آلمهدي، مترجم آثار عابدالجابري به فارسي در نشست نقد و بررسي آراي اين متفكر معاصر عرب گفت: جابری به سبب عقلانيت در فلسفه به فلسفه روي آورد و عقلانيت به سبب نقد موجود در آن گرايش داشت. دلیل اینکه هفت سال برای ترجمه آثار جابري وقت گذاشتم نیز عشق او به نقد است. با ترجمه این آثار خواستم به هموطنانم بگویم که بیایید نقدپذیر باشیم و دیگری را برتابیم.-
سيدمحمد آلمهدي، مترجم آثار محمد عابدالجابري به فارسي و محمد عثماني، نويسنده و پژوهشگر در حوزه تفكر معاصر عربي در اين نشست حضور داشتند و دكتر مالك شجاعيجشوقاني نيز دبيري نشست را بر عهده داشت.
دبیر نشستهای فلسفه سرای اهل قلم در ابتدای این جلسه گفت: تاکنون نشستهای متعددی را درباره فلسفه غرب مانند فلسفه شوپنهاور، علوم انسانی و دیلتای، فلسفه قارهای و تحلیلی برگزار کردهایم و به همین دلیل مورد انتقاد عدهای قرار گرفتهایم که چرا نشستی درباره فلسفه اسلامی برگزار نميكنيم.
وی افزود: در همین راستا تصمیم گرفتیم برای بررسی فلسفه اسلامی از فلسفه معاصر غرب دنیای اسلام و بهویژه آثار عابدالجابری آغاز کنیم، زیرا جامعه فکری و فلسفه ایران آشنایی اندکی با اندیشمندان عرب معاصر نظیر جابری، حسن حنفی و ابوزید دارند. اين انديشمندان در جریان نومعتزله جای میگيرند.
شجاعی ادامه داد: توجه به عقلانیت و سنت از مهمترین ویژگیهای اندیشه جابری است. ما یا رویکرد نوستالژیک به سنت داریم یا با رویکردی افراطی آن را رد میکنیم، اما جابری میکوشد سنت را معاصر کند.
سپس آلمهدی درباره اندیشه جابری توضیح داد: عقلگرایان نواندیش مانند جابری و آرکون را نومعتزلی مینامند در حالی که آنان این عنوان را برای خود برنمیتابند. جابری تمدن اسلامی را از عصر تدوین به بعد بررسی میکند و این به آن معناست که عصر تدوین برای او نقطه آغاز سنت است. او معتقد بود که سنت را چه ابژههای مرده در نظر بگیریم و چه ابژههای زنده، میراث ماست و ما نوادگان آنیم و ما را گریزی از آن نیست.
وی به اهمیت نقد در اندیشه جابری اشاره کرد و گفت: جابری به دلیل نقد عقلانیت به فلسفه رسید. دلیل اینکه هفت سال برای ترجمه آثار این متفکر وقت گذاشتم نیز عشق او به نقد است. با ترجمه این آثار خواستم به هموطنانم بگویم که بیایید نقدپذیر باشیم و دیگری را برتابیم. عربها برای نقدپذیر بودن و برتافتن ديگري کتابهای زیادی نوشتهاند.
اين مترجم به بازخوانی سنت توسط جابری اشاره کرد و گفت: بازخوانی سنت با این پرسش آغاز شد که چرا عقب ماندهایم؟ پاسخهای مختلفی به این پرسش داده شدند. پیش از جنگ 1967، رویکردی گذشتهگرا به سنت وجود داشت، اما این رویکرد پس جنگ به گذشتهنگری تغییر کرد. گذشتهگرایی یعنی این که سنت را همانگونه که هست بی چون و چرا بپذیریم، اما گذشتهنگری یعنی پذیرفتن بخشی از سنت که با امروز ما سازگار است. جابری میگوید سنت را نقد نمیکنم که آن را به موزه بسپارم، بلکه نقد میکنم تا آن را بازسازی کنم.
آلمهدي درباره روش تفکر از منظر جابری گفت: او روش را برآمده از دیدگاه میداند، بنابراین برای اندیشیدن، نخست باید دیدگاهمان را مشخص کنیم. عدهای به جابری براي طرح مساله «اندیشه عرب ـ اسلامی» یا «عقل عربی» اشکال وارد کردهاند که چرا در اندیشه اسلامی تنها به اعراب پرداخته است و او پاسخ میگوید که این امر از نژادپرستی و عصبیت عربی ناشی نمیشود، بلکه وی تنها به عقل عربی پرداخت، زیرا آشنایی با زبان فارسی و ترکی نداشت.
وی افزود: جابری دشواره یا همان پروبلماتیک را مجموعهای از روابطی میداند که مشکلاتی بیشمار و به هم پیوسته را دربرمیگیرد. او همچنین بر این باور است که اندیشه با قضایای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و سایر مسایل ارتباط تنگاتنگ دارد و در چارچوب آنها حرکت میکند. او روش را نوعی ابزار میداند و در به کار گرفتن آن خود را محدود نمیکند.
آلمهدی درباره نگاه جابری به فلسفه اسلامی گفت: او معتقد بود فلسفه اسلامی از منظر معرفتی چیزی برای گفتن ندارد، اما اين فلسفه به لحاظ کارکرد ایدئولوژیک معنا و تاریخ دارد. او میخواست سنت را از خود جدا کند و بدون هیچ پیشفرضی به آن بازگردد. او بچه شبانی بود که از دانشسرای عشایری وارد دانشگاه شد و دکترای فلسفه گرفت. او انسانی خودساخته بود که قصد داشت سنت را آنگونه كه نیاز جامعهاش بود بازخوانی کند. او برای این کار ابتدا اصطلاحات را بومیسازی کرد.
سپس عثمانی در ابتدای سخنانش، گفت: فلسفه زاییده دوره بحران است و پرسش در جامعهای شکل میگیرد که در آن بحران وجود داشته باشد. جابری و بسیاری دیگر از متفکران عرب معاصر وی، متعلق به دوره بحرانند و با پرسش سراغ سنت میروند و آن را از موضعی امروزی خوانش میکنند. سنت پارادایمی است که گسست از آن ممکن نیست و این گسست ممکن است بیهویتی به بار بیاورد.
وی فارابی را سنت مسلمانان دانست و گفت: فلسفه اسلامی با فارابي آغاز میشود و با او به پایان میرسد. پس از فارابی هیچ فیلسوف دیگری فلسفه سیاسی تاسیس نکرد.
اين پژوهشگر مبحث عقل عربی جابری را در برابر ایده ایرانشهری سیدجواد طباطبایی قرار داد و گفت: به اعتقاد من فارابی به صرف اینکه ایرانی بود در بستر ایرانشهری تفکر نمیکرد، زیرا او با وجود ایرانی بودن، در بستر عقل عربی تفکر کرد، زیرا تکوین علمی او در شهرهای بغداد، بصره و شام شکل گرفت. به همین دلیل است که جابری اندیشه فارابی را در بستر عقل عربی میسنجد. البته فارابی برای ایرانی هم اندیشید، زیرا ایران نیز جدا از بستر عقل عربی نبود. هرچند فارابی از عناصر اندیشه ایرانی نیز در فلسفهاش به کار برد و جابری نیز به این امر اذعان دارد.
عثماني عقل عربی جابری را یک عقل ایدئولوژیک و فارغ از رویکردهای ناسیونالیستی دانست و گفت: او ابن سینا را نیز ذیل عقل عربی در نظر میگرفت.
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: فارابی و جابری در نگاه به غرب مشترکند. آنان غرب را آینهای میدانند که بازتابدهنده آنهاست. فارابی خود را در یونان و جابری خود را در غرب منعکس میبیند. همچنین جابری به همساز نبودن عقل و دین معتقد بود.
سپس آلمهدی گفت: جابری ضربه ابن سینا به فلسفه را مهلکتر از غزالی میدانست، زیرا ابن سینا عقل را ذیل دین خوانش کرد، این در حالی است که سازگاری بین عقل و دین برای جابری معنایی نداشت.
وی به توجه زیاد جابری به ابن رشد اشاره کرد و گفت: او میگفت اگر میخواهیم مدرن و اصیل بمانیم باید از ابن رشد تبعیت کنیم که البته این رویکرد او افراطی است.
نظر شما