«رابيندرانات تاگور» شخصيت ادبي، فرهنگي و هنري سرشناس هندوستان گهگاه دچار افسردگي حاد ميشد. دليل اصلي رنجوري او نااميدي از حمايت معنوي و بيتفاوتي مردم هندوستان بود كه حس تنهايي وي را تشديد ميكرد.-
پروفسور سابياساچي بهاتاچاريا در كتاب «شرحي بر رابيندرانات تاگور» مينويسد: « تاگور ادعا ميكند كه توانسته در سكوت و خلوت قايق خود در كرانههاي روز پادما در شما بنگال بهبود يابد.»
سال 1914، يعني يك سال پس از انتشار مجموعه اشعارش در كتاب گيتانجالي كه از او چهرهاي جهاني ساخت و جايزه نوبل ادبيات سال 1913 را بهعنوان نخستين برگزيده نوبل غيراروپايي برايش به ارمغان آورد، يكي از وخيمترين دورههاي افسردگي تاگور بود.
در كتاب «شرحي بر رابيندرانات تاگور» كه به تازگي در هند منتشر شده، آمده است كه تاگور فردي بوده بسيار بدبين به اوضاع، دچار شك و دودلي و با روحيه خودانتقادي بالا و احوالاتي چنين وي را دچار آشوب و تنشي دروني كرده بود. به گفته بهاتاچاريا، سايه تنهايي همواره تاگور را از كودكي تا بزرگسالي همراهي ميكرد و او در خاطراتش مفصل درباره اين نوشته است. تاگور در نامهاي به دوست محرم اسرارش «چارلز فرير اندروز» مينويسد: «من هميشه تنها بودم، تنهايي ويژگي اصلي كودكيام بود. چهقدر تنها بودم، پدر را به ندرت مي ديدم، وقتهاي زيادي با ما نبود و من بعد از مرگ مادرم مسوول رسيدگي به خدمه خانه بودم.»
جواني تاگور هم به عنوان تنها پاسدار ثروت خانوادگي در سركشيهاي مدام به املاك و انزواي قايق سفرياش بر امواج رودخانههاي شمال بنگال گذشت. او مجبور بود ماهها بي يار و همسفري در ميان قايقرانان و خدمتكاران بگذراند؛ آنگونه كه خود مي گويد: «گاهي ميشد كه ماهها را بي حتي يك كلمه حرف سپري ميكردم تا جايي كه از بس حرف نزدم صدايم ضعيف و بيجان شده بود.»
اندروز در اشاره به افسردگي سه ماهه تاگور در سال 1914 مينويسد: «او بعدها به من گفت كه رنجهاي رواني كه در اين برهه تجربه كرده بود با سكرات مرگ يكي بود و فكر نميكرده كه جان سالم به در ببرد.» شش سال بعد تاگور دوباره به افسردگي مبتلا ميشود و اين بار بر اثر بيماري. در سال 1921، تاگور در نيويورك به اندروز ميگويد كه از برگشتن به هندوستان، به اين سلول انفرادي در سرزمين مادري ميترسد.
پروفسور بهاتاچاريا، تاگورشناس و نويسنده كتاب معتقد است كه دليل اصلي رنجوري او نااميدي از حمايت معنوي مردم هندوستان و مخصوصا مردم بنگال از اوست؛ نوعي بيتفاوتي كه حس تنهايي تاگور در اجتماع را تشديد و روحيه منفيبافي و بدبيني او را بيدار ميكرد.
تاگور بعد از آن كه جايزه نوبل ادبيات را در سال 1913 دريافت كرد حس ميكرد كه اقبال مردم هند به او «هيجاني زودگذر» است كه به زودي جاي خود را به فراموشي ميدهد چراكه هيچكس آن طور كه بايد، قدر نوشتههاي او را نميداند.
به عقيده نويسنده اين كتاب، تاگور ترانه «اگر ندايت را بيپاسخ گذاشتند، تنها برو» (1905) را در چنين فضاي ياس و تنهايي عميق نوشته است.
كتاب «شرحي بر رابيندرانات تاگور» به قلم سابياساچي بهاتاچاريا دسامبر امسال در هندوستان منتشر شد.
نظر شما