ايبنا نوجوان: مجموعهي «نگهبانان دروازه»، اثري از «آنتوني هوروويتس» داستاننويس و نمايشنامهنويس است.
«دروازهي كلاغ»، «ستارهي شيطاني»، «طلوع شب» و «گورستان» عناوين اين مجموعه هستند كه بهتازگي با همكاري انتشارات قطره و ايرانبان منتشر شده است.
هوروويتس در اين مجموعه، نجات دنيا را به سرنوشت 5 نوجوان گره زده است. چهار پسر و يك دختر كه همگي نيرويي مشترك براي بستن دروازهي كلاغ و نجات دنيا دارند.
در «دروازهي كلاغ» كه نخستين عنوان اين مجموعه است، با يكي از اين نوجوانان به نام «مت فريمن» آشنا ميشويم. پسري كه 6 سال پيش، هنگامي كه 8 ساله بود، پدر و مادرش را تصادفي از دست داد. او از آن پس با قيم قانوني خود، خانم «گويندا ديويس» زندگي ميكند. اما تنهايي و رفتار ناخوشايند قيمش باعث ميشود مَت به رفتارهايي ناهنجار و غيرقانوني دست بزند؛ رفتارهايي چون سرقت از يك انبار پر از لوحفشرده و از همانجاست كه گرفتاريهاي مت آغاز ميشود. اگر فكر ميكنيد منظورمان از گرفتاري، زندان است، سخت اشتباه ميكنيد! او وارد ماجرايي ميشود كه زنداني شدن را آرزو ميكند!
وقتي مت با پليس دچار مشكل ميشود، او را به خانم «جين درويل» در يوركشاير ميسپارند، اما پس از مدتي مت احساس ميكند با انسانهايي غيرعادي مواجه است. نخستين نشانهها نيز در روياهاي مت بودند: «خانم درويل انگشتش را در خون مار فرو برد و روي شكم و سينهي مت خطي كشيد. خون، گرم و چسبناك بود. سعي كرد تكان بخورد؛ اما بدنش در اختيارش نبود. بعد متوجه شد كه خانم درويل نشانهاي روي پيشانياش ميكشد.»
البته در واقعيت هم نشانههايي به مت هشدار ميدهند: «مت عكسي را برداشت و نگاه كرد. تصويري سياه و سفيد از قبرستان بود كه با لنز تلهفتو گرفته شده بود. افرادي با لباسهاي معمولي سياه در عكس ديده ميشدند كه پسري هشتساله بين آنها بود. مت خيلي سريع او را شناخت و احساس ترس و ناخوشي كرد. او داشت به عكس خودش نگاه ميكرد! اين عكس مراسم تشييع پدر و مادر خودش بود. شش سال پيش. اما اين غيرممكن بود. كسي آن موقع عكس نميگرفت. حتي اگر هم خبرنگار يا كس ديگري عكس گرفته بود، اين عكس اينجا چه ميكرد؟ چرا خانم درويل آن را نگه ميداشت؟»
همين نشانههاست كه مت را به فرار از يوركشاير تشويق ميكند؛ اما تقريباً اين كار غيرممكن است؛ چون اين نوجوان اسير نيروهاي شيطاني شده كه براي باز كردن دروازهي كلاغ به خون او و البته 4 نوجوان ديگر احتياج دارند. أاسفبارتر از همه اين است كه هر كس ميخواهد به مت كمك كند نيز كشته ميشود! آيا مت ميتواند از شر نيروهاي شيطاني خلاص شود و به لندن بازگردد؟
جواب اين سوال در «دروازهي كلاغ» نهفته است. اما اين دروازه تازه شروع ماجراست. در «ستارهي شيطاني» و «طلوع شب»، اين 5 نوجوان با هم آشنا ميشوند. يكي از آنها كودكي خياباني در پرو است كه پس از آشنايي با مت به دروازهي ديگري ميرسند!
«اسكات و جيمي تيلور» دوقلوهای چهارده ساله نيز ديگر نگهبانان دروازه هستند كه نمیدانند که هستند و از کجا آمدهاند، اما همیشه میدانستند که قدرتی خارقالعاده دارند.
بايد ديد اين 4 نوجوان و دختري كه بعدها به گروه آنها اضافه ميشود، ميتوانند دنيا را از جنگ سختي كه در پيش است نجات دهند يا نه.
«دروازه كلاغ»، «طلوع شب» و «ستارهي شيطاني» 3 عنوان نخست اين مجموعه است كه با ترجمهي «مريم ملكوتي» و «نداشادنظر» منتشر شده است.
شادنظر اكنون مشغول ترجمهي عنوان بعدي اين مجموعه يعني كتاب «گورستان» است.
انتشارات قطره و ايرانبان با همكاري يكديگر اين مجموعه را راهي بازار كتاب كردهاند.
سهشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۰ - ۱۲:۲۲
نظر شما