چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۰ - ۱۴:۳۷
پسري كه به دنياي بزرگسالي سفر مي‌كند

«شناگر» داستان پسر نوجواني است كه زندگي‌اش با يك حادثه‌ كوچك تغيير مي‌كند و در ادامه نقشي تعيين‌كننده به او محول مي‌شود. او با نجات جان چندين بزرگسال از دنياي نوجواني به بزرگسالي سفر مي‌كند.-

خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)- «شناگر» نوشته‌ عباس عبدي يكي از رمان‌هاي طرح «رمان نوجوان امروز» است كه كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان به تازگي به بازار كتاب عرضه كرده است.

«شناگر» داستان پسر نوجواني است كه زندگي‌اش با يك حادثه‌ كوچك تغيير مي‌كند؛ بزي به او تنه مي‌زند و او سر از استخري پر از پشم گوسفند درمي‌آورد كه زندگي‌اش را تغيير مي‌دهد. قهرمان داستان پس از اين حادثه، به تشويق بزرگترها شناگر مي‌شود و سال‌ها بعد در موقعيتي قرار مي‌گيرد كه ممكن است شناگر شدن به كارش بيايد.

داستان از زبان قهرمان نوجوان اثر روايت مي‌شود و آغاز داستان بازگويي خاطره‌اي است كه ذهن پسر نوجوان را به خود مشغول كرده است؛ خاطره سفري كه قهرمان داستان را از نوجواني به بزرگسالي عبور مي‌دهد.

داستان با گفت‌وگوهاي ميان پسرك و پدرش آغاز مي‌شود:
«از خدا خواسته گفتم: «بله بابا!»
فكر كردم غير از گردش دوباره مي‌توانم يك شكم سير، موز و آناناس و شكلات خارجي نوش جان كنم.
پرسيدم: «حالا كي راه مي‌افتيم؟»
گفت: «انگار يادت رفته دو سه امتحان ديگر هم داري ها؟ يكي‌اش هم رياضي است!؟»»

اين گفت‌وگو ادامه مي‌يابد و خواننده آرام آرام با مشخصات جغرافيايي مقصد سفر آشنا مي‌شود و در همين بين راوي به خاطرات گذشته دورتري نقب مي‌زند و از سفر ديگرش به همراه پدر ياد مي‌كند.

شروع داستان كنجكاوي اندكي در خواننده برمي‌انگيزد تا درباره سفر به يادماندني قهرمان داستان چيزهايي را بداند اما نويسنده به همان جملات ابتدايي داستان اكتفا مي‌كند و ماجراي سفر اصلي را نيمه‌كاره رها مي‌كند و به خاطره قديمي‌تر مي‌پردازد.

ويژگي‌هاي شخصيت‌هاي كليدي داستان يعني پسر نوجواني كه ماجرا را روايت مي‌كند و پدرش در همان صفحات نخست به خوبي معرفي مي‌شوند البته به جز نام پسرك كه به نظر مي‌رسد نويسنده تعمداً تا پايان داستان آن‌را بيان نمي‌كند.

بازگويي خاطرات قديمي كه غالباً خالي از ماجرا هستند حجم عمده‌اي از داستان را به خود اختصاص مي‌دهد و تا پايان فصل ششم ديگر اشاره‌اي به سفر اصلي و داستان‌ساز پسرك نمي‌شود. بعد از فصل ششم نيز داستان با روايتي كند و كشدار بازگو مي‌شود كه تا حدودي خسته كننده است.

شناگر شروع جذابي ندارد، به جز چند جمله گنگ و دوپهلو اثري از كنش اصلي داستان به چشم نمي‌آيد و تنها زبان صميمي اثر است كه مي‌تواند خواننده نوجوان را به خواندن ادامه‌ ماجرا ترغيب كند.

در ادامه‌ ماجرا نيز اثر چنداني از كشمكش وجود ندارد. داستان بدون هيچ حادثه‌اي تا فصل يازدهم پيش مي‌رود و تنها در اين فصل است كه نخستين نشانه‌هاي بحران را مي‌توان ديد. قايقي كه قهرمان داستان، پدرش و دو سرنشين ديگر دارد با مانعي برخورد مي‌كند و مسافرين در آستانه غرق شدن قرار مي‌گيرند.

كشمكش‌هاي قهرمانان اين صحنه با نيروهاي طبيعي و كشمكش عاطفي «چهل مرد»، يكي از همراهان اين سفر اين بخش از ماجرا را خواندني مي‌كند و خواننده‌اي كه مطالعه داستان را به اين قسمت ادامه داده و روند خطي و بي‌حادثه‌ آن را تاب آورده، ترغيب مي‌شود مطالعه داستان را ادامه دهد.

تنها كشمكش عاطفي قهرمان داستان نيز در اين بخش وجود دارد. او بر سر اينكه ذخيره نوشابه تگري‌اش را در اختيار بقيه همراهانش قرار بدهد با درون خود كشمكش دارد و در نهايت تصميم مي‌گيرد اين كار را بكند و در حقيقت با اين عمل يكي از نقاط عطف داستان را رقم مي‌زند.

طرح داستان، پيچيده است و از مجموعه‌ درهمي از بازگشت‌هاي به گذشته تشكيل مي‌شود. يادآوري‌هايي كه گاه چنان درهم و بي زمان است كه خواننده را گيج و سردرگم مي‌كند. خاطرات قهرمان داستان از كودكي، يادآوري‌هايي از نخستين سفر او به ابوموسي و خاطرات سفر پرحادثه به كيش از جمله روايت‌هايي است كه گاه بازگويي پشت سر هم دنبال كردن ماجراي اصلي را مشكل مي‌كند.

فضاسازي داستان، تصوير كاملي از زمان و مكان به خواننده ارايه مي‌دهد. تنها نكته‌اي كه در بخش طرح داستان نيز بيان شد، گره‌خوردگي پيچيده روايت‌هاي زماني است ولي با اين‌همه فضاهاي آفريده شده و زمان وقوع داستان ويژگي‌هاي معدل واقعي خود را دارند.

شخصيت‌پردازي يكي از نقاط قوت «شناگر» است. عبدي در اين داستان با استفاده از زبان ساده و نزديك به زبان نوجوانان شخصيت نوجواني را خلق كرده كه خواننده به خوبي با او هم‌ذات پنداري مي‌كند و شايد اين نقطه قوت يكي از عواملي باشد كه خوانندگان رمان كم حادثه عبدي را تا به آخر حفظ كند.

يكي ديگر از شخصيت‌هاي اصلي داستان، پدر قهرمان نوجوان اثر است كه تقريباً در تمامي صحنه‌هاي داستان حضوري مستقيم يا غيرمستقيم دارد. اين دو شخصيت اصلي از لابلاي روايت‌هاي قهرمان داستان به خوبي معرفي مي‌شوند.

شخصيت‌هاي فرعي بسيار پرتعدادند و با اينكه نويسنده حجم زيادي از داستان را به معرفي آنها اختصاص مي‌دهد اما گاه اين معرفي سهمي فراتر از نقش اين شخصيت‌ها به خود مي‌گيرد. برخلاف اين ويژگي، شخصيت‌هاي فرعي داستان كه در حادثه پاياني نقش بازي مي‌كنند بسيار ديرهنگام و مختصر معرفي مي‌شوند.

«شناگر» با غلبه قهرمان اثر بر مشكلات و پيروزي او پايان مي‌يابد. واگذار كردن نقشي تعيين‌كننده به يك نوجوان، نجات جان چندين بزرگ‌سال بوسيله توانايي قهرمان داستان و در نهايت پاداشي كه بيشتر جنبه معنوي دارد از جمله محسنات اين پايان‌بندي به شمار مي‌رود.

«شناگر» را انتشارات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان با شمارگان 15 هزار جلد و بهاي 2500 تومان روانه بازار كتاب كرده است.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها