یکشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۰ - ۱۱:۰۰
فيلسوف در دنياي امروز، واسط ميان گفتمان‌هاست

مرتضي نوري، مترجم كتاب «فلسفه و آينه طبيعت» اين اثر را نشانگر چرخش فكري «ريچارد رورتي»(نويسنده كتاب) دانست و گفت: به زعم او، فيلسوف در جامعه‌اي كه دچار خلاء معرفت‌شناسي شده است، از موضع استعلايي خارج و وارد گود واقعيت مي‌شود و با به عهده گرفتن نقشي هرمنوتيكي، ميان گفتمان‌هاي مختلف جوامع واسطه‌گري مي‌كند.-

نوري در گفت‌وگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، عنوان كرد: رورتي در رده فلاسفه تحليلي قرار مي‌گيرد، البته با اين تفاوت كه از سنت تحليلي عبور كرده و به اصطلاح خودش، به فلسفه‌اي پساتحليلي رسيده است. در فلسفه تحليلي، شكل خاصي از سبك نگارش و استدلال حاكم بود، اما رورتي اين تابو را شكست و براي تغيير دادن موضوعات و سبك نگارش اين سنت فلسفي تلاش كرد.

وي كتاب «فلسفه و آينه طبيعت» را نشان دهنده نقطه چرخش رورتي دانست و گفت: مي‌توان فلسفه او را به قبل و بعد از اين كتاب تقسيم كرد. او پس از اين چرخش فكري، اكتفا كردن به سبك نگارش و استدلال هميشگي فلسفه تحليلي را كنار گذاشت و نقش فلسفه در جامعه و فرهنگ را به چالش كشيد. پرداختن به اين چالش او را به سمت نگارش اين كتاب سوق داد.

نوري ادامه داد: او در اين كتاب دغدغه‌اي فرافلسفي دارد،‌ چرا كه در پي بررسي ماهيت و نفس فلسفه است و با وجود اشاره‌هايي جسته و گريخته، به طور مستقيم وارد مسايل فلسفي نمي‌شود. وي نقش فلسفه به ويژه در غرب و ارتباط آن با علوم طبيعي، انسان و الهيات را در سه بخش «ذهن»، «شناخت» و «فلسفه» بررسي مي‌كند.

وي درباره برخي برداشت‌هاي رورتي از سنت فلسفي غرب در اين كتاب گفت: سنت غرب از افلاطون به اين سو، معرفت‌شناسي را نوعي بازتاب واقعيت تصور كرد، به اين معنا كه شناخت بشري نوعي بازتاب واقعيت است، بازتابي كه در آينه‌اي به نام ذهن انسان رخ مي‌دهد. رورتي در كتاب «فلسفه و آينه طبيعت» اين تصور را به چالش مي‌كشد و به بررسي نقش فلسفه در اين روند مي‌پردازد. 

نوري ادامه داد: در سنت غرب، فلسفه، مكانيزم‌هاي حاكم بر ذهن انسان و معرفت‌هاي بشري را بررسي مي‌كند. وي در بخش دوم كتاب، نقش فلاسفه از زمان دكارت به اين سو را نيز بررسي مكانيزم‌هاي شناختي ذهن بشر مي‌داند و بيان مي‌كند كه فلسفه به موضوعي پرداخت كه مورد بررسي هيچ يك از علوم قرار نمي‌گرفت و به همين دليل، متمايز و برتر از ساير علوم دانسته ‌مي‌شد.

وي علم دانستن فلسفه را نادرست خواند و گفت: علم، روشي تجربي دارد، در حالي كه از چنين روشي در فلسفه خبري نيست. اين در حالي است كه در گذشته، روش پيشاتجربي را براي فلسفه در نظر مي‌گرفتند. فلسفه تنها رشته‌اي بود كه مي‌توانست روي يك كرسي در كنج اتاق بنشيند و بدون اين كه وارد گود واقعيت و استفاده از روش تجربي شود، به تامل براي رسيدن به نتايجي درباره ذهن بشر بپردازد.

اين مترجم ادامه داد: او چنين تصوري را به چالش مي‌كشد و تاكيد مي‌كند كه برخلاف تصوري كه تاكنون در غرب وجود داشت، ذهن انسان، آينه طبيعت نيست و معرفت انسان را نبايد انعكاس واقعيت پنداشت و فلسفه نيز رشته‌اي نيست كه بتواند اين انعكاس و آينه را به طور شفاف به ما بنماياند.

وي درباره نقشي كه رورتي در نهايت براي فلسفه به رسميت مي‌شناسد، گفت: او براي فلسفه، نقشي هرمنوتيكي در نظر مي‌گيرد و بيان مي‌كند پيش از شكل‌گيري اين چالش‌ها، تاكنون فلسفه را به دليل نقش معرفت‌شناسانه‌اش مي‌شناختند. همان‌گونه كه كانت مبحث بررسي صحت ادعاي معرفتي را مطرح كرد.

نوري توضيح داد: علوم مختلف، ادعاهايي را مطرح مي‌كنند و صحت اين ادعا بايد توسط رشته‌اي متمايز از آنها بررسي شود كه فلسفه اين نقش معرفت‌شناسانه را بر عهده مي‌گيرد و به همين دليل، جايگاهي برتر و متمايز از ساير رشته‌ها مي‌يابد، اما رورتي كه چنين نقشي را به چالش مي‌كشد و نقش هرمنوتيكي را براي فلسفه در نظر مي‌گيرد.

به گفته اين مترجم، فلسفه در نقش هرمنوتيك مي‌تواند به جاي اين كه در موضعي استعلايي بنشيند و به بنيان‌هاي فرهنگ بشر بينديشد، وارد گود گفتمان‌هاي بشري شود. هر يك از اين گفتمان‌هاي مختلف، قواعد خاصي دارند و هيچ يك از آنها برتر از ديگري نيستند، بلكه به صورت موازي و در كنار يكديگر قرار مي‌گيرند.

وي درباره نقش هرمنوتيكي فيلسوف از ديدگاه رورتي توضيح داد: فيلسوف با بر عهده گرفتن اين نقش، وارد گود بازي زباني گفتمان‌ها مي‌شود و موضع متواضعانه‌تري نسبت به قبل در پيش مي‌گيرد. فيلسوف مي‌كوشد قواعد حاكم بر اين گفتمان‌ها را كشف كند و از اين طريق، ميان آنها واسطه‌گري كند. بنابراين، فلسفه در دوره پساتحليلي، نقش واسطه‌گري ميان فرهنگ‌ها و گفتمان‌ها را بر عهده دارد.

نوري تاكيد كرد: رورتي هرمنوتيك را به عنوان جايگزيني براي فلسفه در نظر نمي‌گيرد، بلكه گوشزد مي‌كند در سنت و فرهنگي كه معرفت‌شناسي جايگاه قبلي را در آن ندارد، فلسفه مي‌تواند به چه شكل و هياتي ظاهر شود. او مي‌كوشد در كتابش به شرح اين موضوع بپردازد كه فيلسوف در جامعه‌اي كه دچار خلاء معرفت‌شناسي شده است، چه نقشي مي‌تواند ايفا كند.

كتاب «فلسفه و آينه طبيعت» به تازگي از سوي انتشارات مركز منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط