دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۰ - ۱۶:۰۶
قندهاری: كپی‌رايت، فضای ترجمه كتاب‌ را حرفه‌ای‌تر می‌كند

«شقايق قندهاري»، مترجم كتاب‌هاي كودك و نوجوان، معتقد است، اجراي كپي‌رايت در كشور، فضاي ترجمه كتاب‌هاي كودك و نوجوان را جدي‌تر و حرفه‌ای‌تر مي‌كند. اين مترجم با اشاره به تعهد و مسووليت مترجمان كتاب‌هاي كودك و نوجوان، انتخاب كتاب‌هاي مناسب براي مخاطبان اين گروه سني را از وظايف خود و همكارانش برشمرد./

خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) ـ در ادامه سلسله گفت‌وگوهايمان با دست‌اندركاران ادبيات كودك و نوجوان، با موضوع آسيب‌شناسي ترجمه كتاب‌، به‌ ويژه كتاب‌هاي كودك و نوجوان، سراغ شقايق قندهاري، مترجم كتاب‌هاي كودك و نوجوان رفتيم و دغدغه خود را با او در ميان ‌گذاشتيم. ماحصل اين گفت‌وگو در ادامه آمده است.

تمايز ترجمه در حوزه كتاب‌هاي كودك و نوجوان با آثار خاص بزرگسالان در چيست؟
زبان و نثر در كتاب‌هاي كودك و نوجوان، اهميت فراواني دارد؛ اما متأسفانه اين تصور غلط وجود دارد كه ترجمه كتاب‌هاي كودك و نوجوان كار ساده‌تري است. عده‌اي كه دچار اين توهم‌ ساده‌انگاري اند و زبان و ادبيات مناسب كودكان و نوجوانان را نمي‌شناسند، براي تسريع در پيشرفت‌شان به ترجمه كتاب‌هاي اين گروه سني روي مي‌آورند؛ اما  نتيجه كار اين است كه مخاطب نمي‌تواند با اين‌گونه آثار ارتباط برقرار كند. 

تفاوت كتاب‌هاي كودكان و نوجوان با آثار بزرگ‌سال فقط در حوزه‌ زباني است يا در انتقال مفاهيم نيز تمايزاتي بين اين دو عرصه وجود دارد؟
ما در ترجمه كتاب‌هاي كودك و نوجوان نسبت به خوراك فكري كه براي مخاطب فراهم مي‌كنيم تعهد و مسووليت بيشتري داريم. مترجم كتاب‌هاي كودك و نوجوان بايد كتاب‌هاي مناسبي را از لحاظ بار محتوايي انتخاب كند. مخاطب بزرگسال به سطحي از رشد و پختگي رسيده كه بتواند خوب و بد را از هم تشخيص دهد و مي‌داند كتابي كه مي‌خواند، يك اثر داستاني و حتی خیالی است؛ اما كودك و نوجوان بايد با خواندن كتاب رشد كند. اين در حالي است كه اين مخاطب شاید گاهی تشخیص ندهد نكات منفي مطرح شده در يك كتاب، در عالم داستان اتفاق افتاده است و نه در زندگي واقعي. البته نباید این نکته را فراموش کنیم که مخاطبان کودک و نوجوان امروزی بسیار فهیم اند و به هیچ وجه شایسته نیست آنها را دست کم بگیریم. ولي به هر حال من ِ مترجم باید در قالب اثری که ارائه می‌کنم مطالب مناسبی را ترویج بدهم تا اینکه او را مدام در معرض محتوی ناشایست قرار بدهم.
البته استثناهايي هم در اين باره وجود دارند. به عنوان مثال در كتاب طنزي مانند مجموعه‌ «بچه دست و پا چلفتي»، مخاطب متوجه مي‌شود كه با يك بچه تخس سر و كار دارد و اتفاقاتي كه مي‌افتند تنها به دليل شيطنت است. در چنين مواردي، اثر بار تربيتي منفي ندارد، اما در كارهاي ديگر به لحاظ محتوايي بايد اثر را درست انتخاب كنيم. در كتاب‌هاي كودك و نوجوان بايد لذت مطالعه و نكات آموزشي، تربيتي به صورت غيرمستقيم تلفيق و به خواننده منتقل شود. آثار اين حوزه بايد به صورت نامحسوس و زيرپوستي اهداف پرورشي خاص خودش را دنبال كند. 

شما به نقش مترجم در انتخاب آثار مناسب كودكان و نوجوانان اشاره كرديد، اما گاه نمي‌توان درباره خوب يا بد بودن يك كتاب به طور قطع نظر داد، به اين دليل كه كليت اثر ممكن است خوب باشد ولي ناهماهنگي‌هايي با فرهنگ بومي كشور داشته باشد. در چنين مواردي بومي‌سازي اثر مي‌تواند راه‌گشا باشد؟
اگر اثر در كل عناصر ارزشمندي دارد اما نكته‌هايي دارد كه با فرهنگ، اعتقادات و اخلاق جامعه ما نمي‌خواند، مترجم مي‌تواند اين نكات را  تعديل كند. البته به شرطي كه به داستان لطمه‌اي نزند؛ اما به نظر من نمي‌توان داستاني را كه در جغرافيا يا زمان خاصي اتفاق مي‌افتد با نام بومي‌سازي تغيير داد.
خوب است كه بچه‌ها با مسائل فرهنگي و تربيتي ساير كشورها هم آشنا شوند. اين آشنايي اين امكان را براي بچه‌ها فراهم مي‌آورد كه از زاويه ديد جديدي به مسائل نگاه كنند و متوجه شوند که به شيوه‌هاي ديگري نيز مي‌توان با مسائل و مشکلات كنار آمد. در ترجمه، تكليف مخاطب با داستان بايد روشن باشد. او بايد بداند اثري را مي‌خواند كه درباره مردمي از كشوري ديگر و با فرهنگي متفاوت است و پس از مطالعه كتاب بايد قادر به ارزيابي فرهنگ‌هاي مختلف باشد و با گستره ديدي وسيع‌تر، افق‌هاي دورتري را ببيند. 

يعني شما معتقديد مخاطب كودك و نوجوان به آن سطح از آگاهي رسيده است كه بتواند تفاوت‌هاي فرهنگي را تجزيه و تحليل كند و دچار تناقض نشود؟
بله! ما نبايد مخاطبمان را دست كم بگيريم. مخاطب از نظر سني از ما كوچك‌تر است اما صاحب شعور است و ما را به خوبي نقد مي‌كند. من پايان‌نامه كارشناسي ارشدم را با موضوع ديدگاه واكنش خواننده به سه اثر «رولد دال»، به نام‌هاي «ماتيلدا»، «جادوگران» و «دني، قهرمان جهان» كار كرده‌ام. بسياري از منتقدان، كارشناسان امور تربيتي، معلمان و والدين معتقدند كه آثار رولد دال به دليل استفاده از عنصر جادو و فانتزي براي كودكان و نوجوانان مناسب نيست، در حالي‌كه اين تحقيق نشان مي‌دهد بچه‌ها به خوبي تخيلي‌ بودن داستان را تشخيص مي‌دهند و پيام اثر را خيلي خوب و درست دريافت مي‌كنند. 

شما در بخش ديگري از صحبت‌تان عنوان كرديد كه مخاطب كودك و نوجوان توان تشخيص اثر داستاني از زندگي واقعي را ندارد، در نهايت نقش ناشر، مترجم و مخاطب را در فرايند انتخاب كتاب مناسب چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
مولف، مترجم و ناشر مي‌توانند ذائقه مخاطب را پرورش دهند. متأسفانه برخي از فعالان اين حوزه فقط به فكر سود خودشانند و دغدغه فرهنگي ندارند و آثار سطحي را به بازار عرضه مي‌كنند. اگر ما 30 درصد كار خوب به مخاطبمان ارائه كنيم و 70 درصد آثارمان بازاري و سطحي باشند، امكان انتخاب را از او گرفته‌ايم. مخاطب ما مي‌خواهد كتاب بخواند و اگر كتاب خوب در اختيارش نباشد، به مطالعه آثار سطح پايين روي مي‌آورد. اين ما هستيم كه ناخواسته چنين خوراكي را براي مخاطبمان فراهم كرده‌ايم. به عنوان مثال وقتي موج جهاني براي مطالعه مجموعه «هري پاتر» ايجاد مي‌شود، دیگر كسي نمي‌پرسد كه اين اثر خوب است يا نه؟! 

شما به عنوان كسي كه در حوزه ترجمه فعاليت دارد، فكر مي‌كنيد بچه‌ها بيشتر تمايل دارند آثار تأليفي بخوانند يا ترجيح مي‌دهند كتاب‌هاي ترجمه شده را مطالعه كنند؟
من فكر مي‌كنم بچه‌ها از اين بحث‌ها فارغند و بسته به اين‌كه سير مطالعاتي‌شان را چطور آغاز كرده‌اند، ناخواسته آن را ادامه مي‌دهند. خانواده و معلمان نيز بر انتخاب آنها تأثيرگذارند اما در نهايت پس‌زمينه داستاني، نثر و زبان اثر است كه در تصميم گيري آنها حرف اول و آخر را مي‌زند.
البته گاهي اوقات در ژانر خاصي اثر تأليفي قوي در داخل كشور نوشته نشده است و به همين دليل بچه‌ها به آثار ترجمه تمايل پيدا مي‌كنند. به عنوان مثال نوجوانان به كتاب‌هاي ژانر وحشت علاقه زيادي دارند؛ اما در اين ژانر، اثر تأليفي خوب کمتر است و بچه‌ها ناچارند نيازشان را در بازار ترجمه برآورده كنند. 

ترجمه‌هاي متعددي از يك اثر توسط ناشران مختلف روانه بازار كتاب مي‌شود. به نظر شما اين اتفاق، خوب است يا نه؟
مطلوب‌ترين حالت اين است كه يك ترجمه خوب و قابل‌قبول از يك اثر به بازار كتاب عرضه شود؛ اما از آنجا كه ما كپي‌رايت را در كشورمان اجرا نمي‌كنيم اين اتفاق نمي‌افتد. خود من اگر متوجه بشوم كه مترجم ديگري در حال ترجمه اثري است، آن كتاب را ترجمه نمي‌كنم؛ اما تبادل‌نظري بين مترجمان وجود ندارد و به همين خاطر مشاهده مي‌شود كه چندين ترجمه از يك اثر به بازار كتاب عرضه مي‌شود. 

دليل بي‌سر و ساماني بازار ترجمه كتاب‌هاي كودك و نوجوان و راهكارهاي حل اين مشكل از ديد شما چيست؟
مشكل با اجراي قانون كپي‌رايت حل مي‌شود. من سابقه همكاري با خانه ترجمه را هم دارم؛ اما حتي در آنجا هم تبادل‌نظرهاي شفاف بين همكاران وجود نداشت. تا وقتي كه ناشران و مترجمان بازاري بدون دغدغه فرهنگي كتاب چاپ و فقط به اين موضوع فكر مي‌كنند كه هرچه بيشتر كتاب منتشر كنند، اين مشكلات وجود دارد. اما با اجراي كپي‌رايت، ناشر متحمل پرداخت هزينه‌هايي مي‌شود و اين باعث مي‌شود فضاي كار جدي‌تر و چه بسا بسیار حرفه‌ای‌تر شود. در اين صورت تنها مترجمان حرفه‌اي در عرصه كتاب‌هاي كودك و نوجوان مي‌‌مانند و نه كساني كه ترجمه كتاب‌هاي كودكان و نوجوانان را كارگاه ترجمه خودشان در نظر گرفته‌اند و از اين رهگذر مي‌خواهند مترجم شوند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها