به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، مراسم تشییع پیکر این داستاننویس صبح امروز، چهارشنبه، 18 مرداد با حضور جمعی از هنرمندان، نویسندگان و مسوولان بنیاد ادبیات داستانی از مقابل خانه هنرمندان به سمت بهشت زهرا (س) برگزار شد. در این مراسم فيروز زنوزیجلالی از تلاشهای بنیاد ادبیات داستانی درباره پیگیری احوال بیماری و مراسم خاکسپاری زندهیاد گلابدرهای قدردرانی کرد و گفت: امیدوارم از این پس حمایت از نویسندگان فقط در مقطع بیماری یا مرگ نباشد و مسوولان در همه ابعاد به داد نویسندگان برسند.
اين نويسنده افزود: گلابدرهای از نویسندگان پر کار به شمار میآید. او غالبا در داستانها خودش بود و شیوه و نگاه خاص خود را پی میگرفت و افشاگری زمانه اش را میکرد، ولی گاهی نوعی عصبیت در نوشتنش پیدا میشد که به آثارش لطمه میزد.
در ادامه گفتههای زنوزیجلالی، محمد رضا بایرامی نیز سخنانی درباره زندگی و آثار این نویسنده فقید ارایه کرد و گفت: آثار گلابدرهای دارای افت و خیزهای فراوانی بود و این فراز و فرود التهاباتی در نثر وی به وجود آورد و منجر به زبان لجام گسیختهای شد که میتوانست تبدیل به سبک شود.
وی با بیان خاطرهای از گلابدرهای نیز توضیح داد: در چند سال گذشته که مسوولیت خانه داستان را بر عهده داشتم، ایشان به دلیل نزدیکی محل کار ما با منزلش مرتب به ما سر میزد و خاطره میگفت به گونهای که ما در سخن گفتن با او کم می آوردیم و برایمان عجیب بود انسانی در این سن و سال اینگونه شور زندگی داشته باشد. این نویسنده مرا به یاد زوربای یونانی کازانتاکیس میانداخت.
این داستاننویس افزود: ورود به قصه در آثار ایشان از نوع شفاهی بود و خیلی وقتها گفتههایش هم به قصه شبیه میشد و همواره مرز میان واقعیت و خیال در حرفها و نوشتههایش ناپیدا بود؛ به گونهای که انگار خود به قصه تبدیل شده بود و میتوانم بگویم وضعیتی را داشت که اغلب نویسندگان ما تجربه میکنند؛ يعني سرگردانی میان واقعیت و تخیل، ولی با این تفاوت که ما در این وضعیت غر میزنیم، ولی ایشان غر نمیزد و با تنهایی سازگار بود.
پس از گفتههای بایرامی، سهراب هادی، نیز درباره مراحل مختلف زندگی و دورههای کاری این داستاننویس سخنرانی کرد و گفت: مرحوم گلابدرهای قبل از هر چیز در مفهوم نوشتن و زیستن و اندیشه به گستردگی میاندیشید.
وی افزود: نخستین قصه او با نام «دال» در یک ویژهنامه فرهنگی، هنری منتشر شد. این قصه درباره فردی است که همواره مبارزه میکند و در زندگی تلاش خستگی ناپذیری دارد و خود اشاره کرده بود که من دال دل دماوند هستم. او در سالهای دهه 60 بسیار سرحال بو و روحیه خوبی داشت و خوب هم لباس میپوشید.
نویسنده «شناخت اسطوههای ملل» ادامه داد: زنده یاد گلابدرهای به تدریح دچار دگرگونی شد و در رمان «صحرای سرد» میتوان دریافت که او از اقتدار تا حدودی عبور کرده و به نوعی بیباوری در خویشتن خویش رسیده بود.
هادی با بیان خاطرات و گفتههایی از گلابدرهای درباره ارادت این نویسنده به جلال و قلم و جایگاه او در ادبیات معاصر ایران گفت: این نویسنده تنهایی به معنای رهایی را انتخاب کرده بود و در چند سالی که از آمریکا بازگشت، با مشکلاتی در زندگیاش مواجه شد. ایشان آن موقع کتاب «ده سال آمریکا» را برای انتشار به من سپرد و معتقد بود که آدمها در این کتاب به همدیگر پشت پا میزنند.
این گرافیست در ادامه به نامهای از گلابدرهای که در سال 1386 برای وزیر مسکن و شهر سازی نوشته شده بود، اشاره کرد و توضیح داد: این نامه میتواند ملاکی باشد برای افشای وضعیت برخی هنرمندان و نویسندگان و اینکه آدمهایی که در این مرتبه و توان ذهنی و جامعهشناسی کار میکنند، نباید اینگونه در مسیر زندگی دنیایی، درگیر مشکلات باشند؛ به گونهای که توان و قدرت ذهنی و خلاقیتشان را از دست بدهند.
هادی در ادامه از رمان منتشر نشده این نویسنده با نام «عشق پدر به پسر» سخن به میان آورد و گفت: ایشان در سالهای اخیر آخرین رمانش را به من سپرد تا آن را به چاپ برسانم. این کتاب در واقع روایتی از دلتنگیها و عواطف وی نسبت به فزرندانش است که هماکنون دستنویس است و در تلاشم تا آن را به زودی به چاپ برسانم.
این نقاش همچنین يادآور شد: زندهیاد گلابدرهای انسان بزرگی بود و آثار او از وجوه بسیاری قابل توجهاند که امیدوارم از زوایای مختلف نقد و مرور شوند. من برای همه دوستانی که در مسیر حق قلم میزنند، آرزوی توفیق و سربلندی دارم.
هادی در حاشیه این مراسم نسخهای از نامه گلابدرهای در سال 1386 به وزیر مسکن و شهرسازی را در اختیار خبرنگاران رسانههای مختلف قرار داد.
چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۳:۴۳
نظر شما