به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، «خاطرات ايران» با خاطره‌نگاري شيوا سجادي تدوین شده است.
ايران ترابي، راوی کتاب در اسفندماه سال 1334 در شهرستان تويسركان از توابع استان همدان به دنيا آمد. علاقه او به تحصيل باعث شد در برابر مشكلات پيش رويش بايستد و با هدف خدمت به مردم وارد كار درمان شود و به شغل پرستاري روي آورد.
وي از دوره انقلاب و سال‌هاي دفاع‌مقدس خاطرات بسياري دارد كه بخش عمده آن‌ها در «خاطرات ايران» گنجانده شده‌اند.
اين كتاب در 22 بخش حاصل نزديك به 50 ساعت مصاحبه در سال‌هاي 1383 و 1384 است كه براي تكميل خاطرات با برخي رزمندگان و كادر درمانی همدوره ايران ترابي نیز گفت‌وگو شده شده است.
ماجراهاي «خاطرات ايران» از سرماخوردگي ايران ترابی در اوايل دهه پنجاه آغاز مي‌شود كه براي درمان به بيمارستان تويسركان مي‌رود و رفتار بد پرستار با زني روستايي انگيزه‌اي مي‌شود تا ايران در رشته پرستاري درس بخواند و براي خدمت به روستا‌هاي دور افتاده برود.
در اين كتاب وضعيت درماني مردم و مبارزان در سال‌هاي قبل از انقلاب و سپس جريان مبارزات مردم، پيروزي انقلاب و هشت سال دفاع‌مقدس از نگاه پرستاري كه شاهد ماجراهاي بسيار است نقل مي‌شود.
در صفحه 198 كتاب و در بخشي از خاطرات وي از دوران هشت سال دفاع‌مقدس آمده است: «براي سركشي كه داخل اتاق‌ها مي‌رفتم مي‌ديدم همه مجروح‌ها جوان هستند و با وجود دردري كه دارند سر به سر هم مي‌گذارند و همديگر را مي‌خندانند. كافي بود مريضي بين آن‌ها بخوابد و كمي گرفته باشد. كاري مي‌كردند كه از آن حالت بيرون بيايد.
با ديدن روحيه بشاش آن‌ها خستگي از تنم بيرون مي‌رفت. با خودم مي‌گفتم با اين وضعيت‌شان كه جراحتي دارند یا عضوي از بدن‌شان را از دست داده و بستري هستند ولي چه روحيه‌اي دارند. ما در مقايسه بااين‌ها چه كار كرده‌ايم؟
وقتي از مشكلات‌شان مي‌پرسيدم و مي‌گفتم «خوب موردي؟ مشكلي؟» يكي شان به شوخي گفت: «خواهر ترابي من يك مشكلي دارم به اندازه این ساختمان، چه كارش مي‌تواني بكني؟ اگر توانستی مشکل مرا حل کن.» گفتم: «خوب بگو حالا هر چه را كه توانستیم و در حد ما بود، انجام مي‌دهیم.» گفت: «خدا خيرت بدهد زودتر ترخيص ما را از این بيمارستان بگير، بفرست بروم منطقه. اين كه براي شما كاري ندارد.» گفتم: «صبر كن خوب بشوي، مي‌روي. منطقه مال شماست، شما هم مال منطقه. غير از شما كس ديگري نمي‌رود.» گفت: «چرا اين عراقي‌ها مي‌آيند جاي ما را مي‌گيرند اون وقت ديگر ما اونجا را نداريم‌ها. حالا گفته باشم اگر گرفتند ديگر به ما ربطي ندارد ما نمي‌رويم بيرون‌شان كنيم.»
«خاطرات ايران» در قطع رقعي و 416 صفحه با شمارگان دو هزار و 500 نسخه و بهاي 110 هزار ريال توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
ايران ترابي، راوی کتاب در اسفندماه سال 1334 در شهرستان تويسركان از توابع استان همدان به دنيا آمد. علاقه او به تحصيل باعث شد در برابر مشكلات پيش رويش بايستد و با هدف خدمت به مردم وارد كار درمان شود و به شغل پرستاري روي آورد.
وي از دوره انقلاب و سال‌هاي دفاع‌مقدس خاطرات بسياري دارد كه بخش عمده آن‌ها در «خاطرات ايران» گنجانده شده‌اند.
اين كتاب در 22 بخش حاصل نزديك به 50 ساعت مصاحبه در سال‌هاي 1383 و 1384 است كه براي تكميل خاطرات با برخي رزمندگان و كادر درمانی همدوره ايران ترابي نیز گفت‌وگو شده شده است.
ماجراهاي «خاطرات ايران» از سرماخوردگي ايران ترابی در اوايل دهه پنجاه آغاز مي‌شود كه براي درمان به بيمارستان تويسركان مي‌رود و رفتار بد پرستار با زني روستايي انگيزه‌اي مي‌شود تا ايران در رشته پرستاري درس بخواند و براي خدمت به روستا‌هاي دور افتاده برود.
در اين كتاب وضعيت درماني مردم و مبارزان در سال‌هاي قبل از انقلاب و سپس جريان مبارزات مردم، پيروزي انقلاب و هشت سال دفاع‌مقدس از نگاه پرستاري كه شاهد ماجراهاي بسيار است نقل مي‌شود.
در صفحه 198 كتاب و در بخشي از خاطرات وي از دوران هشت سال دفاع‌مقدس آمده است: «براي سركشي كه داخل اتاق‌ها مي‌رفتم مي‌ديدم همه مجروح‌ها جوان هستند و با وجود دردري كه دارند سر به سر هم مي‌گذارند و همديگر را مي‌خندانند. كافي بود مريضي بين آن‌ها بخوابد و كمي گرفته باشد. كاري مي‌كردند كه از آن حالت بيرون بيايد.
با ديدن روحيه بشاش آن‌ها خستگي از تنم بيرون مي‌رفت. با خودم مي‌گفتم با اين وضعيت‌شان كه جراحتي دارند یا عضوي از بدن‌شان را از دست داده و بستري هستند ولي چه روحيه‌اي دارند. ما در مقايسه بااين‌ها چه كار كرده‌ايم؟
وقتي از مشكلات‌شان مي‌پرسيدم و مي‌گفتم «خوب موردي؟ مشكلي؟» يكي شان به شوخي گفت: «خواهر ترابي من يك مشكلي دارم به اندازه این ساختمان، چه كارش مي‌تواني بكني؟ اگر توانستی مشکل مرا حل کن.» گفتم: «خوب بگو حالا هر چه را كه توانستیم و در حد ما بود، انجام مي‌دهیم.» گفت: «خدا خيرت بدهد زودتر ترخيص ما را از این بيمارستان بگير، بفرست بروم منطقه. اين كه براي شما كاري ندارد.» گفتم: «صبر كن خوب بشوي، مي‌روي. منطقه مال شماست، شما هم مال منطقه. غير از شما كس ديگري نمي‌رود.» گفت: «چرا اين عراقي‌ها مي‌آيند جاي ما را مي‌گيرند اون وقت ديگر ما اونجا را نداريم‌ها. حالا گفته باشم اگر گرفتند ديگر به ما ربطي ندارد ما نمي‌رويم بيرون‌شان كنيم.»
«خاطرات ايران» در قطع رقعي و 416 صفحه با شمارگان دو هزار و 500 نسخه و بهاي 110 هزار ريال توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
نظر شما