غلامرضا امامي، نويسنده، مترجم و محقق حوزه دين:كتاب در روزگار و زندگي ما مهجور است، مردماني كه در روزگاران گذشته بيهيچ وسيله ارتباطي در ايران مينوشتند و با دست خط كتابشان همزمان، بزرگيشان به هند و چين و سرزمينهاي دور برده ميشد و كتابخانههايشان شهره آفاق بود ...
اما اكنون كتاب در شمارگان متوسط 2000 نسخه نشر مييابد و سالها به درازا ميكشد تا اين نسخهها به فروش رسند و خواهندگان و خوانندگان خويش را بيابند.
به گمانم كتاب در اين سرزمين پرندهاي است كه با دو بال پرواز ميكند؛ توليد و توزيع.
نويسنده در انديشه آزاد است و بندي بر انديشهاش نميتوان نهاد، اما اگر دستها بسته باشند و خوانها در راه، بيگمان دست به قلم نميرود و از درون با خويش كنكاش دارد كه چگونه بنويسيم كه به پر كلاهي برنخورد و آنگاه كه كتاب نگاشته ميشود، تازه اول داستان است!
هنوز در كشور ما شبكه توزيع ضعيف و ناچيز است، هنوز صدا و سيما برنامهاي ويژه به معرفي كتاب اختصاص نداده است. هنوز چون كشورهاي پيشرفته يا جهان سوم مانند مصر و لبنان ضميمه كتاب در كنار روزنامههاي پرتيراژ به چاپ نميرسد! هنوز ناشران در انديشه رونمايي كتاب همچون ديگر كشورها نيستند و در يك كلام «مردم كتاب نميخوانند». آمارهاي نادرست دردي را دوا نميكند!
در كشور ما با جميعتي افزودن بر 70 ميليون، آنگونه كه گفتم كتاب در 2000 نسخه نشر مييابد و سالها طول ميكشد كه كتاب در دسترس دوستداران قرار گيرد.
هفته كتاب كاري پسنديده است، اما هر روز بايد كتاب خواند. در كشورهاي پيشرفته، در فروشگاهها، سوپر ماركتها و داروخانهها در كنار سيب، هلو، روغن و ماهي و دارو، غرفهاي به كتاب اختصاص دارد و مردم آن كشورها در كنار خريد نان و ماست كتابي هم ميخرند و ميخوانند. در آن كشورها، در هر صبحگاه مردم كه در مترو نشستهاند، كتابي براي خواندن دارند و در سفرهاي طولاني چند كتاب به دست ميگيرند، اما در اينجا در مترو تهران جايي براي ايستادن نيست، چه رسد به كتاب خواندن!
در اتوبوسها نيز كار شايستهاي انجام گرفت و كتابهاي مفيدي براي مسافران تعبيه شده بودند، گويا اين طرح ديگر به جد گرفته نميشود!
شنيدم در هفته كتاب در راسته كتابفروشان كريمخان و خيابان انقلاب، آذينبندي و چراغاني خواهد شد، كار نيكويي است. هرچه با تاريكي بستيزد، زيباست، اما اي كاش چراغ انديشه و دلمان را روشن ميكرد.
نظر شما