دوشنبه ۹ آبان ۱۳۹۰ - ۱۱:۱۷
عصر طلايي تمدن اسلامي مرهون دانشمندان ايراني است

فاروق صفي‌زاده، نويسنده كتاب «خدمات تمدني فرهنگي ايران به اسلام» گفت: دوره آغازين خلافت عباسيان كه عصر طلايي تمدن اسلامي خوانده شده و به خاطر پيشرفت‌هاي فكري، نوآوري‌هاي ادبي و تعالي فرهنگي از ديگر دوره‌ها ممتاز است به ميزان زيادي مرهون دانشمندان، فيلسوفان و پزشكان ايراني است./

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، نشست گروه تاريخ سراي اهل قلم موسسه خانه كتاب به نقد و بررسي كتاب «خدمات تمدني فرهنگي ايران به اسلام» اختصاص داشت كه با حضور اميد عطايي (منتقد و پژوهشگر تاريخ)، سيد محمود سجادي (شاعر و منتقد)، فاروق صفي‌زاده (نويسنده كتاب) و خديجه معصومي (دبير نشست) عصر يكشنبه (8 آبان) برگزار ‌شد. 

فاروق صفي‌زاده، پژوهشگر و نويسنده گفت: شهيد مطهري كتابي با عنوان «خدمات متقابل اسلام و ايران» دارد كه در اين كتاب به خدمات متقابل ايرانيان به اسلام اشاره مي‌كند. اين كتاب شايد جلد دوم كتاب مطهري به‌شمار آيد زيرا خدمات تمدني فرهنگي ايران به اسلام را برشمرده است.

وي افزود: سير فلسفه در جهان از ايران آغاز شده و سير علم و آغاز شهرنشيني نيز طبق يافته‌هاي باستان‌شناسي از ايران نشأت گرفته است و مي‌بينيم زماني يونان داراي تمدن شد كه مستعمره ايران شد. افلاطون و فيثاغورث نيز در كتاب‌هايشان اشاره مي‌كنند كه ما هر چه داريم از ايران است.

اين پژوهشگر تاريخ ادامه داد: شأن علم از زبان پيامبر اسلام بسيار گرامي داشته شده و پيامبر(ص) مخصوص قوم عرب يا قوم خاصي نيست و رحمتي براي همه جهانيان است زيرا دين اسلام با علم آغاز مي‌شود و واژه‌هاي علم و علما در قرآن نيز بسيار تأكيد شده و اين علم است كه اخلاق را مي‌سازد. پيامبر اسلام در ميان عرب جاهليت ظهور كرد و علم را به ميان عرب جاهليت آورد.

نويسنده كتاب «كوروش كبير در آيينه اديان و مذاهب» گفت: خدمتي كه ايران به اسلام در زمينه فرهنگ و تمدن انجام داد تا قرن چهارم هجري قمري به روشني آشكار است و ما خدمات ايرانيان را در اين سده‌ها مي‌بينيم حتي مي‌توان گفت كه پيدايش رنسانس در غرب نيز مديون ايرانيان است.

صفي‌زاده به شهربانو در گذر تاريخ نيز اشاره كرد و گفت: سيد جعفر شهيدي و علي شريعتي معتقدند كه شهربانو آخرين دختر يزدگرد ساساني نبوده و اين شاه‌بانوي ايراني هيچگاه به ازدواج امام حسين (ع) درنيامده است اما در تاريخ طبري و يعقوبي به اين مسأله مهم اشاره شده و نويسندگان و محققان قرن هشتم به بعد نيز به اين جريان تاريخي اشاره كرده‌اند.

وي افزود: شهربانو از جمله رخدادهاي تاريخي است كه در بسياري از منابع روايي و تاريخي ديرينه ثبت شده است و از شهرتي بهره‌ور است كه با قرائن و شواهد جانبي به شكل‌گيري آن اطمينان حاصل مي‌شود و بسياري از مورخان و محدثان شيعه و سني اصل جريان را نگاشته‌اند.

نويسنده كتاب «تاريخ كامل ايران» به قوم عرب نيز اشاره كرد و گفت: ما در تاريخ مي‌بينيم كه ايرانيان مدافع سر سخت اهل بيت بودند و عرب‌ها نيز در كنار ايرانيان توانستند علم را در جهان گسترش دهند.

وي افزود: مقدمات تأسيس دانشگاه جندي شاپور را اردشير بابکان نخستين شاهنشاه ساساني در هزار و هفتصد سال پيش فراهم آورده و پس از او فرزندش شاپور رسما آن را افتتاح كرد. تاريخ‌نويسان معتقدند كه اردشير پس از رسيدگي به امور کشوري و لشکري به کارهاي علمي و ترجمه و مقابله کتاب‌ها مي‎پرداخته است و ساعت‎ها با دانشمنداني که در دربار خود گردآورده بوده، به بحث و گفت‎وگو مي‎نشسته و معتقد بوده است که قدرت و عظمت ايران زمين، تنها در سايه‎ دانش امکان‎پذير است. 

صفي زاده در ادامه سخنانش گفت: دانشگاه جندي شاپور توانست فيلسوفان و دانشمندان ايراني را به جهان عرضه كند و بعدها مي‌بينيم كه كتاب‌هاي ايرانيان به زبان سرياني نوشته شدند و به يوناني ترجمه و پس از آن باز به زبان فارسي برگردان شدند. دانشمندان ايراني مانند ابن سينا كتاب‌هايشان را به زبان عربي مي‌نوشتند زيرا زبان عربي زبان علم در آن روزگار شده بود. 

تاريخ‌ها زير انبوهي از غبار مدفون شده‌اند
سپس اميد عطايي، نويسنده، گفت: پيوندها و يا دشمني‌هاي ايران و عرب محدود به اسلام نيست بلكه از ديرباز اين گسست‌ها و پيوست‌ها به چشم مي‌خورد.

وي افزود: زماني كه از دين‌ها ياد مي‌كنيم آنها را در حوزه فرهنگ قرار مي‌دهيم ما هيچ‌گاه نمي‌گوييم دين بودايي بلكه از آن با نام فرهنگ ياد مي‌كنيم. ما مي‌گوييم تمدن ايراني و اگر قوم عرب را به نقد مي‌كشيم منظورمان دين اسلام نيست بلكه ديدگاهي است كه عملكرد يك قوم را نشان داده‌اند.

عطايي در ادامه سخناش گفت: بشر با بازرگاني تمدن را به پيش مي‌برد و با قوم‌هاي مختلف آشنا مي‌شود. ايران با عربستان روابط گسترده‌اي داشت و در زمان ساسانيان اعراب به دو دسته تقسيم مي‌شوند عده‌اي هوادار ايرانيان مي‌شوند و برخي ديگر هوادار رم. در اين رفت و آمدها عرب‌ها با تفكرات و انديشه‌هاي ايرانيان آشنا مي‌شوند.

وي افزود: در تاريخ مي‌بينيم كه اعراب نام ايراني بر فرزندانشان مي‌گذاشتند و از طريق همين رفت و آمدها موسيقي ايراني وارد قوم عرب شد. با وجود جنگ‌هاي مختلف بين ايرانيان و اعراب پيوندهاي فرهنگي بسياري ميان اين دو باقي ماند و ايرانيان بهره‌هاي فراواني از خود به تمام جهانيان ارايه دادند.

نويسنده كتاب «پيامبر آريايي» گفت: در تاريخ طبري و يعقوبي مي‌خوانيم كه ايرانيان و شاهنشاهان ايراني نيز رفت و آمدهاي متقابلي به عربستان داشتند، به كعبه مسلمانان مي‌رفتند و هداياي گرانبهايي را در آنجا مي‌گذاشتند. حتي بر سر چاهي كه ميان قوم عرب بود مي‌رفتند و در آنجا زمزمه و با خداوند نجوا مي‌كردند كه آن به چاه زمزم شهرت يافت.

وي افزود: يكي از رازهاي عجيب تاريخ اين است كه از آدم(ع) تا ابراهيم (ع)پيامبراني ايراني ناميده‌ مي‌شدند. حضرت ابراهيم (ع)شخصيت رمزگونه‌اي در تاريخ و اسلام دارد و پيشواي سه دين يهود، مسيحيت و اسلام است. زبان ايشان سرياني بود و يكي از زبان‌هاي اصلي ايران زمين به‌شمار مي‌رفت و بر اساس واژه‌شناسي زبان سرياني زيربناي زبان عبري و عربي است. ابراهيم(ع) از سرزمين ماد كه متعلق به ايران زمين است به سوي حران مي‌رود و از آنجا به كنعان مي‌رسد.

اين نويسنده و پژوهشگر تاريخ ايران باستان گفت: اين تاريخ‌ها زير انبوهي از غبار مدفون شده اند. در تاريخ مي‌بينيم كه كشتي نوح بر كوه آرارات فرود مي‌آيد و كوه آرارات ناف ايرانويچ به‌شمار مي‌رفته است. هنگامي كه از بهشت آدم و حوا سخن به ميان مي‌آيد به رود جيحون و فرات اشاره مي‌شود، كدامين سرزمين است كه مابين اين دو رود قرار گرفته است؟

وي به قرآن نيز اشاره كرد و گفت: يكي از پيامبراني كه در قرآن از وي به نيكي ياد شده است ذوالقرنين است. گويي نخستين بار احمدخان هندي اين نظريه را ثابت كرد و پس از آن ابولكلام آزاد نيز اين ديدگاه را به اثبات رساند و در كتابي با ترجمه باستاني پاريزي اين ديدگاه پيش از پيش استوارتر شد و علامه طباطبايي و ديگر روحانيون نيز بر اين ديدگاه تأكيد كردند كه نزديك‌ترين شخصيت ذوالقرنين به كوروش نسبت داده شده است.

وي به سخنان باستاني پاريزي در كتاب «كوروش هخامنشي و ذوالقرنين» اشاره كرد و گفت: با تحقيقي كه ابوالكلام آزاد كرده، تقريبا ثابت شده كه ذوالقرنين همان كوروش است. به خاطر همين بود كه مرحوم علامه طباطبايي در حدود دهه چهل نامه‌اي به من (باستاني پاريزي) نوشتند و نسخه‌اي از كتاب ترجمه شده ابوالكلام را خواستند. كتاب را خدمتشان فرستادم و ايشان نيز در تفسيرشان استدلال‌هاي ابوالكلام را منعكس كردند و قسمتي از ديدگاه‌هاي او را پذيرفتند.

وي در ادامه سخنانش گفت: آن تصوير برجسته‌اي كه در پاسارگاد هست نام كوروش را ندارد. اما تصوير نقاشي شده‌اي از دوره صفويه باقي مانده كه سياحان اروپايي از تصوير دو بال كوروش كشيده‌اند. بر روي آن نقاشي اين عبارت ديده مي‌شود «منم كوروش پادشاه هخامنشي». اما امروزه اين نوشته از بين رفته است. تصوير را كه نگاه كنيم، مي‌بينيم كه دو شاخ دارد. هر يك از اين شاخ‌ها نشانه يك قرن است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها