به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، هجدهمين مجموعه از درس گفتارهايي درباره عطار به تحليل سبک رهبري هدهد در منطقالطير اختصاص داشت که عصر چهارشنبه (26 بهمن) در مركز فرهنگي شهر كتاب برگزار شد. دکتر غلامرضا خاكي در این درس گفتار که «پيک هر وادي» نام داشت به واكاوي تحليل سبك رهبري هدهد در منطقالطير پرداخت.
در این درس گفتار مطرح شد که خط اصلي منطق الطير، روايت «چند» و «چون» پرواز مرغان به سوي سيمرغ است، سبک رهبري هدهد، شيوه اي از رهبري است که امروزه در نظريه هاي نوين سازماني از آن به «رهبري تبادلي» ياد مي کنند. وی همچنین با رويکردي هرمنوتيکي (تاويلي) شيوه رهبري هدهد و واکنش و همراهي پرندگان بر اساس خط اصلي داستان منطق الطير را تفسير و تبيين کرد.
خاکی در ابتدای سخنانش گفت: مدیریت دانشی است که از سطح شخصی تا سطح کلان را دربرمی گیرد. یکی از انواع آن نیز «مدیریت ذهن» است. پس مدیریت از پنهانی ترین لایه درون ما که قلب باشد، تا سطوح کلان بین المللی را شامل می شود. به این دلیل است که مدیریت را یک امر پیوستار می دانند.
شناختن آفت های راه در مسیر سلوک
وی افزود: دستوراتی هم که یک پیر عرفانی در مسیر سلوک به سالک می دهد تا او بتواند آفت های راه را بشناسد، یک نوع مدیریت محسوب می شود. پس مدیریت آن جایی روی می دهد که اراده ای بخواهد اعمال شود. هنگامی که اراده ای اعمال شود، هدف نیز تحقق می یابد. این را نیز باید دانست که مدیریت سه قلمرو دارد: قلمرو متافیزیک (ساحت متایی)، قلمرو راهبردی (ماکرویی)، و یک قلمرو ریز (ساحت تکنیکی).
این مدرس دانشگاه اظهار کرد: متون عرفانی ما را از منظرهایی می توان بررسی کرد. مانند منظر پدیدار شناسی، یا نگاه فمینیستی، یا بحث های پست مدرن و این که چگونه عارفان ما قادر بودند ساختارهای کلامی را بشکنند، از منظر هرمنوتیک هم قابل بررسی اند. یک نگاه هم می تواند از دید دانش مدیریت و مکتب تفسیری باشد که با فضای هرمنوتیکی ارتباط دارد اما رویکرد قدیمی در حوزه مدیریت، پراگماتیسمی بوده است، این حوزه به ساحت عمل می نگرد.
وی افزود: در هرمنوتیک مدرن گفته می شود که منظور سراینده مهم نیست، بلکه آن چه اهمیت دارد فهم امروزی ما از آن متن هاست. یک نظریه تعدیل شده هم این است، واژه هایی که شاعر به کار می برد، برای ما محدودیت ایجاد می کند. پس ما نمی توانیم هر چه را تصور می کنیم به مولف نسبت بدهیم. اگر از این زاویه به «منطق الطیر» بنگریم، خواهیم دید که دست ما برای تفسیر گسترده متن بسته است.
خاکی در ادامه سخنانش گفت: اگر هر متنی را تجلی یک زبان بدانیم، باید بگوییم که «منطق الطیر» نیز زبانی دارد. البته زبان نه به معنای انتقال اندیشه، بلکه زبانی که خانه وجود ماست. چون ما در زبان خویش خانه کرده ایم. در واقع جهانی که در حال بزرگ شدن مستمر است، نیازمند زبانی پویا است.
تحولات تکاملی منطق الطیر و طنین های تازه
وی افزود: «پل ریکور» در کتاب «استعاره زنده» می گوید که یک زبان می تواند آنقدر خود را گسترش دهد که طنین های تازه ای در درون خویش پدید آورد. پس «منطق الطیر» عطار، اگر تحولات تکاملی پیدا کند، طنین تازه ای خواهد داشت. این کار به کمک استعاره ها میسر است. یک زبان به میزان گسترش استعاره هایش، ابزار شناخت خواهد داشت.
این پژوهشگر افزود: ما یک زبان حقیقی داریم که زبان معیار است. یک زبان مجازی هم داریم که مقصود آن زبان، همان نیست که می گوییم. زبان مجازی، آکنده از استعاره ها، اسطوره ها و رمزهاست. متون عرفانی ما رازها و نمادهایی دارد و زبان آن نیز مجازی است. در این زبان، حقایقی بیان می شوند که در زبان حقیقی راهی نیافته اند.
وی گفت: علم مدیریت هم با استعاره های گوناگون آکنده شده است. از این رو، می توان فصل مشترکی میان زبان عرفانی و علم مدیریت پیدا کرد. هدهد در «منطق الطیر»، یک استعاره برای راهبری است. پیکی است که ما را وادی به وادی جلو می برد. جالب این جاست که وقتی گفت و گوی مدیران را در چارچوب دانش جهانی دنبال می کنیم، می بینیم که آن ها با زبان استعاره با هم سخن می گویند.
خاکی افزود: مدیران، گاه از «سازمان آفتاب پرست» یاد می کنند و گاه سازمان را «به مثابه زمین فوتبال» می دانند و با این زبان استعاره ای می خواهند بگویند که هر مدیر مانند مربی فوتبال حق دارد بازیکنان (کارکنان) را عوض کند. یا این استعاره را به کار می گیرند: «مدل ستاره ای رهبری استراتژیک» یا «هفت گزاره رهبری» که ما را به یاد هفت خوان می اندازد.
وی گفت: «بلاسکو» سازمان ها را به دو دسته «بوفالو» و «غاز» تقسیم می کند و سازمان هایی را بوفالویی و سازمان هایی را بازی می داند. سازمان های بوفالویی، پیرو و تابع اند و پرسشگری نمی کنند اما سازمان های غازی پرواز دسته جمعی دارند و روی تصمیم های خود فکر می کنند و تمایل مسوولیت پذیری دارند. بلاسکو از این زبان استعاره ای چنین نتیجه می گیرد که بوفالوها باید مانند غاز پرواز کنند.
قصد هدهد تحول در مرغان است
خاکی که دکترای مدیریت دارد در ادامه سخنانش گفت: همه علم مدیریت همان کاری است که هدهد انجام می دهد. مدیریت به ما یاد می دهد که چگونه تحول ایجاد کنیم. گروهی تغییر و تحول را مترادف می دانند اما گروهی دیگر تغییر را تحول مثبت می نامند. از این نگاه، هرگاه تغییر مثبت باشد، تحولی ایجاد شده است.
وی افزود: هدهد قصد تحول در مرغان را دارد اما چرا هدهد می خواهد مرغانی را که زندگی آسوده ای داشتند، بی قرار کند؟ آن ها به زندگی خود خو گرفته بودند. هدهد بی آن که کسی از او خواسته باشد، در آن ها دلزدگی پدید می آورد و زندگی خو گرفته شان را برهم می زند. پاسخ این است که در نهاد مرغان، شوق دیدار سیمرغ وجود داشت و هدهد در پی تحول آن ها بود.
به طور کلی مراحل ایجاد تحول چنین است: ایجاد احساس نیاز به تغییر از سوی همه برندگان؛ درست کردن تیم؛ خلق یک چشم انداز مطلوب؛ توانمند کردن آن ها در مسیر پیشرو؛ در پایان نیز در حقیقت تثبیت می شوند. این مقامی است که آن را مقام فقر و فنا نامیده اند.
وی افزود: «جان کاتر» می گوید که تحول را باید رهبری کرد، نه مدیریت. یک رهبر، هدایت و تربیت می کند و انگیزه می دهد. او جان آدم ها را مورد خطاب قرار می دهد. از طرفی مدیران کنترل و مدیریت می کنند و نظریه می دهند. این جاست که درمی یابیم آنچه هدهد در «منطق الطیر» انجام می دهد، از جنس رهبری است، نه مدیریت. نخستین آموزه ای هم که از شیوه هدهد می آموزیم، این است که او با دعوت مسوولانه، سعی می کند که مرغان را به سوی هدفی مشتاق سازد.
پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۰:۲۷
نظر شما