به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، نشست تخصصي کتاب ماه تاريخ و جغرافيا به بررسي «تاريخ جامعه شناسي» اختصاص داشت. اين نشست در سراي دايمي اهل قلم با حضور متخصصان تاريخ و پژوهشگران برگزار شد.
در نشست «تاريخ جامعهشناسي» دكتر عليمحمد ولوي، دكتر عباس منوچهري، دكتر حسن حضرتي و حبيباله اسماعيلي سردبير كتاب ماه تاريخ و جغرافيا حضور داشتند و به بحث و گفتوگو درباره تاريخ جامعهشناسي پرداختند.
حسن حضرتي در ادامه سخنانش افزود: همواره مناقشهاي بين مورخان و جامعهشناسان وجود دارد. هر چند در ميان همه نحلهها و پارادايمها چنين مناقشه پايانناپذيري ديده ميشود. اين جدال از تفاوت بنيادين ميان دو دانش ريشه ميگيرد. البته ممكن است بر اثر رويكردهاي خاصي، مناقشه آن دو ضعيف بشود اما هرگز از بين نميرود.
وي گفت: به هر حال معمولا علوم را تشكيل يافته از سه جزء ميدانند، موضوع، روش و غايت. موضوع، نقطه اشتراك ميان جامعهشناسي و تاريخ بهحساب ميآيد. چون موضوع هر دو «انسان» است. تاريخ، انسان ماضي و جامعهشناسي، انسان كنوني را مورد پژوهش قرار ميدهد. از اين نظر، اين دو دانش چندان مناقشهاي با هم ندارند اما تعارض جدي در روش و غايت است كه پديد ميآيد.
وي افزود: روش جامعهشناسي، تعميمي است و به گزارههاي فرازماني و فرامكاني ميانجامد در حالي كه مورخان به دنبال گزارههاي علمي و تعميمي نيستند. به اين دليل كه تاريخ، دانش تقريظي است و در جستوجوي نامهاست. پس اگر رويكرد تعميمي علوم را بپذيريم، آنگاه دانش تاريخ در طيف مقابل آن قرار ميگيرد .از حيث غايت هم مورخان، برخلاف جامعهشناسان، بدنبال شناخت و توصيف گسترده، با محوريت گزارههاي زمانمند و مكانمند هستند.
اين استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: در حالي كه غايت جامعهشناس ارايه گزارههاي علمي و تعميمي، در قالب نظريه، است. اين تفاوتي است كه ميان مورخ و جامعهشناس وجود دارد. البته كساني اين نظريه را نقد ميكنند و نميپذيرند. آنچه من بازگو كردم، ديدگاه ضد تاريخهاست. گروه مقابل آنها حاضر نيستند بپذيرند كه سر و كار تاريخ فقط با نامهاست. آنها ميگويند هنگامي كه از يك رويداد صحبت ميكنيد، بايد از مفاهيم عام استفاده كنيد پس تفاوتي ميان تاريخ و جامعهشناسي وجود ندارد.
وي افزود: به هر حال در دورهاي كه مورخان فقط به تاريخ سياسي توجه داشتند، سخن آنها براي جامعهشناسان قابل فهم نبود. از آن زمان كه تاريخ از حوزه سياست به جامعه روي آورد و به ساختارها و فرآيندها هم پرداخت، اين بيگانگي كم شد. آنچه در واقع اين دو دانش را از هم دور ميكند، همان مساله غايتها و روشهاست. اين سبب ميشود كه دغدغههاي آنها متفاوت باشد.
حضرتي گفت: البته در جامعهشناختي تاريخي، يعني مطالعه جامعهشناختي با رويكرد تاريخي، ابهامي وجود ندارد. آنچه بحثبرانگيز است اين است كه اگر جامعهشناختي تاريخي يك بحث بين رشتهاي است، در اين ميان مورخان چه نقش و وظيفهاي دارند؟ به نظر من چون مورخ با نظريه سر و كار ندارد، پس نقشي هم نميتواند بازي كند. روشن است كه چون نقطه عزيمت جامعهشناختي تاريخي، دانش جامعهشناسي است، طرف گفتوگوي او هم جامعهشناساناند، نه مورخان.
اين پژوهشگر تاريخ يادآور شد: تاريخپژوه، تنها ميتواند در حوزه تاريخ جامعهشناسي، يعني مطالعه تاريخ با رويكرد جامعهشناختي، فعال باشد چون موضوع هر دو، انسان است و ارتباطي با نظريهپردازي ندارد. مساله ديگر اين است كه شناسايي دادهها، با تبيين همراه است.
وي افزود: اكنون اين پرسش پيش ميآيد كه آيا مورخان ميتوانند تببين كنند يا وظيفه آنها فقط اين است كه منابع را در اختيار جامعهشناسان قرار بدهند؟ ما در تاريخ جامعهشناختي، آناليز و تبيين هم انجام ميدهيم. اين كار با تبديل نامها به متغيرها انجام ميشود و بدين گونه گزارهاي علمي شكل ميگيرد. پس شناسايي نميتواند يك كار علمي تلقي بشود، مگر آن كه قابل تعميم باشد.
حسن حضرتي خاطرنشان كرد: اين را هم بايد در نظر داشت كه مورخ هنگامي كه درباره تاريخ سخن ميگويد، ارتباطي با گزاره علمي ندارد اما زماني كه موجبات يك رويداد را مورد بررسي قرار ميدهد، با علم سر و كار خواهد داشت.
وي افزود: تاريخ جامعهشناختي، به تاريخ نظري بسيار نزديك است. مورخان ميخواهند در توصيف گسترده بمانند و كاري به نظريهپردازي ندارند. پس جامعهشناسي تاريخي را بايد جامعهشناسان بخوانند. وظيفه مورخ مطالعه تاريخ جامعهشناسي است. مورخ بدنبال امر واقع است و هنگامي كه به نظريه ميرسد، متوقف ميشود. البته چه بسا بشود كه در تاريخ به نظريهپردازي هم پرداخت.
اين استاد دانشگاه يادآور شد: اما تاريخ، تاكنون دست به چنين كاري نزده است. در جامعهشناسي تاريخي، از دادهها به نظريه ميرسند اما در تاريخ جامعهشناسي، از نظريه است كه به سراغ دادهها ميروند. آنچه در اينجا اصل و بنيان است، نظريه است.
جمعه ۱۶ مهر ۱۳۸۹ - ۱۰:۳۷
نظر شما