عبدالحسين طالعي، كتابشناس و پژوهشگر؛ دنياي اطلاعاتمحور كنوني، سرشار از ديوارهاي كهنه و نو است، ديوارهايي كه فرو ميريزند و ديوارهايي كه در خرابه آنها سر بر ميآورند. به اطراف خود بنگريم؛ دهها ديوار عرفي، اخلاقي، ديني، اجتماعي كه در دهههاي اخير فرو ريختهاند و روابط جديدي كه جايگزين مناسبات سنتي شدند. در اين ميان، خشك و تر سنت با هم ميسوزد و درست و نادرستِ آنها در برابر مهمانِ نورسيده مناسبات زادهي اطلاعات و ارتباطات قرباني ميشود._
انسان در برابر ماشيني كه خود ساخته و پرداخته بال و پر داده، به تدريج به زانو ميافتد. مهماني است كه غاصبانه طمع به جايگاه صاحبخانه دوخته است. در اين ميان، انسان چه ميتواند كند جز گزينش آگاهانه، آزادانه كه بر مبناي برنامهريزي باشد و به نيازهاي راستين خود اولويت دهد.
اين گزينش آگاهانه و مقتدرانه، راهي ندارد جز توجه به اخلاق و محوريت ارزشهاي اخلاقي ـ انساني. اين فرآيند پرفراز و نشيب كه فرجامي بس شيرين دارد، براي هر كسي تجربهاي تازه و منحصر به فرد است، گاه هموار و گاه ناهموار، گاه دشوار و گاه آسان، اما در هر حال، با كتابِ درون سركار دارد نه فقط كاغذهايي سپيد كه ميزبان حروف و كلمات ميشوند. در اين فضا، كلمات، ابزاري ميشوند براي خواندن كتاب درون، آن هم نه به چشم سر، كه به چشمِ دل. در اينجا، كلام، عصايي است در دست دل، نه اين كه فقط هدف باشد.
از دنياي اطلاعات سري بزنيم به دنياي كاغذي آثار مكتوب. در اينجا نيز ردپاي اين حقيقت فرازمند، هويداست. البته نگارش، عمري دارد پاي تاريخ، بشر، از آغازين روزهاي حيات خود، قلم به دست داشته و مينگاشته، و امروز همچون ديروز ...
اما سخن جاي ديگر است: تمام اين سطور «قالب» است و معنويت آنها، قلب. نوشته بدون معنويت، كالبدي بدون روح است. هرچه آن را زيبا ببيني، اما مباد كه جسمي بدون جان باشد، كه در آن صورت، پيكري است مُرده و چگونه از پيكر مرده، ميتوان حياتبخش را انتظار كشيد؟
ديري است كه سقوط اخلاق حرفهاي نگارش و نشر در جهان و ايران، زنگ خطر را به صدا درآورده است. تشكيل مجامع مختلف، نگارش مقالات و كتابها، تدوين منشورهاي اخلاقي، توصيههاي دلسوزانه پيشكسوتان، بخشي از تلاش گسترده و همه جانبه است براي جلوگيري از اين سقوط مهلك؛ سقوطي آزاد كه كتاب را، كه بايد درمان باشد، به سمّي دردآفرين بدل ميكند. نمك، كه بايد مانع گنديده شدن غذاهاي ديگر شود، گر خود بگندد، چه ميتواند كرد؟
ماه رمضان، سرمايهاي است بيبديل و فرصتي بينظير براي بازگشت به خود، و يافتن خويشتن گمشده، كه در وانفساي رنگها و نيرنگها، مانندش كمتر ميتوان يافت. لحظههايش نه چون ديگر لحظات سال، كه هر يك نردباني است براي صعود به قله انسانيت و دستيابي به كيمياي عبوديت.
هر كس در اين بزم ضيافت وارد ميشود، از نخستين لحظهاش گويي گام در آستانه كوهي بلند مينهد و در هر گام، صعودي ديگر تجربه ميكند. اين تحول دروني را همگان در اين ماه آسماني شاهدند، هر كس به فراخور ظرفيت معنوي خود و كيست كه شيريني اين بزم الهي را نچشيده باشد؟
اوج قلّه عبوديت در ماه رمضان، شب قدرت است، يك شب برتر از هزار ماه. اين توصيف، نه به زبان شاعرانه گويندهاي بشري كه غلّو و اغراق، جان مايه كلام اوست؛ بل به بيان خدايي كه زمان را و انسان را و جهان را آفريد و از هرگونه نقص و كاستي منزّه است.
خدايي كه بر تحوّل درون انسانها ـ از سياه و سپيد ـ نهايت قدرت را دارد، شب قدر را براي اين قدرتنمايي برگزيده است. كاش ميشد فهرستي تهيه كرد از كساني كه در اين شب، در جاي جاي زمين، به لطف «مقلّب القلوب» به تغيير دروني ميرسند. آنگاه روشن ميشد كه چه لحظاتي پر بركت پيش رو داريم.
اين سرمايه بيبديل، هرچه بزرگتر، حفظ دستاوردهاي آن مهمتر و خسارتِ ناشي از بيتوجهي بدان، زيان بارتر.
در كلام راهگشاي جواد الائمه عليهالسلام آمده است كه نعمتي را كه شكر آن گزارده نشود، مانند گناهي ميداند كه بخشودني نشود(بحار الانورا، جلد 78، صفحه 365). اكنون جان و دل را آماده كنيم براي ورود مهماني كه تحوّل و تغيير درون ما را ـ دست كم براي يك سال ـ به عهده دارد.
به كلام آغازين بازگرديم؛ ضرورت محوريت اخلاق حرفهاي در وادي نگارش و نشر و فناوري اطلاعات و ارتباطات، جانهاي سوخته تذكر ميدهد كه سرمايه عظيم شب قدر را از دست ندهند و لحظههاي بينظير آن را وسيله جلوگيري از سقوط اخلاقي فرد و جامعه بدانند.
طعم شيرين انتظار ظهور و حلاوت دعاي مستجاب شب قدر و تجربه زيباي بهرهگيري از اين سرمايه آسماني در فضاي محدود زميني، بر ساكنان اقليم قلم گوارا باد.
نظر شما