سه‌شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۰ - ۱۳:۳۳
اثري پر  ماجرا  اما بدون كشش!

«سريع‌تر از نور» پر از ماجرا و كشمكش است، آنقدر كه برخورد با اين‌همه ماجرا در يك برهه زماني كوتاه براي خواننده نوجوان گيج‌كننده، عجيب و خسته‌كننده مي‌شود.-

خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)- «سريع‌تر از نور» رمان نوجوانانه‌اي است كه كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان با شمارگان 15 هزار نسخه روانه‌ بازار كتاب كرده است.

نويسنده «سريع‌تر از نور» با بهره‌گيري از داستان‌هاي اساطيري ايران و يونان باستان، پاره‌هايي پراكنده از تاريخ، نقل قول‌هايي از آيات و روايات اسلامي و اشعار و سخنان پرمعناي بزرگان علم و ادب، داستاني علمي - تخيلي ساخته كه در فضاهايي نزديك به داستان‌هاي جنگ ستارگان اتفاق مي‌افتد.

«محمدعلي حسنين» در اين رمان 548 صفحه‌اي، قهرماناني ايراني را به 1500 سال بعد مي‌فرستد و با تلفيق كردن قدرت علمي بي‌نظير و تعليمات ديني و فرهنگي‌شان دنيا را از نابودي نجات مي‌دهد.

داستان با حادثه‌اي در 1500 سال بعد آغاز مي‌شود. برترين دانشمندان فيزيك دنيا جمع شده‌اند تا شاهد لحظه‌اي بزرگ باشند. بشر موفق شده است انحناهايي را در فضا پيدا كند كه همچون تونلي او را در كسري از ثانيه در زمان و مكان جابه‌جا مي‌كند. انحناها ابتدا كاملاً تصادفي تشكيل مي‌شدند اما موفقيت بزرگي كه دانشمندان براي ديدن آن جمع شده بودند، اين بود كه همكارانشان توانسته بودند راهي براي كنترل اين انحناها پيدا كنند.

حادثه‌اي كه در آغاز داستان اتفاق مي‌افتد، به اندازه‌اي كشش دارد كه مخاطب را به خواندن ادامه داستان تشويق كند اما ضعف‌هايي در اين بخش آغازين وجود دارد كه روند داستان را كند مي‌كند و اشتياق مخاطب را در خواندن ادامه ماجرا كاهش مي‌دهد.

جمله‌بندي‌هاي طولاني، ناميدن شخصيت‌هاي اين بخش از داستان با القابي مانند دانشجوي اولي، دانشجوي ديگر و دانشجوي بزرگ‌تر و اطلاعاتي كه ناشيانه در قالب گفت‌وگوهاي دو دانشجو به خواننده ارائه مي‌شود، از جمله ضعف‌هاي بخش نخست داستان به‌شمار مي‌روند. پس از بيان نخستين نشانه‌هاي اين بحران، حسام، قهرمان اصلي ماجرا معرفي مي‌شود. بيان ماجراي كشدار تقلب نيز بر سرعت و جذابيت روايت نمي‌افزايد.

«سريع‌تر از نور» پر از ماجرا و كشمكش است، آنقدر كه برخورد با اين‌همه ماجرا در يك برهه زماني كوتاه براي خواننده نوجوان گيج‌كننده، عجيب و خسته‌كننده مي‌شود. كشمكش‌هاي داستان نيز، بيشتر از جنس حوادثي است كه عوامل بيروني آن ‌را به‌وجود مي‌آورند. البته گاه شخصيت‌ها نيز درگيري‌هاي دروني دارند اما نويسنده حتي در چنين مواردي نيز به انگيزه‌هاي دروني آنان اشاره نمي‌كند. كم‌تعداد بودن حوادث داستان، پرداخت بيشتر ماجراها و بيان دلايل وقوع آن‌ها مي‌توانست داستان را براي مخاطب نوجوان جذاب‌تر كند.

طرح كلي داستان ساده است اما نويسنده با استفاده از ماجراهاي فرعي، شاخ و برگ دادن به حوادث و وارد كردن شخصيت‌هاي متعدد در داستان اين طرح ساده را به هزارتويي پيچيده تبديل كرده است كه گم شدن خواننده در آن دور از ذهن نيست.

داستان در قرن 36 اتفاق مي‌افتد. نيرويي ناشناخته به تمدن بشري حمله مي‌كند. دانشمندان، گروهي از نوابغ تاريخ بشريت را انتخاب مي‌كنند تا راه چاره‌اي براي مقابله با اين نيروي ناشناخته پيدا كند. يك دانشمند ايراني نيز در بين اين نوابغ وجود دارد و در نهايت با بهره‌گيري از خلاقيت و ويژگي‌هاي اخلاقي و فرهنگي اين نابغه‌ ايراني مشكلات حل مي‌شود و پرده از راز دشمن ناشناخته و خطرناك برمي‌افتد.

اين ساختار ساده و باورپذير با گنجاندن حوادث فرعي كه گاه شكل معجزه به خود مي‌گيرند، پيچيده مي‌شود. در نقل حوادث داستان و بيان دلايل وقوع آن نويسنده از روابط علي و معلولي دنياي شناخته‌ شده ما بهره نمي‌گيرد و خود نيز قوانيني براي دنياي داستاني‌اش خلق نمي‌كند.

فضاسازي داستان تصنعي است. بخش مهمي از بار داستان را قهرمانان ايراني‌تبار آن به دوش مي‌كشند و نيشابور، زادگاه قهرمان اصلي داستان نقشي پررنگ در وقايع داستان دارد. حسام در صحنه‌هاي زيادي به گذشته بازمي‌گردد و كلاف درهم ماجراهاي داستان را پيچيده‌تر مي‌كند.

شخصيت‌هاي داستان آنقدر پرتعدادند كه خواننده به جز يكي دو قهرمان اصلي نمي‌تواند سرگذشت بقيه را دنبال كند. شخصيت‌هاي فرعي و زايد نيز در داستان فراوانند. شخصيت‌هايي كه بيشتر با حضوري نمادين، بخشي از بار هيجان داستان را به دوش مي‌كشند.

شخصيت اصلي داستان نيز به خوبي پرداخت نشده است. تغييرات روحيه و رفتار او بسيار ناگهاني و آني است و خواننده به درونيات او و انگيزه‌هايش از برخي اعمال پي نمي‌برد. واكنش حسام به انسان نبودن همسر و فرزندانش از جمله تغييراتي است كه با دلايل محكمي به خواننده قبولانده نمي‌شود.

زاويه ديد داناي كل، بهترين شيوه‌اي است كه نويسنده مي‌توانست براي بازگو كردن اين داستان پرحادثه و پرشخصيت انتخاب كند. دنياي «سريع‌تر از نور» به وسعت تمام كيهان است و شخصيت‌هاي اصلي متعددي دارد و بيان ماجراهاي اين دنياي گسترده و سرگذشت شخصيت‌هاي اصلي آن تنها از پس داناي كل برمي‌آيد.

پايان داستان يكي ديگر از مجموعه ضعف‌هاي متعدد داستان است. پايان‌بندي «سريع‌تر از نور» نتيجه منطقي حوادثي نيست كه خواننده در طول داستان پيگيري كرده است. «جينا» كه يك «نانايت» است و سر و كله‌اش از اواسط ماجرا در كتاب پيدا شده دست به كار مي‌شود.

نانايت‌ها سلول‌هايي هستند كه با نيرو به هم متصل‌اند، نه ماده و مي‌توانند هر شكلي به خود بگيرند. جينا به داخل چيزي كه همه آن را سفينه‌ بنفش مي‌دانند، نفوذ مي‌كند و خبر مي‌آورد كه اين دشمن خطرناك يك سفينه نيست و يك بچه‌ است كه از مواد غيرآلي ساخته شده و اصلا نمي‌داند كه موجوداتي را از بين مي‌برد.

داستان حمله‌ بنفش‌ها و تهاجم به تمدن رشد يافته‌ بشريت به همين سادگي حل مي‌شود و اين در حالي است كه موجودات در راه مقابله با اين موجود از بين مي‌روند.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۱۲:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۶
    این نقد را درست نمی بینم و سخت متعجب شدم. از این رمان من بسیار لذت بردم. باز هم از این نقد متعجبم!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها