در نشست نقد رمان «سنگ سیاه، روی سنگ سفید»مطرح شد
مضامين ادبيات عامهپسند ميتوانند دستمايه ادبيات جدي باشند
احسان عباسلو در نشست نقد رمان «سنگ سياه، روي سنگ سفيد»، با اشاره به اينكه موضوعاتي را که در قالب ادبیات عامهپسند جای میگیرند ميتوان به سوی ادبیات جدی سوق داد. وي اين كتاب را در زمره ادبيات جدي دانست و زهر عارفي ديگر منتقد اين نشست بر لزوم توجه به تحليل روحيات زنان در اين دسته آثار تاكيد كرد.-
در ابتدای جلسه احسان عباسلو از نویسنده خواست تا قسمتهایی از رمان را برای حاضران در جلسه بخواند.
سپس عارفی درباره اين كتاب گفت: از روی جلد کتاب نیز میتوان حدس زد که کتاب در مورد زنان است. اين کتاب از سه بخش تشکیل شده است؛ بخش اول با عنوان «دانههای بیهوده برف» بیشترین حجم رمان را تشکیل میدهد که در حدود نیمی از کتاب است. در این بخش با زندگی زن و شوهری به نام «خورشید» و «سهراب» آشنا میشویم.
وي افزود: بیشترین بسامد کلمات در این بخش برف، سرما و ایستایی و کلماتی که این مفهوم را القا کند، است؛ بنابراین عنوانهای فصلها با داستان آن بخش همخوانی دارد، مثلا ما با خواندن بخش «زندگی خورشید» واقعا سرما را احساس میکنیم.
عارفي گفت: در بخش دوم که عنوان «لکههای سیاه» را دارد، درباره زنی به نام «بلور» است که شغلش کارگری است. 55 صفحه از رمان به این شخصیت اختصاص دارد و بخش سوم با نام «سمفونی بمب و فلسفه» با زنی متفاوتتر از دو زن قبل به نام رها آشنا میشویم. این بخش کمترین صفحه را به خود اختصاص داده اما از بیشترین تعلیق برخوردار است.
این منتقد ادبی گفت: علیرغم تاکید نویسنده بر این سه زن، من دو شخصیت زن دیگر این کتاب یعنی «آذرنوش» و «بنفشه» را هم مهم میدانم و معلوم نیست که چرا نویسنده به این دو اهميت نداده و آنها را نادیده میگیرد؟ این رمان زن محور است و راوی نیز یک راوی زن است؛ علیرغم این که فقط گزارش میکند، این نکته از پرداختن به جزییات هويدا میشود؛ چرا که ریزسنجی از ویژگیهای زنهاست.
عارفی در ادامه گفت: حسن این کتاب در این است که راوی فقط گزارش میکند و اصلا قضاوتی ندارد اما بنظرم باید بیشتر به روحيات شخصیتها به خصوص خورشید پرداخته میشد، اینکه در این داستان ما فقط شکل بیرونی زنها را میبینیم، بنظر من نوعي قضاوت نادرست به حساب میآید.
عارفی سپس با اشاره به ویژگیهای فرهنگی زنان داستان گفت: زن این کتاب با نشانههایی که نویسنده در متن گذاشته، یک زن شرقی، اسلامی است؛ هرچند هیچکدام از کاراکترها قهرمان نیستند اما نقص عمده کتاب هم در این است در برخی بخشها نويسنده نشانههايي آورده، ولي بدون هیچ استفادهای آنها را رها كرده است. بسیاری از توصیفات بخش اول ناظر به این مدعاست. نکته دیگر در این است که نویسنده با وجود زن بودن، مردان را با درك عوالم مردانه معرفی میکند.
عارفی در پايان با اشاره به توانایی نویسنده در تصویرسازی گفت: نویسنده از اواسط داستان به بعد بسیار مناسب و دقیق تصویرسازی میکند و در این امر تواناست، اما در ابتدای داستان در برخی از موارد بهجای نشان دادن احساس شخصیتها به بیان واژه «احساس» اکتفا کرده است. در برخی از قسمتها هم افعال در زمان حالند، اما به طور ناگهانی یک فعل به زمان گذشته میرود که این به نظرم از اشتباهات ویراستاری کتاب است.
در ادامه جلسه عباسلو گفت: من در برخی از موارد با نظر خانم عارفی موافق نیستم. به نظر من در این رمان انتخاب استعارهها و صفتها به طور واضح قضاوت نویسنده را به مخاطب میرساند. نکته دیگر در این است که با تعریف سنتی در این رمان قهرمان وجود ندارد. امروزه قهرمان را باید به گونهای دیگر تعریف کرد و به اين توجه داشت كه مثلا آیا مخاطب با او ارتباط برقرار میکند یا خیر؟ از این حیث کاراکترهای این داستان میتوانند قهرمان باشند.
وی افزود: برای من بخشی که مربوط به شخصیت «خورشید» است، رضایت بخش نبود چون در خوانشم بسیار سنگین پیش میرفتم، این نکته به دلیل توصیفات بیش از حد این بخش است. نویسنده قالب و پلات اصلی را مناسب انتخاب کرده، اما لايههاي ديگر داستان را بسيار جزئي و ريز بيان كرده است و اين نوع پرداخت به نظر من مناسب نیست؛ چرا که مخاطب نمیتواند همه این همه اطلاعات را در ذهن داشته باشد.
عباسلو در ادامه گفت: همچنين عنصر زمان در رمان نادیده گرفته شده است و استفاده خوبی از زمان نمیشود. در قسمتهایی هم، زبان واقعا كاربرد درستي نيافته است؛ مثلا ما از «بلور» توقع نداريم که جملات شاعرانه بگوید. اما در برخی موارد این اتفاق رخ میدهد و جملات این شخصیت حتی فلسفی میشوند که اندازه دهان او نیست.
عباسلو سپس به عدم استفاده مناسب از برخی شخصیتهای رمان اشاره کرد و گفت: از برخی شخصیتها چون «احسان» و «آذرنوش» استفاده مناسبی نشده است، این دو در طول قصه کاملا رها میشوند و این مساله به ذهن مخاطب خطور میکند که شاید این کاراکترها از ضرورتهای داستان نبودند.
عباسلو در پايان گفت: قسمت پاياني رمان از قسمت آغازین آن بسیار بهتر است و این مساله از نظر جذب مخاطب شايد به كتاب آسيب بزند. از سوي ديگر انتخاب موضوع زنانه در اين داستان سبب نشده است که رمان در زمره ادبیات عامهپسند قرار گيرد. با خوانش این رمان به این نتیجه میرسیم که میتوان موضوعاتی که در قالب ادبیات عام پسند جای میگیرند را، به سوی ادبیات جدی هم سوق داد و نویسنده از عهده این کار به خوبی برآمده است.
نگار تقیزاده نيز در بخش پاياني اين جلسه نقد توضیحاتي درباراه آراي منتقدان كتابش ارايه كرد و درباره شخصيتپردازي رمانش گفت: از این دست اشخاص در جامعه وجود دارند و مخاطب با اینها در دنیای خارج روبهروست. قصد من آن بود که مخاطب در مورد این کاراکترها صرفا قضاوت کند.
رمان «سنگ سیاه روی سنگ سپید»، نوشته نگار تقیزاده، امسال(90) از سوي نشر آموت منتشر شد.
نظر شما