از مرتضی فخری تا کنون 10 رمان به چاپ رسیده است. او ساکن نیشابور و سکونت در شهر خیام و عطار را برگزیده است تا فارغ از هیاهوی شهرهای بزرگ نوشتن را جدی بگیرد._
او که رمان قبلیاش مهبوط، به عنوان رمان متفاوت سال شناخته شده بود، حالا با نوشتن رمان لیلیا، بار دیگر تواناییهایش را بروز داد.
رمان لیلیا از همان اول خواننده را به چالش میکشد. گویی از او میخواهد که در یک نقطهای به دور از هیاهو، بنشیند و جدیتر از همیشه کتاب را به دست بگیرد و واژه به واژه، پاراگراف به پاراگراف همراه نویسنده پیش برود. چرا که بیدقتی در خوانش رمان آنچنان لطمهای به زنجیرهی روایت خواهد زد که خواننده مجبور میشود، دوباره رمان را از اول بخواند. گویی نویسنده به خودش قول داده است، هیچ بند یا پاراگرافی را بیهوده نیاورد.
آن چه در این رمان بیش از همه جلوهگر است، نوع روایتی است که گویی برای نویسنده تبدیل به سبک شده است. استفاده از سه یا چهار داستان همزمان، برشهای روایی با آستانههایی که پیوندش ماهرانه صورت گرفته است، و از همه مهمتر نثری که شاعرانه بودنش بیداد میکند. شاید یکی از نقاط ضعف و قوت رمان هم همین نثر باشد. نثری که برای برخی فاخرانه جلوه میکند و از خواندش لذت میبرد. و برای برخی ملال آور. در هر صورت آن چه که رمان را برجسته مینماید، همین پیوند داستانهاست که تا آخر رمان خواننده را به دنبال خود میکشاند.
خواننده همچون تشنهای به دنبال این است که نویسنده چگونه خواهد توانست این همه داستان موازی را به هم پیوند زند. اما در نهایت کار با موفقیت به پایان میرسد.
نویسنده در این رمان گویی از دردی رنج میبرد. دردی که فراسوی دردهای مادی است. او رنجی را میبیند و حس میکند که دیگر نویسندگان به سادگی از کنارش میگذرند یا شاید پرداختن به آن را به نوعی دون شأن میدانند. و آن، درد دین است.
آن چه در آخر رمان لیلیا رخ میدهد، باعث شوکای عمیق هم در قهرمان داستان و هم خواننده میشود. گویی نویسنده قلمی سیاه بر بومی سیاهتر کشیده است. تا در نهایت بتواند تولد جرعههای نور را به تصویر کشد.
فخری در این رمان کوشیده است، آن صورت سازندهی مذهب را که در هیاهوهای جاری زمانه کم رنگ شده است بار دیگر به نمایش بگذارد. توصیفهای زیبا از حرکت کاروان اسرا از کربلا به کوفه و سپس شام، و نیز روایت شاعرانه از ایستادگی زینب(س) و فلسفهی عاشورا، برداشت تازهای است که خواننده آن را با تمام وجود لمس میکند.
گویی نویسنده کوشیده است، زینب(س) رها شده و یا گم شده در بعد از واقعهی کربلا را بار دیگر به متن زندگی آدمهایی بیاورد که فراموش کردهاند، دختر پیغمبر برای جاوید ماندن خون برادرش چه بهای سنگینی پرداخته است.
نظر شما