ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
در سال 1955 و پيش از فوت آلبرت اينشتين يكی از زمينشناسان حرفهای به نام چارلز هپگود Charles Hapgood كتابی به اسم (جابهجايی پوسته زمين نوشت كه مبنای مشكلات علم زمينشناسی گرديد. كتاب هپگود نظريه كسانی را كه به ثابت بودن و استحكام قارهها باور داشتند مردود شمرد پس از اين جريان زمينشناسانی كه نظريات هپگود را خواندند، با وضعيت جديد مواجه شدند، زيرا پی بردند كه زمانی منطقه آمريكايی جنوبی با قاره آفريقا متصل بوده، چون سنگهای اين دو ناحيه كه در كرانه اقيانوس اطلس واقع شده، بسيار شبيه به يكديگر میباشد. آقای هپگود به زودی نظريه خود را فراموش كرد، ليكن دو نفر از زمينشناسان به نامهای ك.ای كاستر K.E Caster و جی سی مندس J.C Mendes برای اين سوال در نواحی اقيانوس اطلس به تفحص بيشتر پرداختند. آنها يعنی مسرز كاستر Messers Caster و مندس بالاخره به اين نتيجه رسيدند كه سنگهای هر دو سوی سواحل اقيانوس اطلس هم جنس و از يك نوع هستند و كاملا به هم شبيه میباشند. با اين وصف نظريه آنها با هپگود و ساير زمينشناسان فرق دارد. در سال 1908 يكی از پيروان نظريه هپگود به نام فرانك برسلی تيلور Frank Bursley Taylor كه زمينشناس آمريكايی غير حرفهای بود با اشاره به اين عقيده آن را صحيح میداند و آن را پيگيری میكند. تيلور از خانوادهيی ثروتمند و دانشپژوه برخاسته و خود را موظف به تعقيب اين امر میدانست. او يكی از افرادی است كه بين سنگهای قاره آفريقا و آمريكای جنوبی شباهت قائل است و بدين ترتيب اين نظريه گسترش يافت كه در اصل اين دو قاره يكی بوده و سپس در اثر حركات زمين تكهتكه شده و اين دو قاره از هم جدا شدهاند و سرانجام اين تئوری شكل گرفت و مورد توجه واقع شد.
صفحه151/ شرح مختصری از همه چيز/ بيل برايسون/ ترجمه دكتر محمود زنجانی/ انتشارات دايرةالمعارف ايرانشناسی/ چاپ دوم/ سال 1390/ 516 صفحه/ 20000 تومان
نظر شما