در نشست «بررسی شعر معاصر افغانستان» كه امروز 22 ارديبهشت ماه با حضور جمعي ازشاعران افغاني برگزارشد، تابش،از شاعران معاصر افغان، شاعر افغان، مهمترين مولقه هاي شعر جوان افغان را رويكرد فرامدرنيستي با خصوصياتي نظير شكاكيت، پوچانگاري، رازآميزي، سنتستيزي، جزءگرايي، تفسير درباره خود و توجه به فرهنگ بومي عنوان كرد./
به گفته او، خانه ادبيات افغانستان از زمان تاسيس خود در 1381 به اين سو برنامههاي مختلفي نظير «جشنواره قند پارسي»، «روايت همدلي»، و چاپ نشريات تخصصي درباره شعر و داستان افغانستان را برعهده داشته و براي هرچه نزديكتر شدن ادبيات افغانستان با ادبيات و فرهنگ كشور ايران تلاش ميكند.
رجايي افزود: ما مهاجران افغان سي سال است در ايران حضور داريم ولي متاسفانه نه ما و نه ميزبانان ما با فرهنگ اصيل و پايهدار همديگر آشنا نشدهايم. اين عدم آشنايي كارهاي عجيبي را خلق ميكند! در ايستگاه مولوي به نام نامي شاعر بلندآوازه فارسي، نوشته شده است «زادگاه مولوي بلخِ تاجيكستان» است درحاليكه تاجيكستان اصلا بلخ ندارد. بلخ مال افغانستان است و هنوز هم ديوارهاي خانه اين شاعر پارسي در بلخ افغانستان وجود دارد.
سپس شاعر افغان، قنبرعلي تابش، درباره وجود پستمدرن شعر معاصر و به ويژه شعر جوان افغانستان سخناني ايراد كرد.
وي در تعريف نظريه پستمدرنيسم گفت: نظريه فرا-پسامدرنيسم نظريهاي است با ابعاد مختلف تاريخي، قومي، هنري، فلسفي، سياسي و هنري-ادبي. حدود نيم قرن است كه گرايش پسامدرنيست، ذهن و زبان شاعران و روشنفكران را به خود مشغول كرده و خاستگاه آن مثل بسياري از نحلههاي فكري، غرب است.
تابش در ادامه به نظر يونگ اشاره كرد كه معتقد است خاستگاه پسامدرنيسم اشغال الجزاير توسط فرانسويها بود. در دورهاي از تاريخ، انديشمندان و نويسندگان اصالتاً الجزايري يا آناني كه با اشغال الجزاير سروكار داشتند، ناگهان متوجه لزوم تغيير در ابعاد سياسي فرهنگي جهان شدند. بسياري از نظريهپردازان موثر پسامدرنيست، اصلا الجزايري بودند مثل ليوتار، دريدا، آلتوسر و حتي قبلتر، سارتر بهعنوان پيشگام در عرصه فرامدرنيستي. اينها داراي گرايش جهان سومي بودند و نسبت به سياستهاي فلسفي غرب برخورد انتقادي داشتهاند. درواقع هدف پستمدرنيسم، مركززدايي از غرب بود و آمد كه اروپامداري را كنار بزند.
تابش افزود: به همين ترتيب، نخستين جرقههاي شعر پستمدرنيسم در آمريكا توسط طبقه محروم زده شد، يعني كساني كه از نگاه هاي تبعيضآميز آمريكايي خسته بودند، مثل سياه ها و زنان.
وي در ادامه به چند خصيصه بازر ادبيات و شعر پستمدرنيست اشاره كرد:
1- نگاه جزئي و شخصي (شكستن قالبهايي كه مدرنيته خلق كرده بود)
2- تفسير درباره خود (پستمدرنيسم ادبياتِ خودنويسي است. شاعر و نويسنده پستمدرن در فكر پارادايمهاي غالب نيست، بلكه بر اساس ذهن خود مينويسد. اين خودنويسيها ممكن است گاهي با هنجارها و گفتمان غالب در تضاد باشد. نمود اين رويه در شعر آمريكايي، اعترافنويسي در شعر است كه درواكنش به سنت اعتراف مسيحي شكل گرفتهاست.)
3- سنتستيز و سنتگريز، هم در فرم و هم در محتوا (قالبهايي كه سالها توسط منتقدان ادبي بهعنوان معيارهاي ادبي، تحكيم و استوار شده بود توسط شاعران پستمدرنيست شكسته شدند.)
4- جنونگرايي و جنوننويسي (شاعران سعي كردند نوعي ديوانگي ادبي و شخصيتي را درمقابل آناني كه عقل را جايگزين خدا كرده بودند بنا كنند، اينها ميگفتند عقلگرايي همهچيز نيست، احساس هم چيزهايي براي گفتن دارد.
5- توجه به فرهنگ تودهها دربرابر طبقات والا (نگاه برتري نژادي و طبقاتي در بعضي كشورها رايج بود و كساني ادبيات را متعلق به خودشان ميدانستند. بنابراين بيان بعضي واژهها در شان طبقات والا نبود. اما ادبيات پستمدرنيست معتقد است نبايد به فرهنگ تودهها بهعنوان منابع غني انسانيت بيتوجه باشيم.)
6- شكاكيت و پوچانگاري (نوعي حالت ياس و نااميدي كه ريشه در عقلانيت و سياستهاي مدرنيسم دارد كه جهان را به نابودي كشانده است و البته نهيليسم شرقي افغانستان با نهيليسم نيچه خيلي تفاوت دارد.
7- پيوند مستقيم با زندگي و ارزشهاي انساني
8- صورتستيز و هرجومرجطلب (نوعي هنجارشكني كه نميتواند خود را اسير قواعد كند.)
9- رازآميز و اسرارآلود، مبهم و پيچيده
تابش در ادامه توضيح داد كه تحت تاثير همين نگاه كلي ميتوان شعر معاصر افغانستان را تعريف كرد. او سپس به قرائت نمونههايي از شعر شاعران معاصر افغانستان، زهرا حسينزاده، الياس علوي، فاطمه سجادي، فردوس برين، نقيب آرمين، رحيمه ميرزايي و شعر اعتراضِ مرجان اصغري و طرح خصوصيات بارز پستمدرنيسم در اين نمونهها پرداخت.
به زعم تابش، شعر پستمدرنيست افغانستان چالشهايي هم دارد؛ توجه به بعضي از جنبههاي ساده پستمدرنيسم و غفلت از كاربرد واژگان خاص و تخصصي، تمركز بيش از حد بر جنبه خودنويسي و رازآميزي، از مواردي اند كه شعر معاصر افغانستان را با بحران مخاطب روبهرو خواهند كرد. او معتقد است همين ويژگي باعث شده كه منتقدان، ادبيات پستمدرنيست را متهم به تفننگويي كنند.
در ادامه مراسم، شاعران جوان و پيشكسوت خانه ادبيات افغانستان، مانند «محمد جعفري» و«زهرا بوستاني» برگزيده دوره پنجم جشنواره قند پارسي، «سيد جاويد حسيني»، «ناصر عارفي»، «دكتر حفيظالله شريعتي» دوبيتيسرا، «محمود تاجيك»، «محمدحسين فياض»، «سليمانعلي زكي»، «احمد اهراري»، «محسن سعيدي» و خانمها «زهرا زاهدي»، «زيبا احمدي» و «معصومه موسوي» به شعرخواني پرداختند.
آخرين سخنران مراسم، استاد اسدالله اميري، رايزن فرهنگي سفارت جمهوري افغانستان در ايران بود كه ضمن اشاره به جايگاه تاريخي افغانستان گفت: ممكن است تاريخ افغانستان در يك برهههايي دچار سكتههايي شده باشد، ولي من معتقدم با حضور شما جوانان، افغانستان دوباره به شكوه و بالندگي خواهد رسيد.
اميري فعاليتهاي فرهنگي رايزني فرهنگي در بيستوچهارمين نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران را درجهت ارتقاي فرهنگ افغانستان در سه حوزه خلاصه كرد؛
نخست، حضور افغانستان با مكتوبات فرهنگي خود و حضور 5 غرفه افغان با كتابهاي چاپ افغانستان و نه فقط با پوششها و لباسها؛
دوم، برگزاري نشستهاي فرهنگي در جهت شناساندن نيروها و سرمايههاي فرهنگي افغانستان؛
سوم، برنامه مشترك با اكو شامل اجراي برنامه مشاعره بين سه كشور ايران، افغانستان و تاجيكستان كه در اين برنامه دكتر حفيظالله شريعتي به مقام نخست دست يافت.
استاد اميري در پايان تاكيد كرد بخش فرهنگي خود را موظف ميداند بستر را براي رشد شاعران افغان فراهم كند.
بيست و چهارمين نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران تا 24 ارديبهشتماه در مصلاي بزرگ امام خميني(ره) برپاست.
نظر شما