شنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۹ - ۱۲:۳۰
معارضان كربلا و شبيخون فرهنگي، كوفيان را در برابر امام حسين(ع) قرار داد

نويسنده كتاب «بازخواني تفكر عثماني در واقعه كربلا» با اشاره به برخي از جريان‌هاي حاكم بر آن عصر كه در آثار عاشورا پژوهشي كمتر به آنها توجه مي‌شود، اقدامات معارضان واقعه كربلا و شبيخون فرهنگي آنها را از مهمترين دلايل قرار گرفتن كوفيان در برابر لشكريان امام حسين(ع) خواند./

حجت‌الاسلام محمدرضا هدايت‌پناه، عضو هيات علمي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در گفت‌وگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) اين كتاب را بازخواني تفكر سياسي ـ مذهبي معارضان كربلا دانست و اظهار كرد: مقصود از معارضان كربلا، افرادي اند كه حمايتشان را از حضرت مسلم برداشتند و همچنين نيروهايي كه از كوفه اعزام شدند و سپاه عُمر را تشكيل دادند. اين پژوهش بررسي مي‌كند كه نيروهاي معارض كربلا كه در صف دشمنان قرار گرفتند، چه تفكر سياسي ـ مذهبي داشتند و منطقشان براي مبارزه در قيام كربلا چه بود؟

وي درباره انگيزه‌هايي كه موجب شدند اين موضوع را براي پژوهش و تاليف برگزيند، گفت: زماني كه اين موضوع را براي بررسي انتخاب كردم، اين شبهه را در نظر داشتم كه اكنون وهابيون به اشكال مختلف در كشورهاي اسلامي و سايت‌هاي گوناگون آن را بيان مي‌كنند. آنها مي‌گويند در آن زمان، كوفه پايگاه تشيع بوده و كوفيان خود نامه‌اي به مسلم نوشتند و سپس او را تنها گذاشتند، اين مساله موجب شد مسلم شكست بخورد. همچنين، نيروهايي كه براي نبرد در كربلا اعزام شدند از كوفه بودند، اين مساله نشان مي‌دهد خود شيعيان امام حسين(ع) را دعوت و ايشان را سرنگون كردند! آنها اين شبهه را در آثار و سخنراني‌هاي خود به كرات بيان مي‌كنند.

نويسنده و پژوهشگر تاريخ اسلامي عنوان كرد: در مقدمه اين كتاب نوشته‌ام كه آنها با چه مقدمات تاريخي مي‌خواهند اين موضوع را رواج دهند كه شيعيان با اين عزاداري‌ها در حقيقت سرپوشي بر جنايات خود گذاشته‌اند. اين شبهه، شبهه ساده‌اي نيست، آنها ديگر با نمادهاي عزاداري كاري ندارند، بلكه با ضربه‌زدن به ريشه‌هاي اعتقادي شبهه افكني مي‌كنند!

حجت‌الاسلام هدايت‌پناه با اشاره به اين كه «اين كتاب با بيان مفاهيم سياسي ـ مذهبي و بستر تاريخي اين مفاهيم كه شيعه به چه معنايي است و پايگاه تشيع چگونه در كوفه شكل گرفت، به تبيين مباني تفكر عثماني مي‌پردازد» بيان كرد: در زمان واقعه كربلا چند حزب سياسي ـ مذهبي فعاليت مي‌كردند كه از اين ميان مي‌توان به احزاب علوي و عثماني به عنوان مشهورترين احزاب اشاره كرد ـ عثماني همان حزبي است كه اكنون با عنوان امويان از آنها ياد مي‌كنيم ـ برخورد دو تفكر علوي و عثماني در جهان اسلام در جنگ‌هاي جمل و صفين رخ داد. چنانچه تبيين اين مباحث به درستي صورت نگيرد، مغالطه‌هاي فراواني در اين باب صورت خواهد گرفت.

«برنامه‌هاي تغيير هويت سياسي ـ مذهبي كوفه» بخش ديگري از مباحث اين كتاب را به خود اختصاص مي‌دهد كه پرده از مسايل فراواني بر مي‌دارد. نويسنده و پژوهشگر تاريخ اسلام در اين زمينه عنوان كرد: در اين‌باره با نوعي ديدگاه پايه‌اي با عنوان «تشيع سياسي ـ مذهبي» مواجهيم. بر اساس اين تفكر وقتي مي‌گوييم كوفه پايگاه تشيع بوده، منكر نيستيم كه اغلب مردم كوفه تفكر شيعي داشتند. بنابراين تشيع سياسي به اين معناست كه معتقدان به اين نحله فكري خلافت امام علي(ع) را به عنوان خليفه چهارم قبول داشتند و امام علي(ع) را از عثمان افضل مي‌دانستند. آنان نخستين پيشواي شيعيان را در قتل عثمان كاملا بي‌گناه معرفي مي‌كردند و با همه عشق و احترامي كه به خليفه مومنين داشتند، خليفه اول و دوم را نيز قبول داشتند. اما در اين ميان پرونده جدايي براي خليفه سوم قايل بودند و حكومت او را نامشروع مي دانستند.   

وي ادامه داد: در برابر انديشه عنوان شده، تفكر عثماني قرار دارد. بر اساس اين تفكر، خلافت عثمان مشروع بوده و او بي گناه كشته شده و امير المومنين علي(ع) نيز خليفه نيست و زمان زمامداري او دوران فتنه تلقي مي‌شود! آنها [معتقدان به اين انديشه] جنگ صفين را با نام و شعار خونخواهي عثمان به پا كردند.

حجت‌السلام هدايت‌پناه در بررسي جغرافياي اين انديشه‌هاي سياسي با اشاره به آنچه در اثر تاليفي خود به آن دست يافته است، گفت: وقتي بخواهيم پايگاه‌هاي اين دو تفكر را در تاريخ اسلام بررسي كنيم، مي‌بينيم شامات و دمشق در شمار پايگاه‌هاي تفكر عثماني و ضد علوي اند. ايران، عراق و مصر نيز تفكرات علوي داشتند، بصره نيز پس از جنگ جمل، عثماني شد. در اين زمان كوفه در حقيقت يك شهر نيست، بلكه مركز خلافت شرق جهان اسلام تلقي مي‌شود. در اين كتاب نيز بررسي كرده‌ام كه كوفه پايگاه تشيع بوده، اما بعد از آن حكومت معاويه از سال 40 تا اواخر سال 60 هجري قمري تمام تلاش و برنامه‌هاي سياسي ـ مذهبي خود را معطوف به از بين بردن تفكر شيعه از اين شهر و پايگاه كرد.

وي ادامه داد: در آن زمان معاويه دريافته بود مشكل حكومتش همين كوفه است كه بزرگان و رهبران شيعه در آن متمركز شده‌اند و از آن كانوني براي جريان‌هاي شيعه ساخته‌اند. بنابراين معاويه تصميم گرفت كوفه را همرنگ دمشق كند و شيعه‌زدايي كاملي انجام دهد. در اين مسير از تبليغات گسترده، جعل حديث و گسترش مناقب عثمان و مذمت امام علي(ع) در ميان توابين استفاده كرد. او از افرادي مانند «عروةبن زبير» كه از فقهاي سبعه مدينه و در شمار بزرگترين تابعين بودند، سوء استفاده كرد تا تفكر مردم را نسبت به شيعيان و امير المومنين(ع) تغيير دهد. معاويه در اين 20 سال تا حدي به تشيع ضربه زده بود كه در سال 60 تا 61 هجري كه قيام امام حسين(ع) صورت گرفت، اصلا نبايد نامي از تشيع در كوفه باقي مانده باشد!

مدير گروه تاريخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه بر اساس يافته‌هاي اين اثر پژوهشي توضيح داد: معاويه حاكمانش را از همان افرادي انتخاب مي‌كرد كه همفكر خودش بودند و بر اساس اين روايت از امام علي(ع) كه عمر و برخي از صحابه نيز آن را نقل مي‌كردند، مي‌دانست مردم بيش از آن كه شبيه پدران و مادرانشان باشند، به حاكمان خود شباهت پيدا خواهند كرد. اين سخن ريشه‌هاي جامعه‌شناسانه دارد و تاكيد مي‌كند كه حاكمي خوب و ديندار باشد، مردم او خوب خواهند بود و چنانچه عكس اين باشد، تضاد، قيام و تنش در ميان مردم سرزمين او رواج خواهد يافت.

وي «سياست تغيير جمعيتي كوفه» را كه از مهمترين مباحث كتابش است، در شمار اطلاعاتي دانست كه در كمتر منبع و اثري به آن توجه شده است و اظهار كرد: معاويه براي از ميان بردن جبهه كوفه، پايين آوردن جمعيت آن سرزمين را از جمله راه‌كارها ديد. در اين اقدام 50 هزار نفر از نيروهاي شيعي را از كوفه به مدائن تبعيد و حدود 50 هزار نفر از عثماني‌مذهب‌هاي بصره و رقه و ... را به كوفه منتقل كرد، به همين دليل برخي از محله‌هاي كوفه كاملا ضد علوي شده بودند. در بُعد فرهنگي نيز از زبان صحابه و تابعين روايات متعددي نقل و منسوب به حضرت محمد(ص) كردند.

وي در پاسخ به اين سوال كه «براي گذر از لايه‌هاي سطحي و پرهيز از نقل صرف واقعه تاريخي عاشورا از چه روشي استفاده كرده است؟» اظهار كرد: وقتي از ديدگاه خود به واقعه عاشورا مي‌نگريم، از آن جهت كه همواره جبهه روشن كربلا بر ما جلوه كرده و به اعتبار تعلقات ديني‌مان، جبهه مثبت را تحليل كرده‌ايم كه چه انديشه‌ها و چه ويژگي‌هايي داشتند، اما تا اين حد به تحليل جبهه مخالف نپرداختيم و با بي‌توجهي به آنها در ساختاري سطحي و شعاري به آنان نگريستيم و در حقيقت نتوانستيم لايه‌هاي پنهان زيربنايي فكري چنين حركتي را عليه امام حسين(ع) به درستي تحليل كنيم.

حجت‌السلام هدايت‌پناه اضافه كرد: كتاب «بازخواني تفكر عثماني در واقعه كربلا» مي‌خواهد تحليلي ارايه دهد كه در يك جامعه شيعه و پايگاه مذهبي، اگر دقت لازم صورت نگيرد برنامه‌ريزي‌هاي بسيار گسترده دشمنان كه امروزه از آن به عنوان شبيخون فرهنگي ياد مي‌كنيم، موجب مي‌شود، چهره مذهبي آن را تغيير مي‌دهند و آن جامعه پس از مدتي ضد سابقه تاريخي خود ظاهر مي‌شود. همچنان كه تفكر عثماني بعد از يك سير بسيار پيچيده و برنامه‌ريزي شده با مديريت قوي، حركت شيعه را به شكست منتهي كرد.

نويسنده كتاب «جریان شناسی فکری معارضان قیام کربلا» درباره اثرش اظهار كرد: در اين كتاب مي‌خواستم نشان دهم هرچند كوفه پايگاه شيعيان بود، نيروهاي معارض برعكس شيعه و داراي تفكر عثماني بودند. در اين كتاب نيز با استناد به گفت‌وگو ها شعارها، نصوص تاريخي منابع كهن كه اغلب از آثار اهل تسنن بودند، كوشيدم تا بگويم بني اميه از همان روز نخست مي‌خواست خود را از اين جنايت تبرئه كند. اين واقعيت جاي تاسف دارد، ما نبايد به اين تبليغات اشتباه دامن بزنيم.

وي معتقد است: در كربلا زور و تتميعي نبود، همه آزادانه افكار خود را بيان و حتي مباهله كردند كه جبهه حق و باطل چيست. حق با علي(ع) بوده يا معاويه؟ همچنان كه در اين كتاب بسياري از اين مسايل عنوان شده‌اند تا ساده انگارانه به اين ماجرا ننگريم كه لكه ننگي در تاريخ ما مي‌شود، همان چيزي كه وهابيون مي‌خواهند. بايد در اين زمانه دشمن‌شناسي كنيم در غير اين صورت همان فريادي از گلوي ما بيرون مي‌آيد و از قلم ما تراوش مي‌كند كه دشمن مي‌خواهد!

نويسنده «حدیث برادری در سیره نبوی صلی الله علیه وآله» يادآور شد: نظريه حاكميت تفكر عثماني بر نيروهاي معارض كربلا، جديدترين نظريه‌اي است كه در اين زمينه به آن دست يافتم. در اين مسير بيش از سه سال زمان صرف كردم و اين گونه نبوده كه تنها به دليل تعلقات مذهبي‌ام، بخواهم از اين جريان دفاع كنم، اين حقيقت تاريخ عاشوراست كه پنهان مانده است.

مدرس و پژوهشگر تاريخ اسلام يادآور شد: در اين عاشورا پژوهي، نقش خوارج را كه حزب فعال عصر واقعه عاشورا بودند بررسي كردم و در اين اثر بيان داشتم كه آنها در اين واقعه نقشي نداشتند، چنانچه مي‌خواستم بر مبناي تعلقات شخصي عمل كنم، بايد آنها را كه دشمن قطعي شيعه بودند، مجرم معرفي مي‌كردم، اما در اين جريان مي‌بينيم خوارج خود را جبهه مخالف با امويان مي‌دانند. متاسفانه در آثار عاشوراپژوهي در اين زمينه مطلبي گفته نمي‌شود.

وي نقش فقها و قرّاء را از ديگر نكاتي دانست كه در اين دسته از پژوهش‌ها توجه اندكي در اين زمينه شده است و عنوان كرد: آنها گروهي در جامعه اسلامي و طبقه‌اي از عابدان و زهاد بودند كه تماما به قرائت و حفظ قرآن مي‌پرداختند و به چند دسته تقسيم مي‌شدند. دسته بسيار فعال اين گروه، قراء كوفه بودند كه در تاريخ اسلام نقش فراواني داشتند و با قراء شام گفت‌وگوهايي انجام مي‌دادند. اين قشر مورد توجه و احترام فكري و اجتماعي مسلمين بودند و در كوفه نيز مساله حكميت را بر امام علي(ع) تحميل كردند.

وي ادامه داد: متاسفانه در مساله عاشورا و در متون و پژوهش‌ها به نقش اين گروه توجهي نشده است. افرادي در آن زمان در شمار فقها بودند كه از نظر فقهي و مرجعيت ديني در عراق كسي همپاي آنها نبود. از اين ميان مي‌توان به خواجه ربيع اشاره كرد، آنها با سكوت خود و برخي حمايت‌هايشان در شكست قيام مسلم نقش داشتند. اين طبقه و اقداماتشان بايد در آثار عاشورا پژوهشي به صورت پررنگ‌تري بررسي و تحليل شوند.

كتاب «بازخواني تفكر عثماني در واقعه كربلا» سال 86 تاليف شد. بازنويسي كامل اين اثر سال 88 صورت گرفت و در سال 89 اين كتاب از سوي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به چاپ دوم رسيد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط