاریخی از پایین بهشمار میرود. تاریخ از پایین، تاریخ زندگی مردم و زندگی اجتماعی بدون توجه به قدرت و نهادهای سلطه و دولت است.
وی ادامه داد: برای تولید باید از مرحله اقتباس گذر کرد اما اقتباس نیز باید همراه با خلاقیت باشد، تحولات فکری و دورههای اندیشه برپایه ترجمه شکل گرفتهاند. تاریخنگاری مارکسیستی مبتنیبر شیوه تولید است و تاریخ را براساس صورتبندیهای اجتماعی و اقتصادی بیان میکند اما در واقع تحولات تاریخی در سطح سیاسی معنا مییابند. انقلابها در لحظه تحول، انقلاب سیاسی میشوند و نمیتوان دورهای را بدون دورهای دیگر شرح داد.
این پژوهشگر در ادامه سخنانش با تعریفی از دولت مطلقه اظهار کرد: دولت مطلقه یک صورتبندی و ساختار از دولتی حد واسط و میان زوال دولت و جامعه فئودالی تا ظهور و برآمدن فرماسیون سرمایهداری است. از بسیاری جهات میتوان ویژگیهای دولت مطلقه را در حکومت صفوی دید اما نمیتوان آن را کاملا با دولت مطلقه اروپایی مقایسه کرد و بهتر است آن را دولت پیشمطلقه بنامیم. در حالیکه درباره دولت رضاشاه این مساله جای بحث دارد.
استاد دانشگاه تربیت مدرس با اشاره به محل نزاع میان جامعهشناسی تاریخی، سرشت دولت مطلقه و ماهیت تاریخی و کارکرد آن، گفت: براساس نظر رایج، دولت مطلقه، پیشدرآمد فرماسیون سرمایهداری است و ابزار بروکراتیک حقوقی و سیاسی را با شیوه تولید سرمایهداری همراه میداند، بنابراین با ظهور دولتهای مطلقه، فئودالیسم رو به زوال خواهد رفت و عاملی برای باز شدن و تکوین سرمایهداری میشود.
آقاجری افزود: به عقیده اندرسون دولت مطلقه، دولت فئودالی است و به صورت خاص از دوره رنسانس در قرن 13 و 14 میلادی تا قرن 19 میلادی ادامه داشت. از سوی دیگر اندرسون عناصر روبنایی حقوقی و سیاسی را علاوهبر شیوه تولید و زمینداری تعریف میکند و دیدگاهی «وِبِری» دارد. نگاه به عناصر غیراقتصادی و غیرفئودالیسم، عدم تمرکز در قدرت سیاسی، فقدان نوعی نظام حقوقی و داوری یکدست و وجود دادگاههای محلی و جدا از هم فئودالی، همچنین فقدان نظم سلسله مراتبی طولی در کنار شیوه تولید، مازاد تولید دهقانان از مسایلی است که اندرسون به آنها توجه دارد.
این نویسنده بیان کرد: فئودالیسم در مفهوم خالصش ویژه اروپاست و در کشورهای آسیایی تنها میتوان آن را به ژاپن نسبت داد. در اروپا نیز دولتهای مطلقه غربی با شرقی متفاوت است. در غرب اروپا، فئودالیسم در صحنه تاریخ زودتر ظاهر شد و کشورهایی مانند انگلیس، فرانسه و هلند تا قرن 18 میلادی و انقلاب فرانسه دربند آن بودند اما دولتهای شرقی اروپا در دوره اتفاقهایی مانند «بهار پراگ» به چنین مرحلهای رسیدند. در دولتهای غربی اروپا، اسپانیا استثناست و هلند نیز نمونهای از دولت متفاوت در شمال شرق اروپاست.
وی توضیح داد: اندرسون تفاوت این دولتها را با تفاوت در شرایط تاریخی بررسی میکند و معتقد است در اروپای غربی، رشد تجارت، پیشرفت بورگها (شهرهای اروپایی قرون وسطا) و پیدایش زودتر بورژوازی، باعث شد تا فئودالیسم در این منطقه زودتر مراحل اولیه را پشت سر بگذارد. فشارهای خارجی از دیگر عوامل گذر از این دوره بهشمار میرود. جامعه اروپای غربی پس از فئودالیسم وارد مرحله سرمایهداری میشود اما جامعه شرقی آن، با انقلاب دهقانی و کمونیستی تلاش دارد به جامعه سوسیالیستی برسد.
این پژوهشگر در پایان سخنانش بیان کرد: باید توجه داشت که اندرسون نئومارکسیست است و تحلیلها درباره تاریخ اروپا را بهمنظور تحول جامعه امروز غرب مدنظر دارد.
حسینعلی نوذری نیز در این نشست با اشاره به نام کتاب گفت: استفاده از واژه مطلقه درست است و نمیتوان با کلمه استبدادی تعبیر صحیحی ارایه کرد و این مساله باعث کژفهمی میشود. درباره اندرسون نیز باید به جایگاه وی توجه کرد. تحلیل دو کتاب گفته شده را باید براساس تصویر کلی (کانسپت) و زاویه دید وی بررسی کرد. اندرسون دو هزار و 300 سال تاریخ اروپا را برپایه مارکسیسم غربی تحلیل کرده است.
این پژوهشگر افزود: اندرسون مورخ است و با استفاده از جایگاه ایدئولوژیکی که دارد همه چیز را در خدمت پردازش یک مفهوم اساسی در هسته سیاسی و فلسفه سیاسی بهخدمت گرفته است. کتاب «تبارهای دولت استبدادی» در کنار «گذار از عهد باستان به فئودالیسم» تلاشی برای بررسی روند تکوین و تحول تاریخی رژیمها و نهادهای سیاسی بهشمار میرود و بخش مهمی از تاریخ اروپا را شرح میدهد که علاوهبر اروپا، بر شکلگیری دولتها در جوامع دیگر نیز تاثیرگذار است.
این نظریهپرداز حوزه علوم سیاسی ادامه داد: تحلیلی که در کتاب ارایه شده پروژهای مرتبط با تاریخ، جامعهشناسی تاریخی و نظریه سیاسی، همچنین از مطالعات بینرشتهای بهشمار میرود. مطالعه نظاممند و سیستماتیک درباره شیوه تاثیر نیروهای خارج از مرز، مساله جنگ که زمینه شکلگیری دولت مطلقه را در کشور مهاجم فراهم میکند، همچنین بررسی نقش نظامهای بینالمللی که از اواخر قرن 17 میلادی بهتدریج در حال شکلگیری است، برخی از مهمترین مسایلی است که در کتاب بررسی میشود.
نوذری بیان کرد: در کتاب همچنین، توجه به جنبهها و ابعاد توسعه ملی از عوامل داخلی در شیوه تولید و تغییر دولتهاست. صنعتی شدن، نفوذ نیروهای بازار، تفاوتهای فرهنگی و قومی، رشد جنبشهای تودهای، جایگاه و موقعیت نهادهای مذهبی و دینی و تاثیر آنها بر دیگر نهادها، همچنین عقلانی شدن، تاثیر فرایند بر بروکراسی و مدرنیزاسیون از عوامل مهم و تاثیرگذار بر امر سقوط دولتهای مطلقه بودند.
این نشست با پرسش و پاسخ از سوی حاضران بهپایان رسید.
نظر شما