دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۱:۰۰
«چرا موز نمی‌خوری؟» کتابی دومخاطبه است

مهدی حجوانی، مترجم «چرا موز نمی‌خوری؟» معتقد است این کتاب دومخاطبه است، از یک‌طرف با بچه‌ها حرف می‌زند و از طرفی دیگر با بزرگ‌ترها.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، احتمالا بارها برای‌تان پیش آمده باشد که به کودکی برخورد کرده باشید که حاضر نیست خوراکی که برایش درنظرگرفته‌اید، میل کند و در مقابل پافشاری شما، مقاومت می‌کند. یاسمین اسماعیل، نویسنده کودک و نوجوان، در کتاب «چرا موز نمی‌خوری؟» به این موضوع پرداخته و در قالب داستانی کودکانه آن را تشریح کرده است. او در این کتاب، داستان میمونی را بیان می‌کند که در مقابل خوردن موز مقاومت می‌کند تا اینکه بالاخره خودش به سراغ موز می‌رود. این کتاب به‌تازگی با ترجمه مهدی حجوانی از سوی نشر افق منتشر شده است.
 
 

مهدی حجوانی درباره این کتاب به ایبنا می‌گوید: «چرا موز نمی‌خوری؟» کتابی تازه با ترجمه‌ اینجانب برای بچه‌هاست که تلنگری هم به بزرگ‌ترها می‌زند. این کتاب حکایت میمونی است که بزرگترش به او اصرار می‌کند یالا موز بخور و میمون موز نمی‌خورد.
 
این نویسنده و پژوهشگر می‌افزاید: اولش نمی‌خواستم کتاب را ترجمه کنم. حسم این بود که در مایه‌های شکم‌سیری و ننربازی نوشته شده. یادم هست بچه که بودم، با اینکه خانواده‌ ما از طبقه‌ متوسط بود، اما در خانه میوه و خوراکی و تنقلات و از این لوس‌بازی‌ها زیاد پیدا نمی‌شد. اگرهم چیزی پیدا می‌شد، کسی به ما تعارف که نمی‌زد هیچ، تازه خوراکی‌ها را توی هزار سوراخ پنهان می‌کردند تا غارت نشوند و جلوی مهمان آبروداری کنند.
 
این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد: بدبختی اینکه وسایل بازی هم پیدا نمی‌شد. بازی‌های ما بیشتر عناصر چهارگانه بود: آب، باد، آتش و خاک. آب‌بازی و برف‌بازی و سرسره و گاهی آبتنی توی استخر و رودخانه، بادبادک هوا کردن، آتش افروختن و سیب‌زمینی‌های نیم پخته با نان بربری، بازی «قلعه‌ شاه مال منه» روی کپه‌های خاک و بازی‌های بدون خرجی که وسایلش چوب و سنگ و سنگریزه و استخوان بود که توی کوچه‌ها و خرابه‌ها ریخته بود. حتی خودمان باید برای خودمان از تو کوچه‌ها همبازی دست‌و‌پا می‌کردیم. خوبیش این بود که بزرگ‌ترها زیاد کاری به کارمان نداشتند.
 
حجوانی می‌گوید: متمدنانه‌ترین کار ما این بود که مدرسه دولتی می‌رفتیم، وگرنه در روزهای تعطیل و تابستان، صبح تا شب برای خودمان توی کوچه‌ها ولو بودیم و آتش می‌سوزاندیم. کارمان فوتبال تیغی و سگ‌بازی و مردم‌آزاری بود. مجموعا کودکی‌های من سخت بود و البته به دیگران هم از ناحیه‌ بنده سخت می‌گذشت. یک‌جور یتیم فرهنگی بودم. هربار که فیزیکی یا متافیزیکی زمین می‌خوردم انگار خودم باید دستم را روی زانویم می‌گذاشتم و یا علی می‌گفتم و بلند می‌شدم.

وی می‌افزاید:‌ تمام کودکی‌‌ام زمین‌خوردن و گریه‌کردن و بلندشدن بود. انگار به قول اگزیستانسیالیست‌ها در هیچستانی پوچ رها بودم و باید خودم گلیمم را از آب بیرون می‌کشیدم و راهم را پیدا می‌کردم. درواقع دوره دوره‌ پدرسالاری بود و بچه‌ها را زیاد داخل آدم حساب نمی‌کردند. نه کسی مراقب درس و مشق من بود و نه وقتی آسیب می‌دیدم خبری از دکتر و دوا بود. وقتی با پای لنگ یا صورت زخمی به خانه می‌‌آمدم مادرم زیاد نمی‌پرسید که چی شده؟ اگر هم می‌پرسید، می‌خواست اطلاعات عمومی‌اش بالا برود! اما بچه‌های امروز متعلق به دنیای امروز هستند و خب کتابشان هم گاهی باید کتابی از این دست باشد.
 
 
به گفته حجوانی، «چرا موز نمی‌خوری؟» کتابی دومخاطبه با تصویرهایی زیباست. از یک‌طرف با بچه‌ها حرف می‌زند و از طرفی دیگر با بزرگ‌ترها.
 
نشر افق، کتاب «چرا موز نمی‌خوری؟» را با شمارگان دو هزار نسخه و قیمت 38 هزار تومان منتشر کرده است.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها