دوشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۵:۲۹
مفهوم جوهر، زمينه‌ساز تفاوت فلسفه جديد با فلسفه كلاسيك شد

رضا ماحوزي نويسنده كتاب «مفهوم جوهر در متافيزيك تحليلي معاصر» گفت: تفاوت در تغيير رويكرد فلاسفه به مفهوم جوهر، يكي از بنيان‌هاي اصلي متفاوت شدن فلسفه‌هاي جديد از فلسفه‌هاي كلاسيك است.-

«ماحوزي» در گفت‌وگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، درباره دليل برگزيدن مفهوم جوهر براي بررسي در متافيزيك تحليلي معاصر گفت: مفهوم جوهر يكي از مفاهيم اصلي فلسفي است كه در تمام سنت‌هاي فلسفي مورد تامل و بحث قرار گرفته است، چنان‌كه اين موضوع در آثار افلاطون و ارسطو و نزد تمام حكماي مسلمان تحليل شده است.

وي با بيان اين‌كه «مفهوم جوهر در فلسفه‌هاي جديد پس از قرن شانزدهم در بستري متفاوت مورد توجه فلاسفه قرار گرفت» گفت: تفاوت در تغيير رويكرد فلاسفه به مفهوم جوهر، يكي از بنيان‌هاي اصلي متفاوت شدن فلسفه‌هاي جديد از فلسفه‌هاي كلاسيك است.

ماحوزي ادامه داد: بنيان اين نگاه متفاوت را دكارت و جان لاك بنا نهادند و با تحليل‌هايي كه كانت و هگل از ساختار هستي‌شناختي اعيان خارجي ارايه دادند، فهم انسان در ساختن اين اعيان و به طور كلي جهان خارج به نحوي متفاوت از آن‌چه كه فلسفه‌هاي پيش از مدرن بيان مي‌داشتند عرضه شد.

اين نويسنده و مدرس دانشگاه ادامه داد: فيلسوفان تحليلي از يك سو به دليل پيوند سنت فلسفه تحليلي معاصر با جريان تجربه‌گرايي و از سوي ديگر به دليل موضوعيت مشترك جوهر در فلسفه و فيزيك، تلقي‌هاي مرتبط و در عين حال متفاوتي از ساختار هستي‌شناختي و متافيزيكي اعيان خارجي ارايه كرده‌اند. بنابراين لازم بود كه مطالعه‌اي در آخرين ديدگاه‌ها در باب جوهر انجام گيرد. همچنين مطالعه اين اثر، ما را از نتايج پژوهش‌هاي فلاسفه تحليلي معاصر براي فهم بهتر مفهوم جوهر در سنت فلسفه‌هاي اسلامي و به طور كلي فلسفه‌هاي پيش از مدرن آگاه مي‌كند.

مدرس فلسفه پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، درباره فايده پي‌گيري مفهوم جوهر در فلسفه تحليلي معاصر براي فهم بهتر مخاطب از اين سنت فلسفي گفت: ابعاد مختلفي را مي‌توان براي پاسخ به اين پرسش در نظر گرفت. يكي از فوايد چنين مطالعه‌اي، شناسايي صحيح و در عين حال انتقادي چيزي است كه در سنت‌هاي فلسفي غرب درباره دو موضوع سهم انسان در معرفت به عالم خارج و همچنين نگاه اين فلاسفه به ساختار هستي‌شناختي عالم خارج انجام شده است، بنابراين اين كتاب خود نوعي غرب‌شناسي بنيادي قلمداد مي‌شود.

ماحوزي يادآوري كرد: از زاويه ديگر مي‌توان از ماحصل موضوعات اين كتاب به نوعي گفتمان، خواه از باب تطبيق و خواه از باب گفتمان انتقادي، ميان مساله مشترك فلاسفه اسلامي و فلاسفه جديد و معاصر غرب در باب جوهر دست يافت. علاوه بر اين دو مورد، مي‌توان به نحوه تعامل دانش‌هاي مختلف كه در اين‌جا عمدتا فيزيك و فلسفه موردنظر است، در محافل جديد آكادميك نظر داشت و ديد كه چگونه امروزه دانش‌ها از مفروضات و نتايج يكديگر براي شناسايي رازهاي جهان بهره مي‌برند. اين موضوع مي‌تواند الگويي براي پژوهشگران ايراني در مطالعات خود و در پيوندهاي ميان‌رشته‌اي باشد.

وي به اشتراكاتي كه ممكن است ميان مفهوم جوهر در فلسفه اسلامي و فلسفه تحليلي يافت شوند، اشاره كرد و گفت: در اين باره مي‌توان به وجوه بنيادي افتراق و اشتراك اين دو سنت فكري اشاره كرد. در فلسفه‌هاي جديد و معاصر غربي تحليل اشيا عمدتا بر تحليل كيفيات يا همان عوارض اشيا مبتني است. از اين رو، در مكاتب چندگانه اين سنت، تلاش بر آن است تا به صرف تحليلي كه از چيستي كيفيات و نحوه ارتباط آن‌ها با يكديگر در هيات يك كل مركب از اجزا ارايه شده است، بنياد و ساختار هستي‌شناسي اعيان معرفي شود.

اين مدرس فلسفه ادامه داد: اين سخن به اين معناست كه فلسفه‌هاي جديد و معاصر غربي، با ناديده گرفتن ذات بر آنند تا تحليلي پديداري و تجربه‌گرايانه از اشيا ارايه دهند و در همين جا از فلسفه‌هاي اسلامي فاصله مي‌گيرند. هرچند اين تحليل‌ها به دليل وفاداري به تجربه‌گرايي و حذف هستنده‌هاي بنيادي ـ آن‌گونه كه موردنظر فيلسوفان اسلامي و به طور كلي پيش از مدرن است ـ به مشكلاتي جدي بر مي‌خورند كه در اين كتاب اين مشكلات شناسايي و تحليل شده‌اند.

ماحوزي ادامه داد: در سنت فلسفه و حكمت اسلامي اساسا عوارض به عنوان هستنده‌هايي تبعي قلمداد مي‌شوند كه نيازمند مقومي ديگرند كه از سنخ كيفيات و عوارض نباشد. به اين معنا كه همواره آن‌چه حواس ما از اعيان درمي‌يابد سطح بيروني و پديداري چيزي است كه حامل و موضوع آن‌هاست، اما خود توسط حواس درك نمي‌شود. بر مبناي اين موارد مي‌توان گفت، آن‌چه در فلسفه‌هاي جديد غرب به عنوان جوهر معرفي شده است متفاوت از انواع و اجناسي است كه در سنت حكمت اسلامي معرفي شده‌اند.

اين استاد دانشگاه در پاسخ به اين سوال كه «جايگاه مفهوم جوهر در فلسفه تحليلي معاصر كجاست» گفت: ذيل كتاب‌هايي كه امروزه با عنوان متافيزيك توسط فلاسفه تحليلي منتشر مي‌شوند، مفهوم جوهر به عنوان يكي از مفاهيم و موضوعات متافيزيكي مورد توجه قرار گرفته است. اين زيرمجموعه، خود حاكي از نگاه بسيار جدي اين فلاسفه به مقوله جوهر است، خواه جوهر را در معناي شيء خارجي به حساب آوريم و خواه آن را به عنوان يكي از مقوم‌هاي اصلي شيء به حساب آوريم.

مدرس فلسفه پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم يادآوري كرد: از آن‌جا كه بحث از ساختار هستي‌شناخي اعيان خارجي بحثي متافيزيكي است و اين قسم مطالعه همه موجودات و نه موجودي خاص را مطالعه مي‌كند و همچنين از آن‌جا كه مباحث متافيزيكي از زمره مباحث اصلي و مورد اهتمام دانش‌هاي بنيادي است، مي‌توان گفت مساله جوهر همچون گذشته، يكي از موضوعات اصلي و مورد توجه فيلسوفان معاصر است. به عبارت ديگر، به اندازه اهميت متافيزيك، موضوع جوهر نيز كه با عناوين متعددي و ذيل مباحث گوناگوني طرح شده است، يكي از موضوعات اصلي فلسفه‌هاي جديد و معاصر غرب به حساب مي‌آيد و شايد به عبارتي بتوان از آن به عنوان بدنه و ستون مباحث فلسفي ياد كرد. به طور خلاصه مي‌توان گفت كه مساله جوهر نه مساله‌اي فرعي و حاشيه‌اي بلكه مساله‌اي كاملا بنيادي در اين‌گونه فلسفه‌هاست.

وي درباره نظرياتي كه در باب مفهوم جوهر در اين كتاب استفاده كرده است، گفت: در اين اثر، چهار نظريه متفاوت را از فلاسفه تحليلي در باب جوهر ارايه كرده‌ام. طبق نظريه نخست، يك شيء از كيفيات و هستنده‌اي بنيادي كه حامل و موضوع كيفيات است ولي در عين حال غيرقابل شناخت است، تشكيل شده است. اين نظريه كه با عنوان «نظريه اساس» معرفي شده است، به دليل ناهم‌خواني با تجربه‌گرايي در فرض اين هستنده ناشناختني مورد انتقادات بسياري قرار گرفته است. از اين رو نظريه منتقد، با حذف اين هستنده و معرفي ساختار اعيان خارجي رويكرد متفاوتي را با عنوان نظريه كلاسيكي طرح كرده است.

ماحوزي افزود: با اين حال، نظريه اخير نيز درگير مشكل اساسي اين‌هماني نامتمايزان، يعني شباهت تام و تمام كيفيات دو شيء شبيه به هم است. بر اين اساس، نظريه سوم كه با عنوان نظريه «اعراض فردي» شناخته مي‌شود، با جزيي خواندن كيفيات تلاش كرده از سد اين مشكل گذر كند اما اين نظريه نيز درگير مشكلاتي است. به همين دليل انديشمندان، نظريه چهارم را به سوي طرح دوباره انواع جوهري در فلسفه ارسطو متمايل ساختند. از همين رو، شايسته آن است كه اين نظريه به عنوان «نظريه انواع جوهري نوارسطويي» معرفي شود.

اين نويسنده در پايان سخنانش گفت: در مجموع پس از معرفي و تحليل هر يك از اين نظريه‌ها و ذكر مشكلات هركدام رويكرد جايگزيني بر حسب تفاوت ذات از اعراض و به عبارت ديگر، تفكيك ساحت ميكروفيزيك از فلك‌فيزيك عرضه شده است و بر لزوم توجه به هستنده‌اي بنيادي به نام ذات تاكيد شده است.

چاپ نخست كتاب «مفهوم جوهر در متافيزيك تحليلي معاصر» با شمارگان 2000 نسخه، در 232 صفحه و به بهاي 7000 تومان از سوي انتشارات پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم منتشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها