كاميار عبدي گفت: تاريخ ما را براي ما خارجيان نوشتهاند. تا زماني كه حسن پيرنيا تاريخ «ايران باستان» را ننوشته بود، آنچه درباره تاريخ باستان ميانديشيديم، همان سلسلههاي پيشداديان و كيانيان بود و يك تاريخ اسطورهاي داشتيم. بعد از كشف خط ميخي بود كه «راولينسون» كتاب «هفت پادشاهي مشرق زمين» را نوشت.
ابتدا كاميار عبدي گفت: بايد اين مساله را قبول كنيم كه تاريخ ما را براي ما خارجيان نوشتهاند. تا زماني كه حسن پيرنيا تاريخ «ايران باستان» را ننوشته بود، آنچه درباره تاريخ باستان فكر ميكرديم ميدانيم، همان سلسلههاي پيشداديان و كيانيان بود. نه هخامنشيان را ميشناختيم و نه ساسانيان را و يك تاريخ اسطورهاي داشتيم. بعد از كشف خط ميخي بود كه «راولينسون» كتاب «هفت پادشاهي مشرق زمين» را نوشت.
وي افزود: جلدهاي 5 و 6 و 7 كتاب «هفت پادشاهي مشرق زمين» مربوط به ايران باستان است. پيرنيا هم از كتاب راولينسون استفاده كرده است. باستانشناسي ما را هم خارجيها تدوين كردهاند اما اين روزها ديدگاه افراطي وجود دارد كه ميگويد هر آنچه خارجيها درباره ايران نوشتهاند، نادرست است و ما بايد خودمان تاريخ ايران را بنويسيم. براي اين ديدگاه، حتي واژه علمي را هم به كار نميبرم زيرا سخن بسيار سخيفي است.
مشكل ديگر اين است كه بازار كتاب ما پُر از كتابهاي تاريخي بي فايده است. هر كس با هر مقدار از دانش ميخواهد درباره گذشته تاريخي ايران كتاب بنويسد و اظهار نظر بكند. در حالي كه اين وظيفه باستانشناساني است كه جوهر نگارش عمومي و عامه پسند را دارند. آنها بايد كتابهايي بنويسند كه براي دانشآموزان قابل استفاده باشد. چاپ گزارشهاي حفاريها، براي عامه مردم قابل درك نيست و به كار آنها نميآيد.
وي افزود: متاسفانه ما باستانشناسان بي توجه به پيشينه حرفه خود هستيم. خيلي كم در زمينه سابقه كارهاي باستانشناسي در ايران كار شده است. شايد كساني كه در اين زمينه قلم زدهاند، شمارشان به تعداد انگشتان يك دست نرسد. اين نشان ميدهد كه در ايران به آن بلوغ علمي نرسيدهايم كه پيشينه خود را بازشناسي كنيم. فكر ميكنم تنها 10 يا 12 مقاله درباره تاريخ باستانشناسي ايران نوشته شده باشد.
اين پژوهشگر باستانشناسي يادآور شد: نخستين نوشته «امانتداري خاك» عنوان داشت كه از تاليفات زندهياد مصطفوي بود. چندين سال پيش هم غلامرضا معصومي در اين باره مطالبي نوشت كه بعدها به صورت كتاب منتشر شد اما بيشترين كارها درباره تاريخ باستانشناسي ايران از سوي ملك و در دهه شصت انجام شده است.
عبدي يادآور شد: برخي از باستانشناسان اروپايي كه در ايران كار كردهاند، به هيچ نهاد آموزشي وابسته نبودند. يكي از آنها «پوپ» بود كه از روي علاقه شخصي به ايران آمد. تمام هزينههاي حفاريها را هم از جيب خود پرداخت. او ناگزير بود براي اين كه هزينهها را پرداخت كند، مقداري از اشياء بدست آمده را بفروشد. پوپ حتي هزينه چاپ كتابش «بررسي هنر ايران» را از جيب خود پرداخت.
يك نكته ديگر هم كه بايد به آن توجه كرد، تدوام سنت در نزد اروپايياني است كه درباره باستانشناسي كار كردهاند. در نيمه اول قرن نوزدهم موسسهاي به نام «پژوهشهاي شرقشناسي» در آلمان تاسيس شد و از همان موقع مجلهاي را چاپ كردند. اولين شماره مجله آنها در سال 1846 ميلادي منتشر شد. شگفت است كه اين مجله هنوز هم انتشار مييابد. در سال 1715 نيز در انگلستان مجلهاي از سوي «انجمن دوستداران اشياء عتيقه» شروع به انتشار ميكند كه الآن هم منتشر ميشود. يعني سيصد سال است كه مجله آنها در اختيار خوانندگان قرار ميگيرد اما متاسفانه در ايران چنين تداومي وجود ندارد.
اين استاد باستانشناسي يادآور شد: در سال 1316 موزه ايران باستان ساخته شد. آنقدر اين ساختمان وسيع بود كه ديدند اگر همه اشياء باستاني به دست آمده را جمع كنند، يك گوشه موزه هم پُر نميشود. اين بود كه مجوزهاي بي رويهاي براي حفاري صادر كردند. اين مجوزها به باستانشناسان خارجي داده مي شد. هنگامي هم كه دولت آن موقع ميخواست قانون عتيقه جات را بنويسد از «هرتسفلد» تقاضا كرد كه اين كار را برعهده بگيرد، چون در سراسر ايران يك نفر ايراني پيدا نميشد كه صلاحيت نوشتن چنين قانوني را داشته باشد.
اروپايياني هم كه در ايران دست به حفاري ميزدند ، پنجاه درصد اشياء به دست آمده را براي خود برميداشتند. چنين كاري در هيچ كجا سابقه نداشته كه دولتي به عدهاي باستانشناس بيگانه اجازه بدهد كه نيمي از آنچه را كه از كاوشها به دست ميآورند، با خود ببرند. البته اين قانون در سال 1326 لغو شد.
عبدي خاطرنشان كرد: گاهي اتفاقات تاسف باري هم پيش ميآمد. هنگامي كه «لويي وانيدرنك» در خورين، نزديك تهران، در سال 1954 حفاري ميكرد، ظرفي از سفال عصر آهن پيدا ميكند و آن را تحويل «آندره گدار» رييس موزه ملي ايران ميدهد. چند هفته بعد همان ظرفي را كه در اختيار گدار گذاشته بود، در مغازهاي در خيابان منوچهري ميبيند كه به بهاي 75 تومان فروخته ميشد. وقتي موضوع را با دولت ايران در ميان ميگذارد، دولت به كار گدار خاتمه ميدهد و مصطفوي را رييس تشكيلات باستانشناسي ميكند. اين نشان ميدهد كه بسياري از انتقادهاي كه از باستانشناسان خارجي ميكنند، درست است و حسابرسي در كار آنها وجود نداشته است.
سپس عمران گاراژيان، استاد باستانشناسي دانشگاه تهران گفت: اسناد ميگويند كه در سال 1287 خورشيدي به بعد در حوزه تهران يك سري كاوشها در فيروزكوه انجام شده است. در همان سالها يك عده در قبر كيخسرو دست به حفاري ميزنند تا به آثار عتيقه برسند.
پرسش اين است كه اينها چه كساني بودهاند و چرا اين كار را ميكردند؟ به احتمال بسيار آنها به قصد تجارت و جابجايي پول دست به حفاري زدهاند. باز اسناد ميگويند كه از يك گروه در رشت تعدادي اشياء چيني گرفته ميشود كه در نتيجه حفاري به دست آمده بود.
قرار ميشود كه آنها را براي كارشناسي به تهران بفرستند. سه ماه طول ميكشد تا اشياء به تهران برسد اما عجيب است كه سر از دربار در ميآورد. از همه عجيبتر آن كه در اين ميان اشياء را عوض كرده بودند. اين مثالها، بافتار جامعه آن روز ايران را در خصوص باستانشناسي و مسايل آن نشان ميدهد.
گاراژيان يادآور شد: در زمان قاجاريه، باستانشناسان فرانسوي از دولت ايران مجوز داشتند كه در هر كجاي ايران كه ميخواهند دست به حفاري بزنند. هنگامي كه يك گروه اروپايي كه مليتي غير از فرانسوي داشت، در چشمه علي شهر ري دست به حفاري ميزند سفير فرانسه به شدت اعتراض ميكند و وزارت خارجه ايران قاجاري را تحت فشار مي ذارد. كسي هم نبود كه به سفير فرانسه بگويد كه اين مساله چه ارتباطي به شما دارد؟ همين است كه «دومنكنم» فرانسوي از اشياي به دست آمده، هر چه را ميخواست براي خود برميداشت. به هرحال باستانشناسي آن دوره چنين وضعيتي داشت و اصلا برپايه اصول آكادميك نبود.
نظر شما