شنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۴
هرگونه مواجهه با «وضعیت موجود» مستلزم اتخاذ پروژه‌ای فکری است

صادقی زاده می‌گوید: هرگونه مواجهه با «وضعیت موجود» مستلزم اتخاذ پروژه‌ای فکری است در غیر این صورت علوم انسانی از رسالت خود بیگانه می‌شود. اهمیت و ضرورت داشتن پروژه فکری بخشی جدایی ناپذیر از رسالت ذاتی علوم انسانی است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) پردیس سیاسی: تصور انسان بدون بهره‌داشتن از قابلیت تفکر و زبان برای بسیاری از ما ناممکن است. آنچه امروزه به عنوان میراث بشریت به آن تکیه داده و به مدد آن به جهان تکنولوژیک و پیشرفته کنونی رسیده‌ایم، همه از همین ویژگی نشات گرفته است؛ همان‌طور که می‌دانیم دانش در طول تاریخ در میان اقوام گوناگون منتقل شده است و همواره عده‌ای بوده‌اند که ثمرات علم در یک گوشه این کره خاکی را به سمت دیگر جهان برده‌اند و تمدن‌های بشری و جریان‌های تاریخی را شکل داده‌اند. از دیرباز ترجمه برای انسان‌ها این فرصت را ایجاد کرده است که از دانش هم‌نوعان خود بهره‌مند شوند و این موضوع همچنان نیز پابرجاست، اما ترجمه نیز مانند تمام دستاوردهای بشری در طی زمان دچار دگرگونی‌هایی شده و در حوزه‌های گوناگون علم الزامات مختلفی را طلب می‌کند، یکی از این حوزه‌های پر چالش علوم انسانی و به ویژه فلسفه است؛ مترجم این آثار باید چطور به انتخاب دست بزند؟ ذهن مترجم و پروژه فکری او در این مسیر چقدر لازم و چقدر موثر است؟ سلمان صادقی‌زاده از جمله مترجمانی است که در سال‌های گذشته به شکل متمرکز به ترجمه آثار آلن تورن به فارسی پرداخته و به تعبیری می‌توان گفت اندیشه تورن با ترجمه‌های او به خوانندگان فارسی زبان معرفی شده است، در رابطه با این موضوع گفت‌و‌گویی با او داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:
 
بخشی از انتخاب ترجمه متون علوم انسانی در حوزه‌های گوناگون مسلما به دغدغه و نگاه مترجم این آثار باز می‌گردد، اما این موضوع را باید متفاوت با داشتن پروژه فکری دانست موضوعی که در آثار ترجمه‌ای شما وجود دارد، به نظر شما داشتن پروژه فکری برای ترجمه آثار علوم انسانی، چقدر ضروری و با اهمیت است؟
نفسِ ترجمه متون علمی‌ در رشته‌های مختلف از آنجایی که به انتقال دانش کمک می‌کند، ارزشمند است اما زمانی این ارزش دوچندان می‌شود که ترجمه متون افزون بر انتقال دانش بتواند در توسعه و پیشرفت جامعه هدف موثر باشد. یک اندیشمند زمانی می‌تواند در زیست­ جهان اجتماعی و فرهنگی خود مفید باشد که نیازهای آن را درک و در قالب پروژه­‌ای فکری بدانها پاسخ دهد. این امر در ساحت علوم انسانی اهمیت ویژه­‌ای می‌یابد.

به نظر من، پژوهشگر علوم انسانی پیش از آنکه پروژه‌ای فکری را طراحی یا دنبال کند، ابتدا باید چند پرسش کانونی را از خودش بپرسد: نخست آنکه وضعیت موجود جامعه من چیست؟ دوم آنکه کاستی‌های این وضعیت کدامند؟ و سوم آنکه چگونه می‌توان بینشی صحیح برای رفع این کاستی‌­ها ارائه داد؟ من عمدأ از واژه «بینش» به جای «دانش» استفاده می‌­کنم زیرا به نظر من علوم انسانی بیش از آنکه از جنس دانش باشد از جنس بینش است و حل مشکلات جوامع بشری نیز بیش از هر چیز نیازمند بینشی صحیح است. اگر شما می­‌بینید جهان امروز به لحاظ دانش توسعه بسیاری پیدا کرده است اما بشر امروز را به هیچ وجه نمی‌توان خوشحال تر یا خوشبخت ­تر از گذشتگان دانست ریشه در همین واقعیت دارد.

بی‌تردید ما در الگوهای فکری دچار نارسایی‌­های عمده‌ای هستیم و همین عامل موجب شده است تا از درون بستری مطلوب، نتایجی نامطلوب حاصل شود. رفع این نارسایی­‌ها، تلاشی فکری را می‌طلبد. به بیان دیگر، هرگونه مواجهه با «وضعیت موجود» مستلزم اتخاذ پروژه‌ای فکری است در غیر اینصورت علوم انسانی از رسالت خود بیگانه می‌شود زیرا رسالت علوم انسانی چیزی نیست جز خدمت به انسان به مثابه نوع و انسانیت به مثابه آرمان. در واقع، اهمیت و ضرورت داشتن پروژه فکری بخشی جدایی ناپذیر از رسالت ذاتی علوم انسانی است.
 
در سال‌های اخیر ما شاهد افزایش ترجمه‌های پروژه‌محور هستیم، شما علت اصلی را چه می‌دانید، نیاز و استقبال مخاطب یا ترجیح مترجم و ناشر؟
به نظر من این امر می‌تواند دو دلیل عمده داشته باشد: یکی از دلایل این امر تخصصی شدن فزاینده حوزه‌های دانش است به نحوی که افراد بر قلمروی محدودی از دانش تمرکز می‌کنند و این روش نوعی پروژه‌­مندی را به ذهن متبادر می‌­کند. دلیل دوم، وجود ادراکی مشخص از سودمندی حوزه­‌ای از دانش است. به نحوی که شما به این نتیجه می‌رسید که حوزه‌ای خاص از دانش می‌تواند سودمندی اجتماعی بیشتری را به همراه آورد. به نظرم این قسم دوم مهمتر است. برای مثال در دهه‌های اخیر حجم وسیعی از آثار پست مدرن ترجمه و ارائه شد. اما به راستی تاثیر این آثار در قلمروی علوم انسانی چه بود؟ کدامیک از نیازهای جامعه ایرانی را پاسخ می‌داد. در جامعه‌ای که هنوز مدرن نشده است شما بیایید از نحله‌های پست مدرن ترجمه کنید در گستره بسیار وسیع. البته این سخن دال بر انکار اهمیت نظری این مباحث نیست؛ همانطور که در ابتدا گفتم نفسِ ترجمه متون علمی‌ارزشمند است اما اگر از منظر ضرورت، اهمیت و تاثیرگذاری فکری نظر کنیم، آنگاه باید دیگر جنبه‌های پروژه‌های فکری را نیز به محک آزمون گذارد. روی هم رفته، تصور می‌رود علت اصلی ترجمه‌­های پروژه‌محور بیش از هر چیز ترجیح مترجمان باشد.
 
به نظر ترجمه پروژه‌محور دارای چه شاخص‌هایی است. آیا اگر زمینه همکاری گروهی در این حوزه ایجاد شود، مفیدتر نیست؟ یا به شکل فردی هم می‌توان به نتیجه مطلوب رسید؟
شاید بتوان مهم‌ترین شاخص‌های ترجمه پروژه‌محور را عبارت دانست از داشتن موضوعی یگانه، پرداختن به مشکل‌ه­ای خاص یا معرفی حوزه‌­ای مشخص از دانش. در رابطه با بخش دوم پرسش شما نیز باید گفت بی تردید کار گروهی می‌تواند در انجام این امور نتایج بهتری در پی داشته باشد. اما در شرایطی که بسترهای لازم برای این امر مهیا نیست، به نحو گریزناپذیری این پروژه‌ها ماهیتی فردی پیدا می‌کند.

از نظر شما مهم‌ترین چالش‌هایی که در ترجمه آثار فلسفی به شکل پروژه‌های فکری وجود دارد، کدامند؟
شاید بتوان مهم‌ترین چالش را در بازار راکد اندیشه سراغ گرفت. امروزه اندیشه‌ها به سختی مخاطب می‌یابند و به دلیل شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور، افراد زمان و فرصت کمتری برای مطالعه آثار علمی‌دارند؛ به ویژه آثاری که بنابر ماهیت از روی فراغت مطالعه شود یا به منظور انجام پژوهش دنبال شود و الزام دانشگاهی به همراه نداشته باشد. رکود در عرصه تقاضای فکری بزرگترین چالش در عرصه عرضه دانش است و مهمترین شاخص آن را نیز می‌توان در کاهش تیراژ کتاب‌ها و کاهش خرید کتاب دید.

به ترجمه‌های شما نیز بپردازیم، شما تا به حال چه آثاری از تورن را به فارسی ترجمه کرده‌اید؟ آخرین اثری که از این متفکر ترجمه کرده‌اید کدام است و چه ویژگی‌هایی دارد؟
تاکنون آثار عمده‌­ای از تورن را ترجمه کرده‌ام که عبارتند از «پارادایم جدید»، «برابری و تفاوت: آیا می‌توانیم با هم زندگی کنیم؟» و «دموکراسی چیست؟» آخرین اثری که از تورن ترجمه کرده­ام و به تازگی انتشار یافته کتاب «بازگشت کنشگر: نظریه اجتماعی در جامعه پساصنعتی» است.

کتاب «بازگشت کنشگر» به لحاظ تئوریک خیلی مهم است و تصور می‌کنم مطالعه آن برای دانش ­آموختگان علوم اجتماعی و به ویژه جامعه ­شناسی بایسته است. تورن در این کتاب، جامعه ­شناسی کلاسیک را مورد نقد و جرح جدی قرار می‌دهد و معتقد است که جامعه شناسی از بدو پیدایش خود مفهوم «نظام اجتماعی» را به مهمترین مولفه تحلیل جامعه ­شناختی بدل کرد و نقش کنشگران اجتماعی را به حاشیه برد؛ به نحوی که کنشگر تنها در پیوند با الزامات نظام و ایفای نقش­های اجتماعی معنا می‌­شد. تورن نحله‌­های عمده جامعه‌شناسی کلاسیک از جمله ساختارگرایی، کارکردگرایی و تکامل‌­گرایی و حتی نظریه‌های متأخرتری مانند نظریه گفتمان را مورد انتقاد قرار می‌دهد و معتقد است که این مکاتب اساسا ماهیتی ایدئولوژیک دارند و با دستکاری واقعیت اجتماعی، تا مدت‌ها امکان کنشگری اصیل را نفی و این‌گونه وجود کنشگر را انکار کردند.

تورن در این اثر نظریه جدید «جامعه شناسی کنش» را ارائه می‌­کند و آنرا منطبق با نیازهای جامعه پساصنعتی می­داند. به نظر تورن جامعه‌­شناسی کلاسیک مولود فضای تاریخی جامعه صنعتی بود، اما این برساخته علمی‌از فهم و تبیین مناسبات جامعه پساصنعتی ناتوان است. اگر جامعه­‌شناسی­ کلاسیک را بر مطالعه نظم اجتماعی متمرکز بدانیم، جامعه شناسی کنش بر تغییر اجتماعی تمرکز دارد و مطالعه جنبش‌­ها را بر مطالعه ساختارها تقدم می­‌بخشد.

تورن در کتاب «بازگشت کنشگر» می‌کوشد تا نشان دهد جامعه، تاریخ و سیاست چیزی نیست جز برآیند کنش فردی و جمعی کنشگران اجتماعی. به بیان دیگر جهان اجتماعی آینه‌گردان کنش کنشگران اجتماعی است و اصالت یا استقلال ذاتی و ابدی ندارد. شاید بتوانم اینگونه سخن او را باز صورت‌بندی کنم؛ هرچند ممکن است به بیان و نظر خودم نزدیک شده باشم: ماییم که تاریخ خود را می­‌سازیم هرچند در فرایند ساختن آن تاریخمند عمل می­‌کنیم.
 
در واقع می‌توان گفت شما آلن تورن را به مخاطبان فارسی زبان معرفی کردید، برای آینده باید منتظر چه ترجمه‌هایی از شما باشیم؟ انجام پروژه‌ای جدید یا ادامه پروژه پیشین؟
به زودی نسخه جدید کتاب پارادایم جدید با عنوان «پارادایم جدید برای فهم جهان امروز» منتشر خواهد شد. همچنین کتاب «صدا و نگاه: تحلیلی بر جنبش‌های اجتماعی» اثر دیگری است که با همکاری در دست ترجمه دارم و در صورت پیشرفت معمول کار در آینده­ای نزدیک نهایی خواهد شد.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها