چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲ - ۰۹:۴۶
فیلسوفان ایرانی، پرچمدار حکمت در مکاتب اسلامی

دکتر علیرضا صدرا،‌ نویسنده و مدرس دانشگاه تهران ،با اشاره به تاثیرات مکاتب فیلسوفان ایرانی بر رویکرد فلسفی اندیشمندان جهان اسلام، گفت: اساسا فیلسوفان و اندیشمندان ایران پرچمدار حکمت در مکاتب اسلامی بوده‌اند، زیرا بسیاری از نظریات از ورای اندیشه آنان ظهور کرده‌اند./

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)_ ایرانیان در طول تاریخ غنی تمدنی خودشان توجهی ویژه به حوزه‌های مختلف علمی داشته‌اند و از این میان، دانش‌های پایه‌ای مانند فلسفه، بعد از ورود اسلام به ایران ماهیتی به مراتب پربارتر از گذشته یافته و مکاتب حکمی گوناگونی از سوی اندیشمندان مسلمان ایرانی تاسیس شده‌اند که مبنای فکر و خردورزی در اعصار آتی شده و در حقیقت، به‌مثابه سنگ‌بنای رای و نظر در حوزه علوم عقلی اسلامی قرار گرفته‌اند. 

امروز، حکمت مشا،‌ متعالیه و اشراق، یادگار دیرینه ابن‌سینا، ملاصدرا و سهروردی در ارجاعات بسیاری از متون پژوهشی فلسفی خودنمایی می‌کنند و حکایت از این موضوع مهم دارند که بخش بزرگی از مباحث فلسفی در جهان اسلام، نشات گرفته از آرای این اندیشمندان است. با این وجود اما امروزه شاهد نظریه‌پردازی‌های نوین در حوزه فلسفه و علوم عقلی، ‌چنان که شایسته است، نیستیم. 

در این راستا با دکتر علیرضا صدرا،‌ نویسنده و مدرس دانشگاه تهران، به گفت‌وگو نشسته‌ایم که حاصل آن از نظرتان می‌گذرد: 

  سیر اندیشه و مکاتب فلسفی اندیشمندان ایرانی تا چه اندازه در دیگر مکاتب از جمله یونان اثرگذار بوده است؟ به بیان دیگر، فلسفه ایران و یونان تا چه اندازه وام‌دار اندیشه یکدیگرند؟ 

اساسا ایرانیان همواره در طول تاریخ، خردورز، موسس مکاتب حکمت و علم و اندیشه ساز بوده‌اند. به یقین راز پیشتازی و پیشاهنگی این ملت در حوزه‌های مختلف دانش بشری از آغاز تاکنون بر هیچ اندیشمندی پوشیده نیست،‌ هم طرح مباحث فلسفی ایرانیان و هم اقدامات اثرگذار آنان که الگویی برای دیگران بوده است، از جمله تاسیس حکمت و حکومت به‌شکلی توامان که سبب شکل‌گیری تمدنی غنی شد.

در پاسخ به سوال شما هم باید بگویم که همه مکاتب فلسفی قبل از اسلام که جامع عقلانیت و در شرق و ایران ظهور کرده و تاسیس یافته بودند، بعدها به یونان انتقال پیدا کردند و به دست فیلسوفانی مانند سقراط، افلاطون و ارسطو رسیدند و به صورت روشمند (منطقی و علمی) تنقیح، تنظیم و تدوین و در قالب تالیف و تدریس ترویج شدند و حکمتی راستین را رقم زدند.

و همواره فیلسوفان مسلمان به‌صورت جامعی از نظرات توجه داشته‌اند. این‌طور نیست؟ 

دقیقا، فیلسوفانی نظیر فارابی، خواجه نصیرالدین توسی، ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا هریک اشاراتی به مکاتب فلسفی پیش از خود، از جمله یونان داشتند اما وجه تمایز آن‌ها در تجمیع تعادل و تعالی حکمت بوده است، زیرا فلسفه را بر پایه توحید عملیاتی کرده، وارد حکومت کردند.

چرا با وجود این سابقه غنی، اکنون بیشتر فلسفه‌خوان داریم و به بیان دیگر تولید نظریات فلسفی چندان محسوس نیست؟ 

برای پاسخ به این سوال اشاره‌ای به سخن ابوالحسن مسعودی(چهره مشهور تاریخ و جغرافیای قرن سوم هجری) خواهم داشت. او می‌گوید که «اندیشه مثل بذر است. تا در هوا است تولید نمی‌شود، نخست باید  در زمین فرو رود تا بارور شده و فراز آید تا ثمربخش شود.» پاسخ سوال شما نیز در همین مساله نهفته است. در واقع، برای این‌که بذر اندیشه و علم مولد شود و  به نهال بدل شده، اثربخش شود، نیاز به رسیدگی دارد.‌ نباید اندیشه را راکد نگه‌داشت، بلکه باید با نظریات متعدد آشنا شد که مهم‌ترین راه آن به ساختار مثلثی و مدل و الگویی سه وجهی از دانشگاه، دولت و صنعت برمی‌گردد که حکایت از تعامل توامان علم و کاربرد آن دارد.

ضمن آن‌که در این مسیر باید حوزه‌های علمیه نیز بیش از گذشته حضور داشته باشند تا در تبیین هرچه بیشتر سیر تفکر اسلامی حضور مضاعف از خود نشان دهند. ما برجسته‌ترین چهره‌های حکمی و فلسفی درا ر در جهان اسلام  داشته‌ایم که پرچم‌دار حکمت در جهان اسلام نیز بوده‌اند و همین که پیامبر(ص) پیش‌بینی کردند اگر حکمت و ایمان در سیارات باشند مردانی از ایران به آن دست پیدا می کنند، نشان از تحقق این پیشگویی پیامبرانه دارد.

اما در جامعه امروز چگونه می‌توان در حوزه‌های علوم عقلی تحول ایجاد کرد، به‌گونه‌ای که صرفا تکیه اندیشمندان بر تکرار دستاوردهای گذشتگان نباشد؟

به نظر من، نمی‌توان از نظریات گذشتگان دوری کرد. درست است که تولید علم و نظریه، هم یک نیاز روزافزون است و هم یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر، اما این موضوع مهم نیاز به مقدماتی دارد. چالش‌های فعلی که با آن دست به گریبانیم، سبب شده‌اند  اندیشمند نتواند ذهن خودش را متمرکز کند. بدترین مشکل فعلی محقق حوزه فلسفه، مشکل اقتصادی است. چنین دغدغه‌ای ذهن را برای تولید نظریه آزاد نمی‌گذارد.

ما در شبکه نخاعی کشور که ارتباطات و تبادل و تعامل میان مغز و اعضای بدنی کشور یعنی میان دانشگاه و صنعت را برقرار می‌کند، ضعف داریم. یعنی از کارآمدی لازم و کافی برخوردار نیستیم و در نتیجه، از این نظر به‌گونه‌ای که بایسته و شایسته است، نتوانسته‌ایم بهره ببریم و چه بسا این موضوع، معضلی برای همه حوزه‌ها باشد.

باید توجه داشته باشیم که اصل پژوهش و مطالعه در حوزه‌های مختلف به‌ویژه رشته‌هایی مانند فلسفه، امری حیاتی قلمداد می‌شود و به دستیابی به نظریات دیگر صاحب‌نظران نیاز دارد.‌ بسیار پیش آمده است که که  بسیاری از منابع مورد نیاز در دسترس یک پژوهش قرار نداشته باشند و به‌همین دلیل، پژوهشی سال‌ها به طول بینجامد. به نظر من، باید امکاناتی قابل قبول برای پژوهش و مطالعه در اختیار محققان قرار داده شوند.

پیشنهاد شما برای برطرف‌کردن این مشکلات چیست؟
اگر استعدادها درست کشف شوند و توامان آموزش نظری و پرورش عملی نیز داشته باشند، می‌توان به ایجاد تحول در حوزه علوم انسانی به‌ویژه فلسفه امیدوار بود.‌ ما باید روی اندیشه‌ها سرمایه‌گذاری و به‌ویژه به مالکیت معنوی توجه کنیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط